در جنگ دوازدهروزه، ایران تنها در میدان نبرد نظامی نایستاد، بلکه در متن جامعه، کنشهای فداکارانه، مقاومت مردمی و همبستگی چندلایهای، چهرهای تازه از حماسهی ملی آفریدند. این رویداد نه فقط تصویر اقتدار دفاعی ایران را بازسازی کرد، بلکه با حضور نسلهای گوناگون، تثبیت تابآوری روانی، و انتخاب اخلاقی ملت، پایههای روایتی امیدوارانه برای آیندهای استوار بنا نهاد.
به گزارش سرمایه فردا، جنگ دوازدهروزه از جمله رخدادهایی بود که صرفاً در برخوردهای نظامی، نمود پیدا نکرد، بلکه در بطن جامعه، در کنشهای بینام، در فداکاریهای روزمره و در روحیهی مقاومت مردمی نیز تجلی یافت. این دفاع مقدس زمینهای شد برای خلق حماسهای دیگر از مردمان مسلمان ایرانزمین. این یادداشت، در پی بازخوانی ابعاد این حماسه و ظرفیتهای آن برای ساخت روایتی ملی از این حادثه است؛ روایتی که میتواند زمینهساز شکلگیری اعتماد، پایداری و امید به آینده باشد. اکنون برخی از این ابعاد و ظرفیتهای رسانهای آنها را بازخوانی میکنیم.
در برابر تجاوزی برنامهریزیشده و مجهز، پاسخ ایران نه شتابزده بود و نه واکنشی بیهدف. انتخاب هوشمندانهی اهداف و نقطهزنی و استفاده از شیوههای متنوع و مؤثر نفوذ در لایههای پدافندی دشمن به گونهای بود که حتی بعضی تحلیلگران متعلق به جبههی دشمن را نیز به تحسین واداشت؛ نمونههایی از نتایج این اقتدار را میتوان در نابودی مرکز اطلاعاتی موساد، اختلال گسترده در بندر حیفا و مؤسسهی پژوهشی وایزمن دید؛ آسیبهایی که همگی با حداقل هزینهی نظامی و انسانی و حداکثر پیام بازدارنده انجام شد. این اقتدار، اگر بهدرستی روایت شود، میتواند تصویر ایران را از کشوری هیجانزده و متخاصم، به کشوری دارای منطق دفاعی و بلوغ راهبردی دگرگون کند و سبب افزایش اعتماد به نفس ملی و احترام بین المللی میشود.
بنیان مقابله با تجاوز دشمن در این جنگ، نه فقط در قدرت نظامی یا زیرساختی، بلکه پیش و بیش از آن در تصمیم عمومی این ملت بود. ایستادگی مردم در تمام سطوح، از ساکنان مناطق هدفگرفتهشده تا سایر مناطق کشور، تصویری از این مقاومت بود. اجتماع در حرمهای مقدس و میدانهای شهرها، بیانیههای گروههای گوناگون نخبگانی، تولید داوطلبانهی محتواهای روشنگر و امیدبخش در شبکههای اجتماعی و… همه نشان دادند که مقاومت نه فرمان است و نه اجبار، بلکه انتخابی است ملی. اگر این شکل از ایستادگی در روایت تثبیت شود، میتواند به شکلگیری یا تقویت هویتی اصیل بینجامد که بین دفاع از ملت و آیین دوگانگی نمیبیند.
در این جنگ ایرانیان بدون بروز رفتارهای هراسناک جمعی، از جمله هجوم به فروشگاهها یا صفهای طولانی غیرضروری، آرامش فضای عمومی را حفظ کردند؛ همچنین با مدیریت صحیح و جهادی مسئولان اجرایی، نظم شهری و خدمات پایه، از حملونقل گرفته تا ارتباطات و انرژی، با وجود اختلالات محیطی بیوفقه و با کیفیت مناسب ادامه یافت. در فضای مجازی نیز، بهجای شایعه و ترس، آنچه از سوی مردم به صورت روایت غالب درآمد، تجربههای زیسته، شوخیهای فرهنگی و پیامهای امیدآفرین بود که سبب تنظیم روانی جمعی شد و زندگی در دل تهدید را به کنش مثبت اجتماعی بدل کرد. این ویژگی ظرفیت فراوانی دارد برای اینکه رسانه، قدرت روحی و عزم ملت کهن و آبدیدهی ایران را برای نسل آینده و نیز مردم جهان بازنمایی کند.
در خلال جنگ دوازدهروزه، جامعهی ایران با وجود تنوع خیرهکننده در زبان، قومیت، مذهب و سلیقهی سیاسی، به همبستگی اجتماعی کمنظیری دست یافت؛ همبستگیای که نه ناشی از فشار دولتی یا بسیج رسمی، بلکه محصول ادراک مشترک از کرامت ملی بود. در آن ایام حتی برخی اقلیتهای دینی بیانیههای حمایتی از تمامیت سرزمینی صادر کردند، جریانهای سیاسی تا حدودی ناهمسو نیز در حمایت از نیروهای مدافع و مقاومت با دشمن مواضعی مشترک گرفتند. فضای مجازی نیز شاهد تولید گستردهی محتواهایی بود که با زبانهای مختلف و از سوی گروههای متنوع فرهنگی بر وحدت ملی و دفاع اخلاقی تأکید داشتند. این همآوایی چندلایه، ظرفیت بینظیری برای رسانهای شدن دارد؛ چه در قالب بازنمایی تصویر «ایران متکثرِ متحد» و چه در خلق روایتهایی از تصمیم اخلاقی مشترکی فراتر از اختلافات.
در این جنگ تحمیلی، پدیدهای مشاهده شد که فراتر از مشارکتهای معمول در سایر صحنهها بود و آن ورود نسلهای مختلف به میدان کنش اجتماعی و ملی بود؛ از نسل به اصطلاح خاموش (متولدین ۱۳۲۴ به قبل) تا نسل آلفا (متولدین ۱۳۹۲ به بعد). هر گروهی در جایگاه خود به تداوم مقاومت و حفظ انسجام کمک کرد. این نوع کنش که همزمان، بسط افقی (گسترهی جمعی) و عمق عمودی (گسترهی نسلی) دارد، حماسه را به مثابه رخدادی اجتماعی و هویتی معرفی میکند، نه صرفاً نظامی. این همآیندی و پیوستگی نسلی واجد ظرفیتهای فراوانی است برای طراحی روایتهایی قوی و اثرگذار برای تبیین این مهم که هویت مقاومتی تنها متعلق به بخشی خاص از جامعه نیست، بلکه تمام پیکرهی مستحکم اجتماعی حامل آن است.
در جریان جنگ دوازدهروزه، فداکاری مردم ایران در سطوح مختلف اجتماعی، فرهنگی و خدماتی بهگونهای بود که علاوه بر سبک کردن بار بحران از دوش جامعه، چهرهای انسانی و اخلاقی از مقاومت ترسیم کرد. در بسیاری از مناطق، مردم بدون وابستگی نهادی، به امدادرسانی، پشتیبانی و مراقبت از آسیبدیدگان پرداختند. کادر سلامت کشور، شبانهروز در مراکز درمانی حاضر بودند. در مراسم تشییع شهدا، حضور گستردهی مردم از اقشار مختلف، نماد احترام به جانفشانی مدافعان وطن بود؛ نمونهی جالب دیگر دو مکانیک جوان بودند که تمام شب با موتور اتوبان قم تهران را میپیمودند تا ماشینهای دچار نقص فنی را راه بیندازند. چنین از خودگذشتگیهایی نه فقط کنشهایی حمایتی، بلکه تجلی ارادهی اخلاقی جامعهای بود که در لحظهی تهدید، فداکاری را وظیفهی خود تلقی کرد. اگر این لحظات در روایت ملی تثبیت شوند، میتوانند حافظهای از شرافت جمعی و مسئولیت تاریخی را برای مخاطبان پدید آورند.
جنگ دوازدهروزه نشان داد که چنین نیست که بحرانها صرفاً رخدادهایی فرسایشی باشند، بلکه میتوانند بستری برای خلق معنا، بازیابی عاملیت اجتماعی و تقویت امید در جامعه باشند. آنچه این نبرد چندروزه را به الگوی روایتساز تبدیل میکند، مجموعهای از کنشهایی است که از دل تهدید، زاییده شدند. وقتی روایت این لحظهها با چارچوبی، سنجیده و آیندهنگر سامان یابد، میتواندهویتی یکپارچه و قوی را خلق کند؛ حافظهای که نه با تلفات جنگ، بلکه با فهم کیفیت حضور در این جنگ شکل میگیرد. هویتی پویا که میتواند در گفتمانی از مقاومت و پیروزی، اعتماد به آینده را در جان جامعه نهادینه کند.
نویسنده: محمدرضا آتشین صدف استاد حوزه و دانشگاه
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا