سیاست‌زدگی در سایه معیشت

سیاست‌زدگی در سایه معیشت

تیتر جنجالی روزنامه «چارسوق» درباره سکوت اصلاح‌طلبان در برابر گرانی مرغ، بار دیگر مرز باریک میان نقد اجتماعی و تسویه‌حساب سیاسی را نمایان کرد؛ اما آنچه در این جدال‌های جناحی گم می‌شود، سفره مردم و اعتماد آسیب‌دیده جامعه است.

به گزارش سرمایه فردا، در روزهایی که قیمت مرغ به ۱۷۰ هزار تومان رسیده و فشار معیشتی بر دوش مردم سنگینی می‌کند، رسانه‌ها به جای پرداختن به ریشه‌های بحران اقتصادی، درگیر جدل‌های جناحی شده‌اند. تیتر «اصلاح‌طلبان دیگر مرغ نمی‌خورند» از روزنامه چارسوق، نه فقط یک کنایه سیاسی، بلکه نشانه‌ای از بحران اخلاقی در فضای رسانه‌ای کشور است؛ جایی که نقد به ابزار رقابت تبدیل شده و دغدغه واقعی مردم، یعنی معیشت، به حاشیه رانده شده است. در چنین فضایی، سکوت اصلاح‌طلبان و حمله اصول‌گرایان، هر دو به یک نتیجه ختم می‌شوند: بی‌اعتمادی عمومی. جامعه امروز دیگر با برچسب‌های جناحی قضاوت نمی‌کند؛ معیار مردم، سفره‌شان است، نه شعارهای سیاسی. اگر نقدی قرار است مؤثر باشد، باید از دل صداقت و مسئولیت‌پذیری برخیزد، نه از متن رقابت و طعنه. در غیر این صورت، رسانه‌ها به جای روشنگری، تنها بر زخم‌های اجتماعی نمک خواهند پاشید.

روزنامه «چارسوق» که از رسانه‌های نزدیک به دولت سیزدهم به شمار می‌رود، در شماره اخیر خود با حمله‌ای تند به فعالان سیاسی اصلاح‌طلب، سکوت آنان نسبت به افزایش قیمت مرغ را نشانه‌ای از ریاکاری سیاسی دانسته است. این روزنامه نوشته است: «اصلاح‌طلبان دیگر مرغ نمی‌خورند!» و در ادامه مدعی شده است که همان چهره‌هایی که در دولت سیزدهم به‌دلیل گرانی مرغ خواستار استعفا یا محاکمه رئیس‌جمهور وقت بودند، امروز در برابر مرغ ۱۷۰ هزار تومانی دولت چهاردهم سکوت کرده‌اند.

اما فراتر از طنز تلخ این تیتر، باید به واقعیتی عمیق‌تر اندیشید که سکوت هر جریان یا فرد سیاسی در برابر ناکارآمدی هر دولتی، از هر جناحی که باشد، به انباشت نارضایتی و بی‌اعتمادی عمومی دامن می‌زند. لذا همان‌قدر که انتظار نقد منصفانه از اصلاح‌طلبان در برابر عملکرد دولت کنونی بجاست، به همان میزان نیز می‌توان به رویکرد رسانه‌هایی چون چارسوق انتقاد وارد کرد که نقد را، نه از سر دغدغه اجتماعی و غصه نان و سفره مردم، بلکه از موضع رقابت حزبی و تسویه‌حساب سیاسی دنبال می‌کنند.

نقد یا تسویه‌حساب سیاسی؟

در فضای رسانه‌ای امروز ایران، مرز میان نقد و تخریب گاه چنان باریک شده که تشخیص نیت اصلی بسیاری از رسانه‌ها دشوار است. روزنامه تازه نفس «چارسوق» با خط سیاسی آشکار در حمایت از دولت سیزدهم و چهره‌های منتسب به آن و تخریب بی محاباتی دولت چهاردهم، امروز پرچم‌دار حمله به اصلاح‌طلبان شده است؛ اما آیا دغدغه اصلی این رسانه واقعاً معیشت مردم است، یا بازسازی گفتمان سیاسی خود در برابر دولت پزشکیان؟

واقعیت این است که بخشی از رسانه‌های جناحی، هرگاه از عرصه قدرت فاصله می‌گیرند، به زبان منتقد تبدیل می‌شوند و هرگاه دوباره به آن نزدیک می‌شوند، در موضع مدافع قرار می‌گیرند. این چرخه نه‌تنها از ارزش نقد می‌کاهد، بلکه آن را در چشم افکار عمومی به ابزاری برای نزاع‌های جناحی تبدیل می‌کند. از همین‌رو، هرگاه انتقادی از مسیر عدالت و دلسوزی خارج می‌شود، جامعه نیز واکنش خود را با بی‌اعتمادی نشان می‌دهد.

اگر امثال این رسانه ها حقیقتاً نگران سفره مردم اند، باید همان‌قدر که امروز از اصلاح‌طلبان مطالبه‌گر پاسخ است، در روزهایی که قیمت‌ها در دولت پیشین جهش می‌یافت نیز زبان نقد می‌گشود. نقد گزینشی، نه تنها کمکی به شفافیت نمی‌کند، بلکه خود بخشی از بحران شناختی و بی‌اعتمادی رسانه‌ای در کشور است.

دیگر جناح نمی‌شناسد

آنچه شاید از دید بسیاری از جریان‌های سیاسی پنهان مانده، این واقعیت است که جامعه امروز دیگر دولت‌ها را نه با برچسب جناحی، بلکه با کارآمدی‌شان قضاوت می‌کند. مردم نه دولت سیزدهم را اصول‌گرا خواندند و نه دولت چهاردهم را اصلاح‌طلب؛ معیار آنان سفره و معیشت است، نه شعار و جناح. در چنین فضایی، هرگونه سکوت یا بزرگ‌نمایی جناحی در برابر مشکلات اقتصادی، نوعی بی‌اعتنایی به عقل جمعی جامعه تلقی می‌شود.

افزایش قیمت‌ها، افت ارزش پول ملی و مشکلات معیشتی دیگر به عنوان ابزار نزاع سیاسی کارکرد خود را از دست داده‌اند. مردم دیگر منتظر مناظره رسانه‌ای نمی‌مانند تا حقیقت را بشنوند؛ آنان حقیقت را هر روز در قیمت نان، گوشت و مرغ تجربه می‌کنند. بنابراین، اگر رسانه‌ای بخواهد به جای بیان درد مردم، صرفاً با کنایه و طعنه به تخریب رقیب بپردازد، در واقع از مسیر رسالت اجتماعی خود فاصله گرفته است.

این نکته را نیز نباید نادیده گرفت که بسیاری از جریان‌های سیاسی امروز، به جای ارائه راه‌حل برای بحران‌های اقتصادی، درگیر رقابت‌های درونی و پرونده‌سازی‌های رسانه‌ای‌اند. جامعه اما دیگر گوش شنوایی برای این جدال‌ها ندارد؛ چرا که زندگی روزمره‌اش درگیر یک مسئله‌ واقعی‌تر است؛ اینکه «چگونه دوام بیاورند!»

در مدار انصاف

در تحلیل نهایی، باید پذیرفت که نقد منصفانه از هر دولت، ضرورتی برای سلامت فضای سیاسی است؛ اما زمانی که نقد به ابزار رقابت حزبی تبدیل می‌شود، ارزش اخلاقی خود را از دست می‌دهد. متاسفانه طیفی از  رسانه ها اگرچه با ادعای دفاع از عدالت اجتماعی وارد میدان می‌شوند، اما در عمل به بازتولید شکاف‌های سیاسی دامن می‌زنند. در مقابل و با اغاز دولت چهاردهم، جریان‌های اصلاح‌طلب نیز با سکوت در برابر مشکلات حال حاضر، عملاً بخشی از همان چرخه بی‌اعتمادی‌اند که پیش‌تر از آن شکایت داشتند.

در حقیقت، جامعه امروز از هر دو سو ناامید است؛ از دولت‌هایی که وعده کارآمدی می‌دهند و از رسانه‌هایی که به جای نقد منصفانه، تنها به دنبال «امتیاز سیاسی» هستند. نتیجه چنین وضعیتی، فرسایش سرمایه اجتماعی و تضعیف باور عمومی به امکان اصلاح امور از مسیر گفت‌وگو و نقد سازنده است.

در نهایت، شاید زمان آن رسیده باشد که همه جریان‌ها، از رسانه‌ها تا چهره‌های سیاسی، بپذیرند که درد جامعه، درد نان و امنیت روانی است، نه رقابت‌های جناحی. اگر نقدی قرار است کارساز باشد، باید از دل صداقت برخیزد، نه از متن رقابت؛ وگرنه تیترهایی از جنس «اصلاح‌طلبان دیگر مرغ نمی‌خورند» تنها بر زخم بی‌اعتمادی مردم نمک خواهد پاشید؛ شاید نمکی بر مرغ نخورده مردم!

دیدگاهتان را بنویسید