تمرکز مسکو در مناطق ژئوپلیتیکی

تمرکز مسکو در مناطق ژئوپلیتیکی

تمرکز مسکو در مناطق ژئوپلیتیکی دیگر کاهش پیدا کرد و موضوع اوکراین به زودی تبدیل به شاخص اصلی قضاوت و تصمیم‌گیری پوتین در خصوص «خوب‌ها و بدها» در عرصه بین‌الملل شد.

به گزارش سرمایه فردا، تحولات دو سال اخیر یکبار دیگر نشان داد که در روابط بین دولت‌ها اصل بر جنگ و پیمان‌شکنی است. بروز جنگ‌های بی‌رحمانه از اوکراین تا قفقاز جنوبی و سپس غزه نمود بارزی از پوچ بودن آرمان‌گرایی‌های شاعرانه درباره‌ی صلح و نقش سازمان‌های بین‌المللی در ثبات آن است. بنابراین هر کشوری که متکی به سلاح‌های خود نباشد، سرنوشت خود را به دست بخت و اقبال سپرده است و سرنوشتی مانند ارمنستان و اوکراین در پیش دارد.

در مناسبات میان کشورها اصل بر پیمان‌شکنی و شبیخون زدن است. بنابراین در کشور چیزی به نام «صلح» نداریم، زیرا دولت‌ها یا در جنگ‌اند یا در حال تدارک مقدّمات برای جنگِ جدید یا پایداری در برابر حمله‌ی بعدی. هر چه زمان می‌گذرد درستی آموزه‌های «ماکیاوللی» درباره «جنگ و صلح» بیشتر آشکار می‌شود و عدم شناخت دقیق از ماهیتِ منطقِ مناسباتِ قدرت و رابطه‌ی نیروها که جوهر «واقعیّت موثر» هستند می‌تواند بقای هر دولت را در برابر «باد سموم» قرار دهد و یا آن را بازیچه‌ای در دست قدرت‌های دیگر سازد. بنابراین صلاح دولت در اتکاء به سلاح‌های خود به جای امید به استفاده از جنگ افزارهای دیگران اعم از ناتو، سازمان امنیّت دسته‌جمعی یا هر اتحادیه‌ای فراملّی دیگر است.

سائول برنارد کوهن در کتاب «ژئوپلیتیک نظام جهانی» به این حقیقت اشاره‌ کرد که رویدادهای مهم ژئوپلیتیکی تحت تأثیر رویدادهای کلان ژئواستراتژیک اتفاق می‌افتند. کوهن با تقسیم جهان به چند منطقه ژئواستراتژیک و سپس تقسیمِ مکانیسم‌های داخلی این حوزه‌های کلان به سرشاخه‌های کوچک‌ترِ ژئوپلیتیک نشان داد که هر رویدادی در زیرشاخه‌ها تحت تأثیر حوزه کلان ژئواستراتژیک است. برای مثال «خلیج فارس» یکی از سرشاخه‌های صحنه عملیّاتی اقیانوس هند است و تحولات آن در این حوزه ژئواستراتژیک قابل تعریف است.

تحوّل ژئواستراتژیک، نوعی از کنش نیروها است که توان تحت تاثیر قراردادن بخش وسیعی از جهان را از نظر امنیتی، اقتصادی، انرژی و سیاسی دارد و توجه اساسی قدرت‌های اصلی صحنه بین‌المللی را به خود جلب می‌کند.

جنگ اوکراین که با حمله روسیه به این کشور آغاز شد واجد این ویژگی‌ها است و یک تحول ژئواستراتژیک محسوب می‌شد. این تحول روسیه را به «تحت تحریم‌ترین دولت جهان» تبدیل کرد و تضادهای زیادی را با این کشور برانگیخت. قریب به دو سال است که توجه افکار عمومی جهان به بحران اوکراین معطوف شده است و فشارهای زیادی به مسکو وارد کرده است. با حمله روسیه به اوکراین یک جبهه‌ی وسیع علیه مسکو باز شد که در تاریخ روابط بین‌الملل کم سابقه بود.

طولانی شدن این نبرد بیش از همه برای روسیه فرساینده است و توان زیادی را از این کشور سلب می‌کند و از سوی دیگر سایر گسل‌ها را نیز در نوارهای شکننده تحریک می‌کند. از جمله قفقاز جنوبی که پس از فروپاشی شوروی به نوار شکننده تبدیل شده و خاورمیانه که پس از آغاز نظم دو قطبی، صحنه اصلی نزاع و درگیری‌های ژئوپلیتیکی بوده است. در پی تحولات اوکراین شاهد این بودیم که هم قفقاز جنوبی و هم خاورمیانه شاهد بی‌سابقه‌ترین رویدادهای ژئوپلیتیکی در نیم قرن اخیر شدند.

در دو سال گذشته تحریک این گسل‌ها به دو نوع امکان‌پذیر شد: نخست به دلیل صرف حجم زیادی از انرژی روسیه در مسئله اوکراین (مانند تجربه اشغال افغانستان در اواخر شوروی) تمرکز مسکو در مناطق ژئوپلیتیکی دیگر کاهش پیدا کرد و موضوع اوکراین به زودی تبدیل به شاخص اصلی قضاوت و تصمیم‌گیری پوتین در خصوص «خوب‌ها و بدها» در عرصه بین‌الملل شد.
نویسنده: سالار سیف‌الدینی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *