نظریه مارکس تضادهای میان طبقات اجتماعی، بهویژه بین طبقه سرمایهدار (بورژوازی) که مالک ابزار تولید است و طبقه کارگر (پرولتاریا) را بررسی می کند.
به گزارش سرمایه فردا، محمد مهدی وکیلی کارل مارکس (۱۸۸۳-۱۸۱۸) فیلسوف، اقتصاددان و انقلابی آلمانی بود که نظریههایش درباره مبارزه طبقاتی، سرمایهداری و کمونیسم، بنیانگذار اندیشه مارکسیسم شد. هسته اصلی نظریه مارکس بر مفهوم «ماتریالیسم تاریخی» استوار است که بر این اساس، ساختارهای اقتصادی (زیربنا) تعیینکننده تمامی ابعاد دیگر جامعه از جمله نهادهای سیاسی، حقوقی و ایدئولوژیک (روبنا) بهشمار میآیند.
نظریه مارکس درباره تاریخ جوامع انسانی، تاریخ مبارزه طبقاتی است. به این معنا که تضادهای میان طبقات اجتماعی، بهویژه بین طبقه سرمایهدار (بورژوازی) که مالک ابزار تولید است و طبقه کارگر (پرولتاریا) که نیروی کار خود را میفروشد، نیروی محرکه تحولات تاریخی است. مارکس بر این باور بود که سرمایهداری بهطور ذاتی ناپایدار است و با انباشت سرمایه، بحرانهای اقتصادی و نابرابری فزاینده، نهایتاً به انقلاب پرولتاریا و گذار به کمونیسم منجر خواهد شد.
همچنین نظریه مارکس به کمک فردریش انگلس در نوشتههای بسیاری از مانیفست کمونیست گرفته تا مجلدهای سرمایه بکار گرفته شد. در تفسیری نمادین، میتوان این بیت حافظ را اینطور به نظریه مارکس ارتباط داد. در اینجا ساقی به عنوان نماد بورژوازی (طبقه سرمایهدار) و گدا تسامحاً نماد پرولتاریا (طبقه کارگر) در نظر گرفته میشود. جام عدل نمایانگر عدالت اجتماعی و پرداخت حق و دستمزد عادلانه به کارگر است.
براساس نظریه مارکس اگر طبقه بورژوا عدالت را رعایت نکند و پرولتاریا از حقوق حقه خود محروم شود، خشم و اعتراض کارگران به شکل یک انقلاب کارگری بروز میکند؛ همان چیزی که حافظ در مصرع دوم بیت خود به آن اشاره میکند: «غیرت نیاورد که جهان پر بلا کند». این وضعیت دقیقاً بازتاب تضاد طبقاتی و پیشبینی مارکس از انقلاب پرولتاریا به عنوان نتیجه نابرابری و استثمار است که حافظ چهار سده زودتر نسبت به آن زنهار داده بود.
بعید نیست که چپها با پیشینهای که از آنها سراغ داریم، چنین تفسیری را باور کرده و حافظ را مارکسیستی پیشامارکسیسم بخوانند. اما فارغ از تفسیر طنزگونه این نوشتار، این نوع تفاسیر از مفاهیم و اندیشهها با نادیده گرفتن بستر تاریخی و فکری صاحب اندیشه، جز جنبه احتمالی طنز، فینفسه ارزش دیگر نخواهد داشت. در رابطه با موضوع همین سطور، حافظ در دورهای از تاریخ اسلامی و ایرانی میزیست که مفاهیم عرفانی، اخلاقی و اجتماعی در قالبهای متفاوتی بیان میشد. اشعار او بیشتر در پی نقد ریاکاری و تظاهر، تأملات عرفانی و آزادی از برخی قیود اجتماعی است و نه مبارزه طبقاتی به معنای مارکسیستی آن. تلاش برای تطبیق پدیدههای تاریخی چه با نظریات مارکسیستی و چه هر ایدئولوژی دیگری بیتوجه به تفاوتهای عمیق فکری و فرهنگی در طول تاریخ، معنایی جز تحریف نخواهد داشت.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا