سفری بی‌نقشه به درون

سفری بی‌نقشه به درون

روز جهانی دویدن، فقط بهانه‌ای برای تحرک نیست؛ فرصتی است برای بازگشت به خویش، برای لمس زمین، شنیدن صدای باد، و گفت‌وگویی بی‌کلام با خاطره‌ها، آرزوها و آنچه هنوز در راه است.

به گزارش سرمایه فردا، در جهانی که سرعت، عدد و نمودار بر زندگی سایه انداخته‌اند، دویدن هنوز ساده‌ترین شکل آزادی است. نه برای رسیدن، بلکه برای بودن. روز جهانی دویدن، یادآور آن گام نخست است—گامی که شاید از در خانه آغاز شد، اما به سفری درونی بدل شد. سفری از پارک‌های ساحلی تا کوچه‌های قدیمی، از جاده‌های شمال تا سنگ‌فرش‌های ایروان، از خاطرات کودکی تا آرزوی دویدن کنار جوی مولیان. هر گام، نغمه‌ای است از زندگی، و هر مسیر، پلی است میان گذشته و آینده. این روز، روز ماست؛ روز کسانی که با هر قدم، خود را دوباره کشف می‌کنند.

نام گذاری روزهای سال را می‌توان نوعی بهانه همدلی و زندگی جمعی دانست. انگار یک نام برای روزی مشخص از سال انتخاب می‌شود تا به اشتراک‌های انسانی در عصر واگرایی اشاره شود. در جهان پرگریز امروز، با این بهانه‌ها می‌توان در رقابت نیروهای واگرایی و همگرایی، جایی برای خودمان در اردوگاه همگرایان دست و پا کنیم و پرچم رفاقت و دوستی را برافراشته کنیم. امروز ۲۰ آبان هم یکی از این روزها است که در تقویم‌ها، نام روز دویدن را به خود اختصاص داده است. امروز، روز جهانی دویدن است. روزی برای جشن گرفتن ساده‌ترین شکل حرکت و حس رهایی.

تاریخ دویدن پر از قصه و الهام است. از نامه‌رسانان یونان باستان تا فیدیپیِدس که از ماراتن تا آتن دوید تا خبر پیروزی را برساند. قدم های بلندی که در برگ های تاریخ ثبت شده، همگی حامل امید، اراده و تاب‌آوری بوده‌اند. ماراتن از آن زمان تا امروز، نمادی از پشتکار، تلاش و کشف معنای زندگی است. دوندگانی مانند اِمیل زاتوپِک با گام‌های بلند و بی‌وقفه‌شان و کاترین سوییتزر که با ثبت‌نام در ماراتن بوستون مرزهای جنسیتی را شکست، نشان داده‌اند که دویدن فراتر از سرعت است. دویدن، هنر صبر، شادی و حتی اعتراض است. سوییتزر  پیام آرامی برای برابری فرستاد. یادآوری این نکته ظریف که دویدن، کاری فراتر از ورزش و در واقع، بیانگر احساسات و ارزش‌های انسانی است.

صبح وقتی آفتاب نازک و طلایی از میان شاخه‌های درختان عبور می‌کند، نسیمی سبک صورتم را لمس می‌کند و بوی خاک تازه در هوا پخش می‌شود و البته حسرت نم باران‌خورده در جانم می‌پیچد. هر نفس، ترکیبی از زندگی، انتظار و اشتیاق است. پاهایم زمین را لمس می‌کنند و حس می‌کنم هر گام، یک نغمه تازه است. نغمه‌ای که از ضربان قلب و نفس‌هایم می‌آید و با زمین، باد و برگ‌های درختان هم‌آهنگ می‌شود. دویدن برای من، همیشه بیش از حرکت بوده است. گفت‌وگویی بی‌کلام با خود، با خاطره‌ها، با جهان و با آرزوهایی که هنوز برآورده نشده‌اند.

 

مسیرهای دویدن همیشه پر از رنگ

در خاطرات من مسیرهای دویدن همیشه پر از رنگ، صدا و بو بوده‌اند. در پارک ساحلی بوشهر، باد دریا روی صورتم می‌لغزید و صدای موج‌ها با ضربان پاهایم هم‌آهنگ می‌شد. نور صبحگاهی روی آب می‌رقصید و شادی و سرزندگی را با خود می‌آورد. در جاده لیلاکوه در جنوب لنگرود، زمانی که ده ساله بودم اشعار گلچین گیلانی را با صدای بلند می‌خواندم و باد، کلمات را به پرواز درمی‌آورد. دوران دبیرستان، دویدن روزانه حدود ده کیلومتر از مدرسه تا خانه، تجربه‌ای عمیق و پر از حس بود. برگ‌های پاییزی خش‌خش می‌کردند، باد زمستانی پوست را می‌سوزاند، اما دویدن در مسیر باد، روح را تازه می‌کرد و قلب را سبک.

در مسیرهای خارجی، شهرها رنگ و نور متفاوتی داشتند. خیابان‌های ایروان و گیومری در ارمنستان، سنگ‌فرش‌های قدیمی، سایه‌های درختان و بوی نان تازه، دویدن را به تجربه‌ای میان تاریخ و حال تبدیل می‌کردند. در کوچه‌های استانبول و ترابزون، رنگ‌های بازار، صدای گفتگوها و نسیم، هر قدم را پر از کشف و زندگی می‌کرد. مسیرهای طولانی شمال چابهار با شرجی آزاردهنده‌اش و کنار ساحل شیرود با نور خورشید و بوی خاک مرطوب، زمین و آسمان را به رقص درمی‌آوردند و چشم‌ها را به کشف دوباره طبیعت و تنوعش دعوت می‌کردند.

یکی از آرزوهایم، دویدن کنار جوی مولیان است. جویی که در ذهن خوانندگان اشعار رودکی، بوی خاک و آب روانش یاد یار مهربان را زنده می‌کند. هنوز آن مسیر را ندویده‌ام، اما تصویرش در ذهنم زنده است. تصویری که البته در دنیای واقعی قابل تحقق نیست چون آثاری از آن باغ عهد سامانی به جای نمانده است جز نقاشی هایی در موزه و کتاب. هر بار که در مسیر دیگری می‌دوم، حس می‌کنم که گام‌هایم با آرزوی برآورده‌نشده‌ای همراه می‌شوند و این آرزو، شعله‌ای درونم روشن می‌کند تا ادامه دهم.

در شهرهای بزرگ، مسیرها کوتاه و تکراری است و صدای ترافیک و دود، جای نسیم و پرنده‌ها را می‌گیرد. اپلیکیشن‌ها اگر با ظرافت استفاده شوند، می‌توانند رفیق مسیر باشند. برنامه‌هایی که هر قدم، هر کیلومتر و حتی کالری سوزانده‌شده را ثبت می‌کنند. اما دویدن چیزی بیش از عدد و نمودار است. دویدن تجربه‌ای انسانی و سفری درونی است که نفس‌ها با شور و دل‌آرامی در هم می‌آمیزند و پاها و ذهن را تازه و هماهنگ می‌کند.

دویدن گاهی پیام آزادی و اعتراض نیز دارد. قدم‌ها می‌توانند بیانیه‌ای نرم و شاعرانه باشند. گامی برای رهایی، شادی و زندگی. دوندگان اعتراض‌کننده مانند سوییتزر و هر کسی که محدودیت‌های ذهنی و جسمی را درمی‌نوردد، نشان داده‌اند که حرکت کردن بدون حتی دوچرخه، صدایی آرام اما رسا است. پیام‌ها تلویحی‌اند و در ریتم پاها، زمین و نفس‌ها حس می‌شوند، نه در شعارها و بیانیه‌های دل‌آزار.

گاهی در مسیرهای خلوت، صدای گام‌ها، بوی خاک و برگ‌ها، باد و نور خورشید را حس می‌کنم. گویی هر دویدن پلی میان گذشته و حال، میان آرزوهای برآورده‌شده و برآورده‌نشده، میان خاطره‌ها و آینده‌ای است که همچنان در انتظار آن هستیم. پاهایم زمین نرم یا سفترا لمس می‌کنند، قلبم با هر ضربان هماهنگ می‌شود و نسیم، صورتم را نوازش می‌کند. و گاه هم در غیبت کبرای باران، خشکباد بر صورتم سیلی می‌زند. گویی جهان با همه زیبایی ها و زشتی هایش با من همراه است.

هرگاه خسته‌ای، به یاد اولین گامت بیفت. همان گامی که شاید فقط برای خروج از خانه برداشتی. همان گام کوچک، آغاز مسیر بزرگی است. مسیری که بدن و روح را تازه می‌کند و حس زندگی و آزادی را در تو بیدار می‌کند. روز جهانی دویدن، روز همه ماست. روز هر کسی است که می‌خواهد زمین را لمس کند و با خودش روبرو شود. کفش‌هایت را ببند، مسیرت را انتخاب کن و برو. شاید همین امروز، همین مسیر کوتاه، تو را به خودت، به آرزوهایت، به خاطره‌هایت و به حس رهایی و شادی بی‌پایا. نزدیک‌تر کند.

 

دیدگاهتان را بنویسید