غزه؛ آینه‌ای برای فروپاشی اخلاق در نظم جهانی

غزه؛ آینه‌ای برای فروپاشی اخلاق در نظم جهانی

در مواجهه با خشونت عریان رژیم صهیونیستی در غزه، اسلاوی ژیژک با نگاهی فلسفی و بی‌پرده، از فروپاشی معیارهای اخلاقی در نظم جهانی پرده برمی‌دارد. او با نقد واژگان فریبنده‌ای چون «دفاع از خود» و «حق امنیت»، نشان می‌دهد که چگونه رسانه، دین و سیاست، در خدمت طبیعی‌سازی جنایت قرار گرفته‌اند. غزه، در نگاه ژیژک، نه فقط یک بحران منطقه‌ای، بلکه گره‌گاهی است که حقیقت، اخلاق و ایدئولوژی در آن به آزمون گذاشته می‌شوند؛ آزمونی که جهان امروز، با نمره‌ای شرم‌آور در حال عبور از آن است.

در سایه تداوم جنایات رژیم صهیونیستی در غزه و فروپاشی معیارهای اخلاقی در مواجهه با این بحران، اسلاوی ژیژک، فیلسوف شهیر معاصر، با زبانی فلسفی اما پرجسارت، به واکاوی ریشه‌های ایدئولوژیک این خشونت می‌پردازد. او با نقد واژگان فریبنده‌ای چون «دفاع از خود» و «جنگ علیه ترور»، نشان می‌دهد که چگونه ماشین خشونت، با پشتوانه رسانه‌ای و توجیهات دینی، به‌گونه‌ای عمل می‌کند که گویی حقیقت را نیز به اسارت کشیده است. این یادداشت، تلاشی است برای بازخوانی انتقادی آرای ژیژک درباره مسئله فلسطین، با تمرکز بر جنگ غزه، و تبیین این مسئله به‌مثابه گره‌گاه اخلاق، ایدئولوژی و حقیقت در نظم جهانی امروز.

در دورانی که اخبار غزه دیگر نه تیتر یک، بلکه به بخشی تکراری از سرویس بین‌الملل رسانه‌ها تبدیل شده‌اند، و جنایتْ عادی‌سازی شده است، برخی اندیشمندان هنوز تلاش می‌کنند از دل سکوت‌ها و واژگان حساب‌شده، حقیقت را بیرون بکشند. اسلاوی ژیژک، یکی از برجسته‌ترین فیلسوفان معاصر، در مواجهه با تراژدی غزه، تنها به ثبت موضع سیاسی اکتفا نمی‌کند؛ بلکه در لایه‌های پنهان زبان، ایدئولوژی و رسانه کنکاش می‌کند تا نشان دهد که چگونه خشونت، وقتی به نام امنیت و با تایید رسانه‌های جهانی اعمال شود، از مرز جنایت عبور کرده و به سیاست تبدیل می‌شود.

ژیژک از ما می‌خواهد که «نام‌ها» را جدی بگیریم. وقتی بمباران یک اردوگاه پناهجویان «ارابه‌های جدعون» نامیده می‌شود، این دیگر صرفاً یک عملیات نظامی نیست؛ بلکه بخشی از پروژه‌ای است که از اسطوره تغذیه می‌کند، از دین مشروعیت می‌گیرد و از رسانه ایمنی دریافت می‌کند. این یادداشت، کوششی برای فهم این نکته است که چرا فلسطین، تنها یک نقطه جغرافیایی نیست، بلکه آزمونی برای میزان صداقت نظم جهانی است، و ما در این آزمون، با چه نمره‌ای در حال عبوریم؟

غزه، تجسد حقیقتی که باید پنهان می‌ماند

آنچه امروز در غزه می‌گذرد، برای بسیاری در جهان یک «بحران» است؛ بحرانی مهیب، دردناک، و نامفهوم. اما برای آنان که تاریخ را نه از دریچه خبر فوری، که از چشم‌انداز سیاست‌های بلندمدت می‌نگرند، این وضعیت نه بحران، که تحقق یک برنامه است، برنامه‌ای برای خاموش‌کردن یک ملت، از طریق تخریب، محاصره، و حذف تدریجی.

ژیژک در یادداشت‌هایش درباره غزه، با واژگانی که گاه در لفافه و گاه بی‌پروا هستند، به مخاطب هشدار می‌دهد که نظم امروز، همان نظمی است که دیروز در حال طراحی بود. آنچه رسانه‌ها به‌عنوان واکنش اسرائیل به رخداد ۷ اکتبر نمایش می‌دهند، در واقع امتداد همان سیاستی است که سال‌هاست خانه‌های فلسطینی را ویران می‌کند، منابع حیاتی را قطع می‌کند، و مردم را به قطعات محصور جغرافیایی تبدیل کرده است.

اینکه تاریخ چگونه روایت می‌شود، بخشی از صحنه‌ی نبرد است. ژیژک با نگاهی موشکافانه می‌پرسد: چه می‌شود که زبان «دفاع از خود» به ابزاری برای مشروعیت‌بخشی به حمله به بیمارستان و مدرسه تبدیل می‌شود؟ چگونه می‌شود که مقاومت ملتی در بند، به «خشونت بی‌دلیل» تعبیر می‌شود، اما بمباران اردوگاه پناهجویان، «حق امنیت» تلقی می‌شود؟

او معتقد است که در چنین شرایطی، باید به آنچه “آشکار اما نادیده گرفته شده” است چشم دوخت. آن‌چه در غزه در حال رخ دادن است، صرفاً پاسخ به یک رویداد نیست؛ بلکه اجرای مرحله‌ای دیگر از طرحی است که هدف آن تغییر ساختار جمعیتی و هویتی این سرزمین است. در این معنا، غزه نه نقطه‌ای محصور، بلکه آیینه‌ای برای تمام تناقض‌های جهان امروز است؛ جایی که حقیقت اگر فریاد شود، سرکوب می‌شود، و اگر سکوت کند، دفن.

ژیژک در متن خود این لحظه را چنین توصیف می‌کند: «چیزها دارند آن‌طور می‌شوند که همیشه بوده‌اند». این جمله، با همه سادگی‌اش، پرده از واقعیتی پیچیده برمی‌دارد: خشونت، اتفاقی نیست؛ از پیش مهندسی شده است. و مهم‌تر از آن، در لایه‌های زبان و رسانه، همواره در حال طبیعی‌سازی خود بوده است.

در چنین بستری، نه می‌توان به تحلیل‌های سرد خبری بسنده کرد و نه به برچسب‌گذاری‌های اخلاقی از راه دور اعتماد کرد. آنچه مورد نیاز است، بازگشت به حقیقتی است که در زیر آوار تبلیغات، سانسور و بی‌عملی جهان غرب مدفون شده: اینکه مردمی در سرزمین خود، از ابتدایی‌ترین حقوق انسانی محروم‌اند، نه به‌دلیل اشتباه خود، بلکه به‌خاطر ساختاری که با اشغال شروع شد و با سکوت بین‌المللی ادامه یافت.

خشونت عریان؛ آنگاه که جنایت بی‌نقاب می‌شود

در جهانی که سیاست‌مداران ترجیح می‌دهند جنایت را با زبان نرم دیپلماسی پنهان کنند، جنگ غزه چیزی دیگر است: برهنه‌ترین شکل خشونت، بدون ماسک، بی‌واسطه، و حتی گاه با افتخار به نمایش گذاشته‌شده. آن‌گونه که ژیژک هشدار می‌دهد، اینجا دیگر با خشونتی مواجه نیستیم که از ترس واکنش جهانی پنهان بماند؛ بلکه با خشونتی روبه‌رو هستیم که بی‌پرده جشن گرفته می‌شود، آن‌هم در بستر واژگانی که باید حامل اخلاق می‌بودند.

او نمونه‌ای را نقل می‌کند از درگیری‌های داخلی در اسرائیل: جایی که سربازانی به شکنجه و تجاوز به اسرای فلسطینی در پایگاه سده‌تایمان متهم می‌شوند، اما اعتراض نه علیه شکنجه، بلکه علیه پیگیری حقوقی آن صورت می‌گیرد. نماینده‌ای در کنست فریاد می‌زند: «اگر او از گردان نُخبه حماس است، هر کاری مجاز است. هر کاری!» این جمله، در عین خشونت، آینه‌ای است از منطق نظامی‌ـ‌ایدئولوژیکی حاکم بر پروژه صهیونیسم سیاسی.

در یک برنامه زنده تلویزیونی، زمانی که خبر تجاوز جنسی به یک اسیر فلسطینی مطرح می‌شود، یکی از مهمانان برنامه به صراحت می‌گوید: «ذره‌ای برایم مهم نیست. کاش سیاست رسمی ما همین باشد. این‌ها مستحقش هستند.» ژیژک با استناد به این اظهارات، نه به‌منظور تحریک احساسات، بلکه برای آشکارکردن سقوط اخلاقی در ساختار رسمی حاکمیت، نشان می‌دهد چگونه یک جامعه می‌تواند در برابر جنایت، نه‌تنها بی‌تفاوت شود، بلکه آن را ابزار مشروع خشم و انتقام بداند.

در رسانه‌های غربی، این حجم از جنایت یا اصلاً منعکس نمی‌شود، یا با قالب‌بندی‌های شبه‌اخلاقی خنثی می‌گردد. تیترهایی چون «درگیری در غزه ادامه دارد» یا «اسرائیل به اهداف حماس حمله کرد» هم‌دست خشونت‌اند. ژیژک این وضعیت را با تیزبینی خاص خود تشریح می‌کند: جایی که فجایع، نه از روی شرم، که به‌سبب عادی‌سازی کامل، دیگر حتی شوکه‌کننده نیستند. در این فضا، خشونت، اخلاق را نمی‌شکند، بلکه جایگزین آن می‌شود.

او هشدار می‌دهد که این بی‌حسی عمومی نسبت به جنایت، آغازگر فاجعه‌ای بزرگ‌تر است: زمانی که جامعه جهانی به جایی برسد که دیگر تفاوتی میان کشتار کودک و عملیات نظامی قائل نباشد. آنجا، نه فقط فلسطین، که وجدان بشر دفن شده است.

در چنین شرایطی، دیگر مسئله فقط جنایت فیزیکی نیست؛ بلکه قتل معنای اخلاق، عدالت و انسانیت نیز در حال وقوع است. و این همان لحظه‌ای است که، به تعبیر ژیژک، دیگر حتی نیازی به توجیه باقی نمی‌ماند: وقتی خشونت خود بدل به قانون می‌شود، دیگر هیچ‌کس نمی‌پرسد «چرا؟» تنها پرسش باقی‌مانده این است که «چه کسی بعدی است؟»

طنز سیاهِ «ارابه‌های جدعون»؛ تفسیر صهیونیستی از دین در خدمت نسل‌کشی

در هیاهوی جنگ، گاه یک نام، بیش از هزار گلوله اثر دارد. ژیژک، در یکی از تلخ‌ترین تحلیل‌هایش، به عملیات نظامی رژیم صهیونیستی اشاره می‌کند که نام آن را «ارابه‌های جدعون» گذاشته‌اند، ارجاعی مستقیم به اسطوره‌ای در عهد عتیق، که در آن جدعون، با هدایت الهی، دشمنان بنی‌اسرائیل را قلع‌و‌قمع می‌کند. اما پشت این نام، تنها نوستالژی تاریخی یا احساسات مذهبی نهفته نیست. این، نماد بازتفسیر خاصی از دین است که صهیونیسم سیاسی سال‌هاست آن را برای توجیه خشونت ساختاری به کار می‌برد.

در این قرائت صهیونیستی، دین از یک نظام اخلاقی به ابزاری برای مشروعیت‌بخشی به اشغال، نسل‌کشی و حذف هویتی تبدیل شده است. سلاح‌ها با نام پیامبران و فرمان‌های الهی تزئین می‌شوند، و بمباران کودکان و تخریب اردوگاه‌ها با آیات توراتی توجیه می‌گردد. در چنین فضایی، دیگر خبری از تقابل ارتش‌ها نیست؛ بلکه تقابل میان «ملت برگزیده» و «دشمنان مقدر» است، و این دقیقا همانجایی‌ست که خشونت، نه‌فقط موجه، بلکه مقدس جلوه داده می‌شود.

ژیژک می‌نویسد: «نام، خود بخشی از خشونت می‌شود.» وقتی نام عملیات بمباران اردوگاه رفح، برگرفته از ماجرای قهرمان‌پروری جدعون باشد، یعنی جنایت، تنها یک استراتژی نظامی نیست، بلکه تداوم یک افسانه است، افسانه‌ای که صهیونیسم، آن را از دل متون مقدس استخراج کرده و در قالب مدرنِ جنگ، بازسازی کرده است.

طنز سیاه این ماجرا در آنجاست که ارتش اسرائیل، با اتکای کامل به تکنولوژی روز و حمایت بی‌قید و شرط غرب، اما با قلبی تغذیه‌شده از اسطوره‌های باستانی، مشغول اجرای پروژه‌ای است که هدف نهایی‌اش پاک‌سازی کامل ساکنان غزه است. «جدعون»، در اینجا یک فرمانده تاریخی نیست؛ بلکه رمز پیروزی یک روایت آخرالزمانی است که در آن، بقای صهیونیسم، تنها در نابودی «دیگری» تعریف می‌شود.

تفسیر صهیونیستی از دین، راه را برای حذف اخلاق هموار کرده است. در این نگاه، اخلاق تنها در خدمت بقاء ملت انتخاب‌شده معنا دارد، نه در دفاع از کرامت انسانی. و درست همین‌جا، دین از خداجویی به ابزار سلطه فروکاسته می‌شود.

در جهانی که قرار بود دین، حافظ صلح و کرامت باشد، امروز شاهد آنیم که صهیونیسم، با تکیه بر نسخه‌ای تحریف‌شده از متون مقدس، دین را نه به صدای عدالت، بلکه به سکوت در برابر خون بدل کرده است. اینجا، اسطوره دیگر قصه‌ای برای تربیت روح نیست، بلکه نسخه‌ای عملی برای کشتار است.

فلسطین، اوکراین و دوگانه‌ی دروغین وجدان غرب

در نگاه نخست، شاید جنگ اوکراین و غزه، دو بحران جداگانه به‌نظر برسند: یکی در قلب اروپای شرقی، دیگری در حاشیه مدیترانه؛ یکی با تیترهای درشت حمایت، دیگری با سکوت. اما ژیژک، با شکافتن لایه‌های پنهان سیاست بین‌الملل، این دو را نه متضاد، بلکه متقاطع می‌بیند، آینه‌هایی برای افشای دوگانه‌های اخلاقی غرب.

او می‌نویسد که چگونه کشورهای غربی، به‌ویژه ایالات متحده و برخی دولت‌های اروپایی، هم‌زمان دو روایت متناقض را پیش می‌برند: در اوکراین، «تمامیت ارضی» مقدس شمرده می‌شود و هرگونه اشغال، تجاوز تلقی می‌گردد. اما همین بازیگران، در قبال فلسطین، اشغال‌گری هفتادساله را یا انکار می‌کنند یا با ادبیاتی مبهم و فریبنده توجیه. ژیژک این را نه از سر تناقض ساده، بلکه نشانه‌ای از یک نظم جهانی می‌داند که «حق» را نه بر پایه عدالت، که بر اساس مصلحت قدرت تعریف می‌کند.

غرب، در روایت خود از اوکراین، تصویر قربانی مظلومی را ترسیم می‌کند که در برابر تجاوز ایستاده است؛ اما همین منطق، وقتی پای فلسطین در میان است، ناگهان وارونه می‌شود: اشغالگر، قربانی تلقی می‌شود و مقاومت، به ترور تقلیل می‌یابد. ژیژک این وارونگی را نشانه بحران در بنیان‌های اخلاقی لیبرالیسم غربی می‌داند؛ لیبرالیسمی که دیگر از حقیقت، دفاع نمی‌کند، بلکه روایت‌های سودمند برای قدرت تولید می‌کند.

او به تمایل فزاینده نخبگان رسانه‌ای و سیاسی غرب به ادغام این دو میدان جنگی در یک چارچوب کلی اشاره می‌کند: دفاع از «نظم دموکراتیک جهانی». این تلاش برای هم‌ردیف‌سازی اسرائیل با اوکراین، در واقع تلاشی‌ست برای پاک‌سازی جنبه استعماری پروژه صهیونیسم، و پنهان‌کردن واقعیت «غزه» پشت واژگانی چون «امنیت»، «جنگ با تروریسم» یا «حمله پیشگیرانه».

در مقابل، ژیژک ما را به خوانش معکوس دعوت می‌کند: فلسطین، نه صرفاً میدان جنگی منطقه‌ای، بلکه کانونی برای آزمون صداقت مدعیان حقوق بشر است. در غزه، همان معیارهایی که غرب برای اوکراین فریاد می‌زند، یکی‌یکی به سکوت یا توجیه بدل می‌شوند. به‌عبارتی، غزه، نه فقط محل ستیز نظامی، که گره‌گاه حقیقت در نظم جهانی‌ست؛ جایی که می‌توان دید عدالت، تا چه حد در بند منافع اسارت یافته است.

سخن پایانی: در ستایش حقیقت، حتی اگر رنج‌آور باشد

آنچه در غزه جریان دارد، فقط یک نبرد جغرافیایی یا حتی سیاسی نیست. اینجا، حقیقت به میدان آمده، نه فقط در سنگرها، بلکه در واژگان، در تیترها، در سکوت‌ها و در دروغ‌هایی که لبخند می‌زنند. اسلاوی ژیژک با نگاهی بی‌رحم و شفاف، یادآور می‌شود که مهم‌ترین خشونت‌ها، همیشه در سکوت‌های سازمان‌یافته رخ می‌دهند، آنجا که جنایت در قاب عقلانیت امنیتی جا خوش می‌کند و قتل‌عام، با واژه‌هایی چون «ممانعت از تهدید»، «پیش‌دستی دفاعی» و «خنثی‌سازی خطر» تزیین می‌شود.

اما نکته کلیدی در نگاه ژیژک آن است که در جهان وارونه امروز، حقیقت، اگرچه ممکن است نازیبا، آزاردهنده یا حتی غیراخلاقی به‌نظر برسد، تنها سلاحی است که هنوز می‌تواند وجدان‌ها را بیدار کند. و او به‌درستی هشدار می‌دهد: اگر غزه را نبینیم، اگر روایت آن را تحریف کنیم، نه فقط فلسطین، بلکه امکان درک انسان‌بودن را از دست خواهیم داد.

برای ما، در اینجا، مسئله فقط تحلیل فلسفی یا بازخوانی رسانه‌ای نیست؛ بلکه پرسشی بنیادین است: آیا می‌توان جهان را بدون عدالت، با امنیت اداره کرد؟ آیا می‌توان حقیقت را دفن کرد و مدعی ارزش‌های جهانی بود؟ غزه، آزمونی برای جهان امروز است؛ اما بیش از آن، فرصتی برای هر انسان آزاده است که تکلیف خود را با کلمات روشن کند: با واژه‌هایی چون اشغال، مقاومت، حقیقت و انسانیت.

اگر غرب از دیدن چهره واقعی خود در آینه فلسطین می‌هراسد، ما باید بی‌هیچ لکنتی در آن بنگریم. چرا که حقیقت، همان‌جاست، جایی که صدای کودکی زیر آوار، از تمام قطعنامه‌های بی‌روح سازمان ملل رساتر است.

نویسنده: امیرمحمد قدس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *