در فلسفه اخلاق راستگویی با اینکه در نگاه اول، تمایل به وظیفه بودن دارد اما مشروط به آثار و نتایج آن است.
محمدامین مروتی:دیوید راس فیلسوف اخلاق اهل اسکاتلند است. دو کتاب مهم راس در فلسفه اخلاق، عبارتند از “درستی و خوبی” که در سال ۱۹۲۰ و “بنیان های اخلاقی” که در سال ۱۹۳۰ منتشر شدند.
راس کوشید ضمن پرهیز از مطلق گرایی، تئوری فلسفه اخلاق کانت، آن را توسعه دهد. دیوید راس در مکتب فلسفی خود به “وظیفه در نگاه نخستین” (اخلاق فی بادی النظر) می پردازد. متناسب با این مکتب، با دو ساحت اخلاق مواجه هستیم. اولا، اخلاق در ساحت نظر (اخلاق بیسیک یا پایه ای) و ثانیا اخلاق در ساحت عمل(اخلاق مشتق). بنابر این، دو گونه وظیفه داریم. وظیفه ای که در همان نگاه نخستین مطرح می شود و وظیفه ای که عملا به آن مبادرت می ورزیم. در نگاه راس، ما در نگاه نخستین و در عالم نظر البته اخلاقاً موظفیم که بر اصول اخلاقی پایبند باشیم و بر اساس آن اصول رفتار نمایم. اما همین که بخواهیم در رفتار عملی به اصول اخلاقی پایبند باشیم، مسئله مان متفاوت می شود. به گونه ای که به تعارض کشیده می شویم.
در ساحت اول راس یک واقع گرا و وظیفه گرای کانتی است و در ساحت دوم یک شهودگرای اخلاقی.
راس، مانند کانت وظیفه گراست. ولی می گوید آثار و نتایج مترتب بر عمل هم مهم است. به نظر او، ما فهرستی از وظایف اخلاقی ،«وظایف در نظر اول» داریم که در غیاب مانع و رادعی بدل به «وظیفه واقعی» می شوند.
«تعارضات اخلاقی» بر خلاف کانت، سهم مهمی در نظام فلسفه اخلاق راس دارد. او به جای «وظایف اخلاقیِ مطلق»، از «وظایف اخلاقیِ شرطی» سخن می گوید؛ وظایفی که در نبودِ مانع، بدل به وظیفه می شوند.
راس فهرستی از مهم ترین وظایف در نگاه نخست را بدون ادعای کامل یا نهایی بودن آنها که در واقع، اصول وظایف اخلاقی هستند، ارائه می کند:
وظیفه وفاداری: وظایفی مبتنی بر قول یا قول ضمنی ، مانند تعهد ضمنی به دروغ نگفتن که از پیش در یک گفت وگو یا در یک کتاب های مندرج است.
وظیفه جبرانی: وظیفه جبران آسیب ها و ضررهایی را که در گذشته به دیگران وارد کرده ایم.
وظیفه سپاسگزاری: وظیفه سپاسگزار بودن و حق شناس بودن به سبب نیکی های دیگران .
وظیفه عدالت: وظیفه دفع و جلوگیری از توزیع ناعادلانه نفع و ضررها و توزیع منصفانه آنها.
وظیفه نیکوکاری: وظیفه پرورش سلامت، امنیت، عقل، خیراخلاقی، سعادت و خوشبختی دیگران.
وظیفه اصلاح نفس: عمل کردن به طریقی که موجب ارتقای خیر و خوبی خود شخص می شود.
وظایف مشتق از وظیفه نیکوکاری مثل وظیفه آسیب نزدن به دیگران از نظر فیزیکی و روانی.
اما در مقام عمل و به خصوص هنگام تعارض بین این وظایف، تشخیص شهودی و عرفی بشر و تجزیه و تحلیل سیاق و کانتکست و متن، برای اولویت بندی بین خود این وظایف گره گشاست.
مسئله ی راس در فلسفه اخلاق این است که در زمانی که بین دو وظیفه ی اخلاقی تعارضی پیش آید کدام را باید برگزید؟
راس می گوید مشکل نظریه کانت این است که گاهی مواردی پیش می آید که دو وظیفه با یکدیگر تعارض می کند. مثلا انسان فقیری را لحاظ کنید که برای نجات جان فرزندش از گرسنگی، راهی جز دزدی ندارد. «نجات جان فرزند» و دزدی نگردن هر دو وظیفه ای عام و مطلق اند. تکلیف چیست؟
«وظیفه درست» انجام عمل مهم تر است. بر این اساس، راس در اینجا مفهوم «وظیفه در نگاه نخست» را در مقابل مفهوم «وظیفه درست» و «وظیفه در مقام عمل» قرار می دهد و نام دیگر آن را «وظیفه شرطی» می گذارد. وظیفه در نگاه نخست، وظیفه ای است که از توجه به جزئی از عمل حاصل می شود، اما «وظیفه درست» وظیفه ای است که «کل نگرانه» بوده و از توجه به تمام جهات عمل حاصل می شود.
همین طور وظایف در نگاه نخست، اصول فلسفه اخلاق هستند که گرچه ارزش ذاتی آنها وابسته به شرایط نیست، ولی به کارگیری آنها وابسته به شرایط است.
راس می گوید وقتی به یک عمل از این حیث که راست گویی است، نگاه می کنیم، به درستی و وظیفه بودن “تمایل” دارد. ولی بعد که متوجه می شویم این راست گویی موجب کشته شدن بی گناهی می شود از انجام آن صرف نظر کرده و انجام ندادن آن را وظیفه درست خود تشخیص می دهیم. پس راست گویی با اینکه در نگاه اول، تمایل به وظیفه بودن دارد و این تمایل همچنان در او باقی می ماند، ولی وظیفه ی درست ما نیست.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا