لطفی دو معضل عمده را در این حوزه برجسته کرد: نخست، نوع بازرسیها در زمان ساخت و تأمین تجهیزات که اغلب به بررسیهای سطحی و غیرکیفی محدود میشود؛ دوم، بیتوجهی به رکن بازرسی و کنترل کیفیت در مرحله نصب و بهرهبرداری. او با تقسیمبندی فرآیندهای بازرسی به سه مرحله اصلی شامل «بازرسی در زنجیره تأمین و ساخت تجهیزات»، «بازرسی در زمان نصب و راهاندازی» و «بازرسیهای ادواری پس از بهرهبرداری»، تأکید کرد که بسیاری از مالکان نیروگاهها نسبت به نظارتهای تکمیلی در مرحله نصب و کنترلهای دورهای پس از بهرهبرداری بیتوجهاند. این بیتوجهی میتواند به کاهش بهرهوری واقعی نیروگاهها و حتی بروز حوادث جدی در زمان بهرهبرداری منجر شود.
او سپس به ضعف جدی در نوع بازرسیهای زنجیره تأمین اشاره کرد و گفت: «بر اساس تجربه پروژههای اخیر، نظارتها عملاً به بررسیهای چشمی و شمارشی محدود شده است. در حالی که در مراحل ساخت تجهیزات و تستهای کارخانهای، حضور متخصصان و بازرسان ضروری است. نبود این نظارتها کیفیت تجهیزات را به شدت تهدید میکند و میتواند سرمایهگذاریهای انجامشده را بیاثر سازد.»
لطفی در پایان هشدار داد که اگر الزامات جدیتری از سوی نهادهای تصمیمگیر برای نظارت بر پروژههای انرژیهای تجدیدپذیر اعمال نشود، کشور در آینده با خطر تبدیل شدن به «قبرستان پنلهای خورشیدی» روبهرو خواهد شد؛ وضعیتی که نه تنها سرمایههای کلان را هدر میدهد بلکه اعتماد عمومی به این صنعت را نیز خدشهدار میکند. او همچنین بر نقش حیاتی نمایشگاههای بینالمللی در توسعه این صنعت و تأثیر آن بر بهبود شرایط محیط زیستی، کاهش ناترازی انرژی و افزایش بهرهوری برق تأکید کرد و یادآور شد: «بازرسی هزینه نیست؛ یک سرمایهگذاری هوشمندانه است که آینده صنعت را تضمین میکند.»
این روایت پیوسته نشان میدهد که دغدغه اصلی مدیران حوزه بازرسی، نه صرفاً کنترلهای سطحی، بلکه ایجاد یک نظام نظارتی جامع و مؤثر است که بتواند کیفیت تجهیزات، ایمنی مراحل نصب و بهرهبرداری و در نهایت بهرهوری نیروگاههای تجدیدپذیر را تضمین کند