به گزارش سرمایه فردا، سنت کشتن وزیر در بسیاری از سلسلههای ممالک اسلامی که آن را از عهد بنیعباس به ارث برده بودند امری چندان نامتعارف نبود.
فاطمه لطفی: شاهان ایران در وزیر کشی ید طولایی داشتند و از سویی کشمکشهای دربار و رجال و اشراف باعث میشد وزرا و نزدیکان شاه دستکم برای منافع بیشتر به دنبال از بین بردن رقبای خود باشند و از جمله از میان برداشتن صدراعظمها راهی بود برای دستیابی به مقام برای کسانی که کینهای هر چند کوچک از این صدراعظمها داشتند.
گاه حتی دشمنی تنها بر سر جانشینی صدراعظم بود و برای دستیابی به این هدف، اشراف و درباریان و اطرافیان شاه، از هیچ قساوتی ابایی نداشتند.
البته در سنت کشتن وزیر تنها یک شخص نابود نمیشد. بلکه تمامی خانواده و بستگان این وزیر اعظم نیز به قتل میرسیدند.
گویا تنها امیرکبیر، صدراعظم ناصرالدین شاه، استثنا بود در این زمینه که تنها خودش به قتل رسید و خانوادهاش در امان بودند (احتمالا به این دلیل که خواهر ناصرالدین شاه همسر امیرکبیر بود و به اصرار خود ناصرالدین شاه با امیرکبیر ازدواج کرده بود).
در مطلب زیر خلاصهای از وزرایی که به دست پادشاهان به قتل رسیدند از کتاب «قبله عالم» نقل میشود.
سنت کشتن وزیر در بسیاری از سلسلههای ممالک اسلامی که آن را از عهد بنیعباس به ارث برده بودند امری چندان نامتعارف نبود. کثرت وزیران به قتل رسیده به اندازهای است که میتوان آن را رسم دیرین فرهنگ سیاسی ایران به شمار آورد.
قربانی کردن وزیر، اگرچه بیرحمانه و فجیع، اما برای بسیاری از سلاطین جوان حکم آیین تشرف به دنیای بلوغ سیاسی را داشت و نشانه تاکید و تسجیل پادشاه بود.
سنت کشتن وزیر در ایران و عثمانی
در ایران همچون دوران عثمانی، در سرتاسر دوره اسلامی، سنت کشتن وزیر برای به دست آوردن سهم بیشتری از قدرت به خاطر رقابتهای جناحی دیوانیان تشدید شد و جان وزیران بیشماری در این کشمکشها از کف رفت.
یکی از مشهورترین آنها خاندان برمکیان در اوایل عهد عباسی است.
دیگری ابو علی حسنابن میکال، معروف به حسنک وزیر، در دوران غزنویان است که به سعایت بدخواهان به دار آویخته شد و پیکر او ۷ سال بر دار بود.
عمیدالملک کندری، وزیر مشهور سلاجقه هم در زمان آلبارسلان مقتول گردید.
شمسالدین جوینی، معروف به صاحب دیوان، از وزرای مغول به قتل رسید.
جواجه رشیدالدین فضلالله طبیب همدانی وزیر عهد ایلخانی به سبب نقار بین درباریان اول پسرش مقابل چشمش گردن زده شد و سپس خود او کشته شد.
مرشد قلی استاجلو از امرای مشهور قزلباش که وکیلالسلطنه شاه عباس صفوی بود کشته شد.
میرزا محمد تقی اعتماد الدوله از وزرای عهد صفوی به امر شاه عباس دوم کشته شد.
مرشد قلیخان هم وزیری بود که به دست شاهعباس اول کشته شد.
حاج ابراهیم خان اعتمادالدوله صدراعظم آقا محمد خان، به طرز وحشتناکی کشته شد و بیشتر کسان صاحبمنصب همراه با او نیز کشته شدند.
صدرالعظم نخست محمد شاه، میرزا ابوالقاسم قائممقام، همین سرنوشت را داشت و خانوادهاش به خاک سیاه نشانده شد.
در زمان فتحعلی شاه، اعتماد الدوله با قساوت تمام کشته شد. او را ابتدا کور کردند، بعد زبانش را بریدند و چند هفته بعد اعدام کردند.
قتل وزیر محبوب باعث اعتراض تزار روس و بریتانیا
مشهورترین سنت کشتن وزیر، امیرکبیر بود که به دستور ناصرالدین شاه، رگهای دست و پای او را گشودند و پس از چندین ساعت خونریزی لنگی به حلق او تپانیده و خفهاش کردند.
در حالی که قتل امیرکبیر باعث اعتراض شدید تزار روس و نیز وزیر امور خارجه بریتانیا به حکومت ناصرالدین شاه شد. اما در داخل کشور این قتل به کلی حاشا شد.
روزنامه وقایع اتفاقیه، سه روز پس از قتل امیر کبیر، نوشت که میرزا تقی خان حال خوشی ندارد و صورت و پایش تا زانو ورم کرده است. دو شماره بعد همین نشریه نوشت که میرزاتقی خان در کاشان فوت کرد.
در سراسر دوران حکومت ناصرالدین شاه، وقایعنگاران قاجار انواع بیماریهای خیالی را علت مرگ امیرکبیر شمردند تا راز این جنایت را مخفی دارند.
خلاصه شده از کتاب «قبله عالم» نوشته: عباس امانت