در حالی که بازار سرمایه ایران با افت شاخصها، خروج نقدینگی و نوسانات نرخ ارز دستوپنجه نرم میکند، تحلیلگران از ضعف سیاستگذاری، بیاعتمادی سرمایهگذاران و ناکارآمدی ابزارهای حمایتی سخن میگویند. گفتوگو با کارشناسان بازار نشان میدهد که مسیر بازگشت اعتماد، نه از طریق قیمتسازی، بلکه از مسیر اصلاح ساختارها، تأمین نقدینگی و بازتعریف سیاستهای اقتصادی میگذرد.
در روزی کمرمق از بازار سرمایه، خبر واگذاری سهام شرکت سایپا به صدر اخبار آمد. رئیس سازمان خصوصیسازی اعلام کرد که دولت تصمیم گرفته سهام این شرکت را واگذار کند و در صورت رفع موانع حقوقی، ظرف دو هفته آینده قیمت پایه تعیین خواهد شد. این خبر در شرایطی منتشر شد که شاخص کل بورس با افت ۰.۱۷ درصدی در محدوده ۲ میلیون و ۴۷۰ هزار واحد بسته شد و شاخص هموزن با رشد ۰.۰۷ درصدی به ۷۸۸ هزار واحد رسید.
در جریان معاملات روز، ۳۸ درصد نمادها مثبت و ۶۲ درصد منفی بودند. بیشترین ارزش معاملات به صندوقهای درآمد ثابت با سهم ۵۳ درصد اختصاص یافت و پس از آن صندوقهای کالایی با ۱۳ درصد در رتبه دوم قرار گرفتند. ارزش معاملات خرد نیز کاهش یافت و از مرز ۳۰۰۰ میلیارد تومان عبور کرد. خروج پول حقیقی همچنان ادامه دارد و در این روز حدود ۶۸۲ میلیارد تومان نقدینگی از بازار خارج شد.
بیشترین ارزش معاملات در گروههای فلزات اساسی، شیمیایی، خودرو، بانکها، بیمه و بازنشستگی ثبت شد. در مقابل، بیشترین ورود پول حقیقی به گروههای کانفلزی، سیمان، زغالسنگ و غذایی اختصاص داشت. سهامهایی مانند فلز حکمت، سه صوفی، تا شیکو و نوین شمس شاهد ورود پول حقیقی بودند، در حالی که خروج پول حقیقی از سهامهایی چون سگا، خودرو، شهر نوری، آلومینا و بانک ملت گزارش شد.
بررسی عملکرد داراییها از ابتدای سال نشان میدهد که سکه امامی با افت ۸ درصدی، شاخص کل با افت ۸.۸۱ درصدی، شاخص هموزن با افت ۳.۳۶ درصدی و دلار توافقی با رشد ۱.۶۷ درصدی همراه بودهاند. دلار آزاد نیز ۳.۵۷ درصد کاهش یافته است. در مردادماه، بیشترین افت مربوط به شاخص کل با منفی ۱۳ درصد و شاخص هموزن با منفی ۹.۸۶ درصد بود، در حالی که سکه امامی با رشد ۸ درصدی در صدر بازدهی قرار گرفت.
در گفتوگو با مهدی حسینی، کارشناس بازار سرمایه، به بررسی رفتار سرمایهگذاران در مردادماه پرداخته شد. وی خروج گسترده پول از بازار سهام و ورود آن به صندوقهای درآمد ثابت و طلا را نشانهای از بیاعتمادی به سیاستگذاریها دانست. به گفته حسینی، بیش از نیمی از پول خارجشده از بازار سهام، حتی جذب ابزارهای جایگزین نیز نشده و این نشاندهنده ضعف در طراحی و اجرای سیاستهای حمایتی است.
حسینی تأکید کرد که سیاستگذار باید به جای مداخله در قیمتگذاری و حمایت از چند سهم بزرگ، نقدینگی بازار را تأمین کند تا سرمایهگذاران بتوانند تصمیمات خود را اجرا کنند. حمایتهای نابرابر از سهمهای بزرگ و بیتوجهی به سهمهای کوچک، موجب آسیب به اعتماد عمومی شده و سرمایهگذاران را از بازار دور کرده است. وی هشدار داد که اگر ابزارهای مالی نتوانند نقش خود را ایفا کنند، نهادهای مالی نیز از کارایی ساقط خواهند شد.
در ادامه گفتوگو، بحث ارزندگی بازار سهام مطرح شد. حسینی با اشاره به سود دلاری بازار، بیان کرد که سود واقعی شرکتها به سطح نیمه دهه ۹۰ بازگشته و بسیاری از نمادها سودی مشابه سالهای ۹۴ تا ۹۷ دارند. عواملی مانند سرکوب ارزی، رشد هزینههای ریالی و نرخ بهره بالا موجب افت سود دلاری شدهاند. ارزش دلاری بازار نیز به دلار آزاد حدود ۷۹ میلیارد دلار و به دلار نیما حدود ۱۷ میلیارد دلار برآورد شده است.
با توجه به افت سود دلاری بازار از سال ۱۴۰۰ تاکنون، انتظار بازدهی دلاری مثبت در کوتاهمدت چندان واقعبینانه نیست. حسینی تأکید کرد که تنها در سال ۱۳۹۷، به دلیل جهش ارزی، بازار توانست بازدهی دلاری قابل توجهی ثبت کند. در شرایط فعلی، کاهش فاصله بین دلار نیما و آزاد ممکن است اثراتی بر بازار سهام داشته باشد، اما تا زمانی که سودآوری شرکتها بهبود نیابد، نمیتوان انتظار رشد پایدار داشت.
در مجموع، بازار سرمایه در شرایطی قرار دارد که بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازنگری در سیاستگذاریها، تقویت اعتماد عمومی و اصلاح ساختارهای حمایتی است. خروج سرمایه از سهام و ورود به داراییهای امنتر، زنگ خطری برای تصمیمگیران اقتصادی است که باید با تدبیر و شفافیت، مسیر بازگشت سرمایهگذاران را هموار کنند.
در ادامه تحلیلها، مهدی حسینی به موضوع ارزش بازار و افق سرمایهگذاری پرداخت. به گفته او، ارزش دلاری بازار سهام در شرایط فعلی به حدود ۸۰ میلیارد دلار رسیده که در مقایسه با دورههای گذشته، کف تاریخی محسوب میشود. اما اینکه این سطح برای خرید مناسب است یا نه، کاملاً به افق سرمایهگذاری فرد بستگی دارد. اگر نگاه کوتاهمدت باشد، نباید انتظار بازدهی دلاری قابل توجه داشت. اما در افق میانمدت و بلندمدت، بازار میتواند به سطوحی بالاتر از ۲۰۰ میلیارد دلار نیز برسد.
حسینی تأکید کرد که برای ارزیابی واقعی بازار، باید به سهمهایی نگاه کرد که از حمایتهای دولتی و نهادی بینصیب ماندهاند. این سهمها، که عمدتاً کوچکتر هستند، در محدوده نسبت قیمت به درآمد (P/E) حدود ۳.۵ تا ۳.۸ معامله میشوند. این سطح، نشاندهنده تعادل فعلی بازار است. در مقابل، سهمهای بزرگتر که تحت حمایت قرار گرفتهاند، ممکن است تصویر متفاوتی از ارزندگی ارائه دهند. بنابراین، تحلیل بازار باید بر اساس سهمهای بدون حمایت انجام شود تا تصویر دقیقتری از وضعیت واقعی به دست آید.
در پاسخ به پرسشی درباره مقایسه ارزندگی بازار سهام با سایر کلاسهای دارایی مانند طلا، حسینی این مقایسه را دشوار و تا حدی غیرممکن دانست. به گفته او، طلا و سهام از نظر ماهیت، ریسکپذیری و کارکرد اقتصادی تفاوتهای بنیادین دارند. هرچند بازار سهام در کف تاریخی خود قرار دارد، اما طلا نیز در سطحی بیسابقه معامله میشود. در شرایط تورمی و تنشهای سیاسی، طلا میتواند نقش پوششی برای ریسکها ایفا کند، در حالی که سهام ممکن است تحت تأثیر منفی قرار گیرد.
حسینی توصیه کرد که سرمایهگذاران باید ترکیبی متوازن از داراییها را در سبد خود داشته باشند. بهویژه در شرایط فعلی، داشتن بخشی از سرمایه در طلا، بخشی در صندوقهای درآمد ثابت و بخشی در سهام، میتواند به مدیریت بهتر ریسک کمک کند. این ترکیب باید بر اساس ریسکپذیری فرد و اهداف سرمایهگذاری تنظیم شود. به گفته او، بررسی پورتفوی نهادهای مالی بزرگ نشان میدهد که حجم طلا و نقدینگی در سبد آنها به بالاترین سطح تاریخی رسیده است؛ حتی بالاتر از سال ۱۳۹۹ که بازار در وضعیت حبابی قرار داشت.
در بخش پایانی گفتوگو، به متغیرهای کلان اقتصادی پرداخته شد. رشد شدید سپردههای بانکی و افزایش نقدینگی، در کنار کسری بودجه دولت، استقلال سیاست پولی را محدود کرده است. حسینی با اشاره به نظرات اقتصاددانان، گفت که انتشار گسترده اوراق بدهی توسط دولت میتواند نرخ بهره را به سمت بالا سوق دهد. اما از سوی دیگر، تابآوری اقتصاد در برابر نرخهای بهره بالا محدود است و بسیاری از کسبوکارها با نرخهای تأمین مالی بالای ۴۰ درصد در حال فعالیت هستند.
در مجموع، بازار سرمایه در شرایطی قرار دارد که تحلیل آن نیازمند نگاه چندلایه و ترکیبی است. از یکسو، ارزشگذاری بلندمدت میتواند فرصتهایی را نشان دهد، و از سوی دیگر، ریسکهای کوتاهمدت و سیاستگذاریهای نادرست میتوانند مانع جذب سرمایه شوند. در چنین فضایی، مدیریت سبد سرمایهگذاری، اصلاح سیاستهای حمایتی و بازنگری در ساختار نرخ بهره، از جمله اقداماتی هستند که میتوانند مسیر بازار را به سمت پایداری و رشد هدایت کنند.
مهدی حسینی در ادامه تحلیل خود به تأثیر نرخ بهره بالا بر فضای کسبوکار پرداخت. به گفته او، بسیاری از کسبوکارهای خرد که بر پایه تأمین مالی ارزان شکل گرفتهاند، در حال جمع شدن هستند. نرخ بهره بالا نهتنها فشار بر بازار کار را افزایش داده، بلکه موجب اختلال در زنجیرههای تأمین و توزیع شده است. حسینی پیشبینی کرد که در ادامه سال، انبساط پولی محتمل است، اما میزان اثرگذاری آن بر کاهش نرخ بهره نیازمند رصد دقیق تحولات بانکی و سیاستهای پولی است.
بررسی رشد ترازنامه بانکها نشان میدهد که هدفگذاری ۳۰ درصدی سال گذشته اکنون به بیش از ۴۰ درصد رسیده است. این رشد، نشانهای از انبساط پولی است، هرچند بانک مرکزی در برخی مقاطع تلاش کرده با جمعآوری نقدینگی از بازار بینبانکی، تعادل را حفظ کند. حسینی تأکید کرد که جهتگیری نرخ بهره در سال جاری، یکی از متغیرهای کلیدی برای تعیین مسیر بازار سهام، بهویژه سهمهای کوچک خواهد بود.
در پاسخ به پرسشی درباره مدیریت پورتفوی در شرایط فعلی، حسینی توصیه کرد که بخشی از سبد سرمایهگذاری به دلار و طلا اختصاص یابد. با توجه به روند تاریخی رشد دلار که معمولاً اندکی بالاتر از تورم بوده، انتظار میرود در نیمه دوم سال، نرخ دلار آزاد به سطوحی بالاتر از ۱۰۰ هزار تومان برسد. در چنین شرایطی، تخصیص بخشی از سرمایه به داراییهای دلاری میتواند نقش محافظتی در برابر ریسکهای تورمی و سیاسی ایفا کند.
حسینی صنایع دارویی، غذایی و پخش را از جمله گزینههای جذاب برای سرمایهگذاری دانست. این شرکتها به دلیل وابستگی بالا به سرمایه در گردش، از تعدیل نرخ بهره بیشترین سود را خواهند برد. در مقابل، صنایع بزرگ مانند فولاد، پتروشیمی و پالایش، اگرچه در برخی موارد به قیمتهای جذاب رسیدهاند، اما به دلیل ناترازی مالی و ضعف در سودآوری، فعلاً گزینههای مناسبی برای سرمایهگذاری نیستند. بهویژه پتروشیمیها که با افت قیمت و کاهش حاشیه سود مواجهاند.
در بخش دیگری از گفتوگو، به خبرهای اخیر درباره حذف قیمتگذاری دستوری خودرو و یکسانسازی نرخ ارز پرداخته شد. حسینی با اشاره به سهمهای خودرویی، آنها را فاقد جذابیت سرمایهگذاری دانست. به گفته او، سودآوری این شرکتها در بهترین حالت به ۴۰۰ تا ۵۰۰ میلیون دلار میرسد، آن هم در شرایطی که تکنولوژی تولید عقبمانده و بازار رقابتی نیست. بنابراین، حتی با حذف قیمتگذاری دستوری، نمیتوان انتظار جهش پایدار در ارزش این سهمها داشت.
حسینی به روند تکراری در سیاست ارزی کشور اشاره کرد. به گفته او، در دورههای گذشته نیز ابتدا شرکتهای کوچک صادرکننده وارد بازار با نرخ بالاتر شدند، سپس صنایع بزرگتر مانند فولاد و پتروشیمی به تدریج به آن ملحق شدند. اکنون نیز احتمال تکرار این روند وجود دارد. فاصله بین دلار نیما و آزاد که در حال حاضر حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد است، بهنظر میرسد در ساختار فعلی اقتصاد ایران پایدار باقی بماند.
در مجموع، تحلیلهای ارائهشده نشان میدهد که بازار سرمایه در سال ۱۴۰۴ با مجموعهای از متغیرهای پیچیده مواجه است؛ از نرخ بهره و رشد نقدینگی گرفته تا سیاستهای ارزی و تحولات سیاسی. در چنین فضایی، سرمایهگذاران باید با نگاه ترکیبی و چندلایه، سبد خود را مدیریت کنند و از تمرکز صرف بر یک کلاس دارایی پرهیز کنند. تخصیص هوشمندانه، پایش مستمر و درک دقیق از ریسکها، کلید عبور از این دوره پرنوسان خواهد بود.
در ادامه تحلیلها، مهدی حسینی به موضوع نرخ دلار و تأثیر آن بر سودآوری بازار پرداخت. به گفته او، با در نظر گرفتن میانگین نرخ دلار ۸۰ هزار تومانی برای سال جاری، سود بازار حدود ۱۷۰۰ همت برآورد میشود و نسبت قیمت به درآمد (P/E) بازار در محدوده ۴.۴ قرار دارد. این سطح، نشاندهنده تعادل نسبی بازار است و نباید انتظار جهشهای ناگهانی در شاخصها داشت. حسینی تأکید کرد که تغییر نامهای نرخ ارز از نیما به توافقی یا سیما، تغییری در مسیر سیاستگذاری ایجاد نمیکند و صرفاً بازتابی از همان روند قبلی است.
در پاسخ به پرسشی درباره ابزارهای سیاستگذار برای بازگرداندن اعتماد به بازار، حسینی بر اهمیت تأمین نقدینگی تأکید کرد. به گفته او، حمایت از بازار نباید به شکل مداخله در قیمتها یا تماسهای غیررسمی برای جلوگیری از فروش سهام باشد. این نوع مدیریت، دوام ندارد و پس از چند روز، بازار مجدداً دچار افت میشود. راهحل مؤثر، تزریق نقدینگی به بازار و ایجاد امکان معامله آزاد برای سرمایهگذاران است تا قیمتها در سطح تعادلی شکل بگیرند.
حسینی پیشنهاد کرد که سیاستگذار باید به جای حمایتهای مقطعی، به اصلاح نرخهای نهادههای تولید بپردازد. نرخ خوراک پتروشیمی، سوخت پالایشگاهها و قیمتگذاری اوره از جمله مواردی هستند که در صورت تعدیل، میتوانند به سودآوری شرکتها کمک کنند. او تأکید کرد که فاصله میان نرخ دلار نیما و آزاد، عملاً به زیان تولیدکننده و به نفع واسطهگران تمام میشود. در چنین شرایطی، تولیدکننده توان رفع ناترازی و توسعه فعالیت خود را از دست میدهد.
یکی از چالشهای اصلی در مسیر اصلاحات، قدرت حلقههای ذینفع است. حسینی با اشاره به تجربه چند سال اخیر، گفت که بسیاری از فعالان بازار از این نابرابریها خسته شدهاند و امیدی به اصلاح ندارند. با این حال، اگر قرار باشد تغییری رخ دهد، باید از مسیر سودآوری طبیعی شرکتها و اصلاح ساختارهای اقتصادی آغاز شود. تنها در این صورت است که سرمایهگذار میتواند با اعتماد وارد بازار شود و
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا