فیلم «اتاقک گِلی» با محوریت جنایات گروهک مجاهدین خلق و مقاومت مردم کردستان، پس از سه سال انتظار و تأخیرهای پیاپی، در تابستان ۱۴۰۴ روی پرده رفت. این اثر سینمایی که در جشنواره فجر ۱۴۰۱ با استقبال مخاطبان و داوران مواجه شد، حالا در شرایطی اکران شده که حمله رژیم صهیونیستی به ایران، معنای تازهای به عناصر روایی آن بخشیده است. محمد عسگری، کارگردان فیلم، در گفتوگویی با «وطن امروز» از دشواریهای تولید، واقعیتهای پشتپرده، و پیوند میان جنگ و زندگی مردم سخن گفته است؛ روایتی از عشق، ایثار، و اتحاد در برابر نفوذ و خیانت.
به گزارش سرمایه فردا، اتاقک گلی یکی از فیلمهای قابل توجه جشنواره چهل و یکم فجر به حساب میآمد که مخاطبان از آن استقبال مناسبی داشتند و هیئت داوران هم در ۱۱ رشته نامزدش کردند و نهایتاً چهار سیمرغ به آن تعلق گرفت. در بهمن ۱۴۰۱ فیلمی با موضوع آدمکشی سازمان مجاهدین خلق به جشنواره آمد که قساوتهای این گروهک در برابر مردم کردستان را نمایش میداد و یک بازخوانی تاریخی بجا و یک یادآوری آموزنده در آن مقطع بود. با این حال ۳ سال طول کشید تا اتاقک گلی، اولین فیلم محمد عسگری، روی پرده بیاید. در این مدت او فیلم «آسمان غرب» را با محوریت شخصیت شهید شیرودی کارگردانی کرد و روی پرده فرستاد اما اتاقک گلی همچنان در صف اکران مانده بود. بالاخره در میانههای تابستان ۱۴۰۴ این فیلم هم توانست پردههای سینما را رنگآمیزی کند. حالا خیلی از آن زمانی گذشته که استقبال از این فیلم در جشنواره توجهات را به سمتش جلب کرده بود و از این جهت چنین تاخیر تلخی در اکران آن را میتوان به ضررش دانست اما از جهت دیگر این فیلم پس از تهاجم رژیم صهیونیستی به ایران اکران میشود و تکتک عناصر روایی آن با توجه به این اتفاقات معنای جدیدی پیدا میکنند. با محمد عسگری، کارگردان اتاقک گلی گفتگویی انجام دادهایم که از حواشی مربوط به تاخیر در اکران آن تا محتوای اثر و مسائل مربوط به جنگ و زندگی را شامل میشود. این گفتگو را در ادامه بخوانید.
بله. البته نه عین واقعیت. داستانک های متعددی به اصل ماجرا اضافه شده است که درام را تقویت نموده. ایشان در اصل واقعه حضور داشته اند و در همان عملیات به همراه عده ای از همرزمانشان در اتاقکی گرفتار می شوند ولی آن ماجرا در فیلم اتاقک گلی دراماتیزه و سینمایی شده است. در حقیقت می توان گفت بیش از نیمی از داستان واقعی است و مابقی زاییده ذهن نویسنده.
در فیلمهای قبلی هم که من به عنوان برنامهریز و یا دستیار کارگردان فعالیت داشتم غالبا آنها هم بیگپروداکشن بودند. مثلاً «تنگه ابوغریب»، «موقعیت مهدی» که در بخشی از تولید آن حضور داشتم، فیلم «محمد (ص)» و «خورشید» ساخته آقای مجید مجیدی، سریال «سرزمین مادری» به کارگردانی آقای کمال تبریزی و… این آثار به دلیل حجم پروداکشن و تعداد هنرور و ساخت و ساز در لوکیشنها همه بزرگ بودند. ضمن اینکه وقتی سوژه و فیلمنامه هم این را میطلبد، بایستی حتماً همین کار را انجام داد . من هم علاقمند بودم که در این فضا کار کنم و دوست داشتم فیلم سخت و پرزحمتی را کارگردانی کنم.
نه این دلیل بر این نیست که فقط بخواهم فیلمهای اینچنینی کار کنم. به عنوان مثال فیلم آخرم «پل» که هنوز در مرحله پستپروداکشن است، خیلی مینیمالتر ساخته شده و بیشتر به روابط انسانها می پردازد. اصولا پیشنهادات بر اساس کارنامه ی فیلمساز است. البته چنین روشی درست نیست. مثلاً اگر یک نفر کمدی کار کرد، نباید تا آخر عمر به او پیشنهادات ساخت فیلم کمدی ارائه شود. تکرار در همه شاخههای هنری آسیبزننده است. البته تکرار برای خالق اثر تبحر به همراه میآورد ولی نباید فراموش کرد که خلاقیت را محدود میکند و اجازه تجربه کردن را از هنرمند میگیرد. این در حالی ست که بسیاری از کارشناسان سینما بر این باورند چنانچه فیلمسازی تغییر ژانر دهد اساساً اشتباه است. من باورم این است که فیلمساز باید در فرم و محتوا تجربههای متفاوتی داشته باشد. تکرار هنرمند را بیات خواهد کرد. این باور حتی ساخت فیلم در ژانرهای مختلف را هم تقویت میکند.
بیش از یکبار وقفه افتاد. بار اول به دلایل شرایط مالی و دو نوبت هم مربوط میشد به نابسامانیهایی که در سال ۱۴۰۱ کشور را فرا گرفته بود. ما تقریباً تمام فیلمبرداریمان در شهر جوانرود بود و در آن زمان فضای شهر امنیتی شده بود. این شرایط هم برای گروه ما و هم برای آنهایی که قرار بود امنیتمان را برقرار کنند داشت دشوار بود. گروه در وسط شهری که معترضین شورش می کردند در حال ساخت فیلم جنگی بود.
ما دو راه بیشتر نداشتیم. یا اینکه پروژه را تعطیل کنیم یا اینکه با اسلحههای فایبرگلاس و چوبی فیلمبرداری را پیش ببریم. در حقیقت ما راه دوم را انتخاب کردیم و هنگام فیلمبرداری تیراندازی در کار نبود در واقع غالب آن چیزی که شما در فیلم میبینید بعداً در مرحله ویژوال و صداگذاری اصافه شده است.
این مشکل در دیگر فیلمها و سریالها هم وجود داشت. تعطیلیها دو-سه نوبت بود و هر نوبت مثلاً ده تا پانزده روز طول کشید. عوامل متوجه این شرایط آشفته بودند و ترجیحا تلاش میکردند تا با همکاری کامل فیلم را به پایان برسانند. ضمن اینکه در همه قراردادهای هنری موضوعات فورسماژور مطرح میشود. مثلاً اگر جنگ، شورش، سیل، زلزله و… رخ داد، قرارداد کنسل نمیشود، ممکن است تا مدتی فعالیت طرفین معلق شود ولی پس از مرتفع شدن حواشی اتفاق، هر دو طرف موظف به انجام ادامه کار هستند. علاوه بر همه اینها کلیه عوامل فیلم تلاش میکردند تا کارشان به سرانجام برسد و ماحصل زحماتشان نتیجهبخش باشد.
بیشتر دوست داشتم موضوعی انسانی مطرح بشود. یعنی عشق و زندگی و حالا پرداخت به آن چیزی که قواعد آرامش در عشق و زندگی را به هم میریزد، یعنی جنگی که بی مقدمه وارد زندگی این افراد روستایی میشود و زندگیشان را به هم میریزد، نمایش داده شد. حالا اهالی روستا تصمیم میگیرند در کنار رزمندگان مقابل دشمن ایستادگی کنند. ما با استفاده از داستانسرایی درباره عشق، مخاطب را آماده فهم چگونگی حمله مجاهدین به ایران قرار دادیم و در نهایت به ایثار رزمندگان در کنار مردم پرداختیم. انفجار و توپ و تانک تماشایی نیست اما اینکه یک دختر و پسر عشقشان به فرجام میرسد روایتی نفسگیر است.
در حقیقت موضوع مجاهدین خلق شباهت زیادی با موضوع نفوذ در این جنگ اخیر داشت. در عملیات مرصاد آدمهای به اصطلاح ایرانی که فارسی حرف میزدند در حال کشتن ایرانیها بودند. امروز ماجرا تا حدودی به همان شکل است. در ماه های اخیر عدهی قلیلی، وطنفروش محل زندگی یا جلسات دانشمند هستهای، فرمانده های ارشد نظامی را به دشمن لو می دادند و در کنار این کشتاری که توسط رژیم غاصب اسرائیل شکل میگرفت، بسیاری از مردم عادی و بی گناه هم به شهادت میرسیدند.
در فیلم اتاقک گلی اتحادی که میان مردم و نیروهای نظامی شکل گرفت، در جنگ اخیر هم تکرار شد و مردم تمام قد پشت کشور و نظام ایستادند و این در حالی ست که بسیاری از همین مردم نسبت به فشارهای معیشتی معترضاند و احساس میکنند این مشکلات حاصل سیاستگذاریهای غلط است. آنها نسبت به تورم و عدم وجود امکانات رفاهی اعتراض دارند، اما پشت نظام و مملکت ایستادند. حالا هم نوبت قدردانی مسئولین از مردم است. آیا با قطع برق و آب و افزایش قیمت نان و برنج و گوشت باید جبران کرد؟ مردم ایران بهترین مردم روی کره زمین هستند. وقتی سیل میآید، همه برای کمک حاضر میشوند؛ زلزله میشود، همه کنار آوار هستند؛ جنگ میشود، همه اسلحه به دست دارند؛ حتی وقتی تصادفی رخ میدهد، پیش از پلیس و نیروهای امدادی، مردم برای کمک حاضر میشوند. بنابراین رفاه، آرامش و امنیت، بدیهی ترین خواسته آنهاست.
اصلاً برای همین بود که شعار این فیلم «تن برای وطن» است. یا در فیلم «آسمان غرب» هم شعاری که انتخاب شد «برای مردمت بجنگ» بود. زمانی که انسان برای افزایش قدرت و سلطه گری می جنگد این مفهومی جز خونخواری و استثمار ندارد اما نام جنگ ما دفاع مقدس است برای اینکه عدهای به خاطر دفاع از تجاوز می جنگیدند. برای امنیت مردمشان. برای اینکه اجازه ندهند دشمن بر یک وجب از خاک این سرزمین تسلط یابد.
تأکید روی فرش از اشاره به ساخت و ساز و بافتن میآید. فرش از لحاظ سمبولیک به عنوان نقشی از یک جهان است. ضمن اینکه از لحاظ هنرها و صنایع دستی، گلسرسبد ایران زمین است. اشاره به فرش به دلیل بافتن و ساختن است. مردم به همراه رزمنده گان در صحنه ی مبارزه، تاریخ این مملکت را در با مقاومتی که انجام می دهند میبافند و نقش ماندگاری از خود به یادگار میگذارند. چون قالی که هر چه از زمان بافتنش می گذرد ارزشمندتر میشود و کسانی که دارند تار و پود این مملکت را میبافند در حافظه تاریخی ملت باقی میمانند.
همانطور که قبلا اشاره کردم این تارها وقتی در کنار پودها قرار میگیرد، یک نقش زیبایی آفریده می شود. بنابراین از لحاظ سمبولیک، ماندگاری این اتحاد را میتوان نمادی از ساخت و ساز وطن نامید.
آن هم نمادی از ایران است که در یک جای کوچک همه از همدیگر مراقبت میکنند و عده ای هم در بیرون از خود اناقک محافظت می کنند.
بین سرمایهگذار و تهیهکننده اختلافات مالی وجود داشت. ظاهراً هیچکدام کوتاه نیامدند. این موضوع خیلی برای من تأسفآور است که نمایش عمومی این فیلم سه سال طول کشید. هر چیزی تاریخ مصرفی دارد. وقتی از فیلمی در جشنواره ی بین المللی فجر استقبال میشود و آن را در یازده رشته کاندید می کنند و چهار سیمرغ هم دریافت می کند بایستی همان زمان که اخبار فیلم تازه است، به اکران عمومی برسد، نه مدتها بعد که آن حال و هوا فراموش شده باشد. این آسیب به نوعی متوجه ی باغموزه دفاع مقدس و بنیاد شهید است. خیلی زودتر از اینها می توانست اختلافات پایان یابد.
بله ولی اینکه چطور مردم بروند در سینما تا فیلم غیر کمدی و اجتماعی ببینند هم خودش یک معضل شده است. مدیران تصمیمگیرنده در تمام رده های مختلف سینمای ایران، تلاش دارند تا سلیقه مخاطب را به آن دو ژانری که اشاره کردم سوق دهند. من هیچ مخالفتی با فیلم کمدی یا اجتماعی ندارم و احتمالا شاید روزی فیلم کمدی هم بسازم، ولی برای اینکه «ژانر» در سینمای ایران از بین نرود، باید راه کاری را فراهم کرد ترک عادت نمود و مردم را سوق داد تا فیلم های مختلف را به تماشا بنشینند. نمیشود که چون کمدی پولساز است، فقط روی آن بمانیم؛ آن هم نوعی از کمدی که کیفیت آن در هیچ جای دنیا مورد تایید نیست. ریل گذاری مدیریت باید به گونه ای باشد که مخاطب فیلم پلیسی، ورزشی، تاریخی، مذهبی، جنگی و… را هم ببیند.
نتیجه گیری: «اتاقک گِلی» تنها یک فیلم جنگی نیست؛ بازخوانی تاریخی است از روزهایی که مردم عادی، بیهیاهو و بیادعا، در برابر دشمن ایستادند. این اثر، با نمایش اتحاد میان مردم و نیروهای نظامی، نهتنها به گذشتهای پر افتخار اشاره دارد، بلکه بازتابی از حال و آینده ایران است؛ جایی که مردم با وجود فشارهای معیشتی، همچنان پای وطن ایستادهاند. حالا نوبت مسئولان است که با سیاستگذاری درست، قدردان این ایستادگی باشند. «اتاقک گِلی» در دل خاک و آتش، نماد ایران است؛ ایرانی که با تار و پود فرشگونهاش، متحد و مقاوم باقی مانده است.
مصاحبه کننده: میلاد جلیلی
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا