جامعه علیه بروکراسی

جامعه علیه بروکراسی

به گزارش سرمایه فردا، جامعه مدرن علیه بروکراسی به ناخواسته است. تبعات آن برای جامعه به قدری بوده که در آثار کافکا به نمایش درآمده است. در این مطلب به جزئیات آن پرداخته می‌شود.

پرویز گیلانی، نویسنده و تحلیلگر اقتصاد، در مقاله‌ای با بیان اینکه،«بوروکراسی یکی از عواملی بود که دنیای مدرن را ساخت، اما به نظر می‌رسد دنیای مدرن علیه بوروکراسی به پا خاسته است»، به آرای ماکس وبر درباره بوروکراسی و جهان هیولایی داستان‌های فرانتس کافکا پرداخته است.

بوروکراسی مکتب یا مذهب نیست که هواخواهانی پرشور داشته باشد، اما هرجا اتاقکی به نمایندگی از قدرت (در ساختارهای غیر‌دموکراتیک) یا دولت (در ساختارهای دموکراتیک) بر پا شده باشد، این توانایی خارق‌العاده را دارد که نظم بازارها را به هم بریزد و در مبادلات آزادانه، اخلال ایجاد کند و در نتیجه جامعه را به تباهی بکشاند.

فرانتس کافکا بیش از یک قرن پیش تصویری هولناک از بوروکراسی در داستان‌های خود روایت کرد. وقتی صحبت از آفات اداری و معضلات بوروکراسی است، یاد آثاری چون محاکمه، قصر و گروه محکومین می‌افتیم یا همین که بحث حقوق فرد و استحاله زیر فشار نظم حاکم به میان می‌آید، نام مسخ و سایر داستان‌های کافکا مطرح می‌شود که تنهایی و غربت انسان را در جهان روایت می‌کنند.

آدم‌های داستان‌های کافکا اغلب گیج و سردرگم هستند و در مرتبه پایینی از اهمیت قرار دارند. آنها همیشه در مظان اتهام و در معرض مجازات و محکومیت هستند. اقتصاددانان و متخصصان علم مدیریت هم در سال‌های گذشته با استعاره از داستان‌های «فرانتس کافکا» فرآیندی را شرح داده‌اند که نظام اداری و اقتصاد یک کشور را به چرخه تباهی می‌غلتاند و به اصطلاح «کافکایی» می‌کند.

بروکراسی در آثار کافکا

«کافکایی شدن» استعاره‌ای است که برای موقعیت‌های سخت و پیچیده و پوچ نظام اداری به کار می‌رود. در چنین ساختاری، فرد احساس می‌کند کاملاً تنهاست و قادر به دفاع از حقوق خود نیست.

سرگشتگی و ناامیدی، مشخصه بارز آثار کافکاست و اغلب شخصیت‌های داستان‌های او گرفتار هزارتوی دیوانسالاری هستند که برای خلاصی از این وضعیت راهی پیش‌روی خود نمی‌بینند.

در داستان کوتاه «پوزئیدون»، خدای دریاها در یونان باستان در قالب مدیری پرمشغله روایت می‌شود که هیچ‌وقت فرصت نمی‌کند به قلمرواش در زیر دریا سر بزند.

طنز ماجرا در این است که حتی خدای دریاها هم نمی‌تواند از پس کاغذ‌بازی‌ها برآید. دلیل اصلی ماجرا گویای واقعیت است؛ چون پوزئیدون مایل نیست هیچ‌کدام از اختیارات خود را به دیگران واگذار کند؛ چون از نظر او دیگران شایستگی انجام این کارها را ندارند.

ماکس وبر آکادمیسین، نویسنده پرکار و جامعه‌شناسی پیشگام بود که روحیات رنجوری داشت و از بیماری روانی رنج می‌برد.

آنچه درباره مزایا و مضار بوروکراسی می‌خوانید و می‌شنوید، به نوعی تحت تاثیر اندیشه یکی از این دو نفر است. ماکس وبر برتری فنی بوروکراسی را اجتناب‌ناپذیر دانست و در عین حال از قفسی آهنی سخن گفت که بوروکراسی تولید‌کننده آن است. کافکا اما از داخل این قفس سخن گفت و داستان‌هایی تاریک و معماگونه و کنایه‌آمیز از بیهودگی زندگی بوروکراتیک نقل کرد.

ماکس وبر معتقد بود سازمان‌ها باید تقسیم کار روشن داشته باشند، دارای ساختار مبتنی بر سلسله‌‌مراتب باشند و از اصول و منطق و نظم پیروی کنند. وبر تاکید داشت که سازمان‌ها باید قواعد و رویه‌های یکسانی داشته باشند و با هیچ‌کس به صورت ویژه رفتار نکنند.

ماکس وبر در آثارش عقلانیت بوروکراسی را شرح داده است، اما کافکا ما را در هزارتویی تاریک قرار می‌دهد. او شخصیت‌هایی را خلق کرده که در هزارتوی‌ بوروکراسی سرگشته شده‌اند.

جامعه مدرن علیه بروکراسی به ناخواسته است. تبعات آن برای جامعه به قدری بوده که در آثار کافکا به نمایش درآمده است. در این مطلب به جزئیات آن پرداخته می‌شود./تجارت فردا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *