
چه کسی هستم وقتی روزنامهنگار نیستم؟
در سرزمینی که خانهها موقتاند و تحریریهها ناپایدار، آرزو شهبازی از تکهتکه شدن هویت حرفهایاش میگوید؛ از روزنامهنگاری که دیگر روزنامه ندارد، از شهری که حتی صدای خودش را گم کرده، و از خاطراتی که در انبار ذهن ماندهاند، بیآنکه مجالی برای انتشار بیابند. این روایت، مرثیهای است برای زیستن در تعلیق، برای حرفهای که بهایش به اندازهی یک سطل ماست شده، و برای امیدی که با تمام فرسودگیاش هنوز شعلهور است.
مرداد ۱۶, ۱۴۰۴ - 12:23 ادامه مطلب