هشت سال پس از تصویب طرح تنفس جنگلهای شمال، نه تنها خبری از برنامه جایگزین نیست، بلکه زیرساختهای مدیریتی، توان کارشناسی و نظم حفاظتی نیز از هم پاشیدهاند. طرحی که قرار بود نفس جنگل را تازه کند، حالا خود به یکی از عوامل رهاشدگی و گسترش قاچاق چوب تبدیل شده است.
به گزارش سرمایه فردا، در بهمن ۱۳۹۵، مجلس با هدف توقف بهرهبرداری تجاری از جنگلهای شمال، طرحی موسوم به «تنفس» را تصویب کرد؛ طرحی که قرار بود فرصتی برای احیای اکوسیستمهای جنگلی فراهم کند. اما آنچه در عمل رخ داد، نه احیا بود و نه حفاظت. با گذشت بیش از هشت سال، نه تنها طرح جایگزینی برای مدیریت جنگلها ارائه نشده، بلکه کارشناسان از فروپاشی زیرساختهای حفاظتی، از دست رفتن توان تخصصی، و افزایش بیسابقه قاچاق چوب سخن میگویند. در حالی که جهان به سمت حفاظت فعال از منابع طبیعی حرکت میکند، جنگلهای شمال ایران در سایه بلاتکلیفی مدیریتی، به حال خود رها شدهاند.
با تصویب برنامه ششم توسعه قرار بود که طرح تنفس جنگلها در شمال کشور اجرا شود و بهرهبرداری تجاری در این اکوسیستم متوقف شود. طبق مصوبه مجلس باید در سال سوم، برنامه جایگزین مدیریت جنگلهای شمال ارائه میشد اما سازمان منابعطبیعی تا امروز دست روی دست گذاشته و طرح جایگزینی ارائه نکرده است. به گفته کارشناسان، با اجرای طرح تنفس نه تنها توان کارشناسی موجود برای مدیریت جنگلهای کشور از دست رفته است بلکه زیرساختهای مورد استفاده قبلی جنگل نیز به شدت آسیب دیدهاند. پیشنویس ارائه شده برای تدوین طرح جنگلداری هم به قدری بلندپروازانه بوده که قابلیت اجرایی ندارد.
عدم وجود توازن بین موافقان و مخالفان تنفس و نبود اجماع در بدنه کارشناسی بر سر نحوه اجرای تنفس، طرحی را که میتوانست حال به بهبود وضعیت جنگلهای شمال کمک کند، به طرحی شکست خورده و بدون دستاورد تبدیل کرد. طرحی که نمیدانیم کدام اثر مثبت را بر روی جنگلهای شمال داشته است اما خیلی خوب میدانیم که طی این مدت با وجود همه محدودیتها برای واردات چوب، چرخ صنعت هرگز از کار نیفتاده و بازار قاچاقچیان چوب هم پر رونق بوده است!
مجید لطفعلیان استاد دانشکده منابع طبیعی دانشگاه ساری در گفتوگو با «هفت صبح» یکی از دستاوردهای طرح تنفس را دستخوردگی کمتر در برخی نقاط جنگل و بهبود شرایط برای حیات وحش معرفی میکند اما بر این باور است که توازنی بین اثر مثبت و منفی توقف طرحهای جنگلداری وجود ندارد و یک درصد اثر مثبت بر روی جمعیت حیات وحش در مقابل ۹۹ درصد اثر مثبت مدیریت به کمک طرحهای جنگلداری قرار میگیرد که با اجرای تنفس از دست رفته است.
به گفته او، وقتی با بهرهبرداری داخل جنگل میرویم، کاملا از منظر حفاظت و اقتصاد برای مسایل پاسخ منطقی داریم ضمن آنکه تلاش ما این است که آسیبهای وارده به جنگل را هم به حداقل برسانیم.
لطفعلیان تمام دستاوردهای تنفس را منفی میداند و ضررهای اقتصادی، به هم ریختن مدیریت، قاچاق، تجاوزات و بیصاحب شدن عرصه را ناشی از اجرای این طرح معرفی میکند اما بر این باور است که مهمترین اثر تنفس، از دست رفتن توان کارشناسی است که متاسفانه خیلی به چشم نمیآید.
او ارتباط دادن افزایش قاچاق به اجرای طرح تنفس را اندکی زیاده روی توصیف کرده و افزایش این پدیده را ناشی از رشد جمعیت و فقیرتر شدن مردم معرفی میکند. وقتی مردم فقیرتر شوند، دستاندازیها به جنگل زیاد میشود و حتی اگر طرحهای جنگلداری ادامه داشتند هم شاهد رشد قاچاق بودیم اما شاید نرخ رشد، اندکی متفاوت میشد.
اگرچه به نظر میرسد که سازمان منابعطبیعی با عدم ارائه برنامه جایگزین برای مدیریت جنگلهای شمال کشور ترک فعل کرده است اما استاد دانشکده منابع طبیعی دانشگاه ساری بر این باور است که متولیان عرصههای طبیعی کارهایی انجام دادهاند ولی این کارها به سرانجام نرسیده است.
او به برگزاری جلساتی با حضور ۶۰ کارشناس در زمان ریاست ناصر مقدسی بر شورایعالی جنگل اشاره میکند که منجر به نتیجه نمیشود زیرا خروجی جلسه تدوین شیوه نامهای بلندپروازانهای میشود که تدوین طرح جایگزین بر اساس آن را غیر ممکن میکند.
لطفعلیان میگوید: در آن مقطع چون ما یک مدیر کاربلد و شجاع نداشتیم، همان رویه را ادامه دادند. پیش نویس اولیه آنقدر بلندپروازانه نوشته شد که در نهایت به سرانجام نرسید. ریشه این نوشتن بلندپروازانه آوردن افراد بیربط در جلسات تدوین پیش نویس بود. برای اینکه فردا هیچ کس به مدیران سازمان منابع طبیعی نگوید که چرا فقط سه نفر یا ۱۰ نفر را برای تدوین پیشنویس دعوت کردید، این گروه ۶۰ نفره شکل گرفت. در واقع مدیران دنبال تبرئه خود بودند و از همه برای تدوین پیشنویس دعوت کردند. مدیری که پاسخگو نباشد، اینگونه رفتار میکند.
به گفته او، امروز به جایی رسیدهایم که همه به اتفاق میگویند شیوه نامه را کنار بگذاریم و کتابچه قدیمی را بیاوریم. کلمه طرح را لاک بگیریم و مابقی را بهعنوان طرح جایگزین معرفی کنیم. به این ترتیب نه تنها چیزی عوض نشده است، بلکه شرایط بدتر از قبل هم شده است زیرا اطلاعات موجود در کتابچههای قبلی، بهروز نیستند.
محمد امینی عضو هیات علمی موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع و رئیس جامعه جنگلبانی ایران در مازندران نیز در گفتوگو با «هفت صبح» دستاوردهای تنفس را مثبت نمیداند.
او خبر میدهد که به زودی همایشی در دانشکده کشاورزی ساری برگزار خواهد شد تا دستاوردهای توقف بهرهبرداری تجاری از جنگلهای شمال بررسی شود اما براین باور است که ظرفیت حفاظتی برای حفاظت از جنگلهای شمال در طول اجرای تنفس تامین نشده است.
امینی میگوید: اکنون خیلی نمیشود قضاوت کرد که طرح تنفس دستاورد داشته است یا نه اما ما پیشبینی کرده بودیم که با اجرای این طرح تخریب جادهها، قاچاق، تصرف اراضی و… افزایش مییابد و دستگاهها ناهماهنگ حرکت میکنند زیرا طرح جنگلداری اجازه نمیداد که هر دستگاهی، هر برنامهای را در هرجا که تشخیص داد، اجرا کند. با تعطیلی طرح جنگلداری، فعالیتهای مدیریت، کارهای مهندسی، اطلاع و نظارت همه تحت عنوان حفاظت تعطیل شد ولی حفاظت قوی هم اعمال نشد.
امینی به ترک فعل سازمان منابع طبیعی در عدم ارائه برنامه جایگزین برای مدیریت جنگلهای شمال کشور اعتقادی ندارد و توضیح میدهد که اقدامات این سازمان به نتیجه نرسیده و شرح خدمات نوشته شده اما چون پشتوانه مالی نداشته است و معلوم نبوده که کارهای حفاظتی را چگونه و چه کسی باید در چه زمانی انجام دهد، این اقدامات بینتیجه میماند.
به اعتقاد او، کار حفاظت یک کار حاکمیتی است و دولت باید خودش آن را انجام دهد. قوه قضائیه، مجریه، مقننه و نیروهای انتظامی باید کار حفاظت را انجام دهند. از آنجا که مشخص نبود منابع آن از کجا باید تامین شود، شرح خدمات علیرغم جلسات زیاد به نتیجه نمیرسد و همچنان منتظر طرح جایگزین هستیم.
در حالی که رصد و مدیریت اکوسیستمهای طبیعی با توجه به گرم شدن زمین در بسیاری از کشورهای جهان جدی گرفته میشود، در ایران هر روز بهرهکشی از جنگلهای شمال در قالب توسعه طبیعتگردی، قاچاق و … رو به گسترش است و همان طرحهای نیمبند مدیریتی که هدف اصلی آن تولید چوب بود، متوقف شده است. امروز نمیدانیم که آیا واقعا تنفس منجر به بهبود شرایط جنگل شده است یا نه زیرا با تعطیلی طرحهای جنگلداری و کاهش حضور نیروهای حفاظت، در بسیاری از نقاط جنگل با حضور گردشگری بیقاعده مواجه بودیم و در این مناطق روند زادآوری طبیعی مختل شده و جنگل به حال خود رها شده است. آمار قاچاق حکایت از نوعی رهاشدگی در جنگل دارد و متولیان امر فقط وعده میدهند که شاید وقتی دیگر از طرحهای جایگزین مدیریت جنگلهای شمال رونمایی کنند. شاید اجرای طرحی مثل تنفس با رویکرد ۱۰۰ درصد حفاظتی برای ایرانی که مردمانش وابستگی معیشتی به جنگل دارند، طرحی زودهنگام بود و باید قبل از اجرای چنین طرحی، در میان کارشناسان برای اجرای دقیق و درست برنامهها اجماع ایجاد میشد اما هیچ یک از این اتفاقات رخ نداد و تداوم تقابل کارشناسی سبب شد امروز شاهد وضعیتی نابسامان در جنگلهای شمال کشور باشیم.
درحالی این طرح بی نتیجه مانده است که سازمان خوار و بار کشاورزی (فائو) در گزارشی ارزیابی جنگلهای جهان در سال ۲۰۲۵ را ارائه کرد. بر اساس این گزارش، جنگلها در هسته برنامه ۲۰۳۰ برای توسعه پایدار قرار دارند. بنابراین، درک وضعیت آنها و چگونگی تغییرشان در طول زمان، برای طراحی و اجرای سیاستهای پایدار، نظارت بر تأثیرات آنها و اطمینان از ارائه بلندمدت کالاها و خدمات جنگلی ضروری است. آما ایران در اجرای طرح های خود چندان به این رویکرد توجه نکرده است.
این گزارش که بر اساس گزارشهای ملی تهیهشده برای FAO تدوین شده است و تحلیل دقیقی از وسعت و تغییرات جنگلها، ویژگیها، بیوماس و کربن، سیاستها و قوانین، مدیریت، مالکیت و حقوق مدیریت، اختلالات، محصولات غیرچوبی جنگلی و مواردی از این دست ارائه میدهد.
این گزارش نشان میدهد که هرچند نرخ جنگلزدایی در حال کاهش است، اما جنگلها همچنان با نرخ نزدیک به ۱۱ میلیون هکتار در سال از دست میروند. مساحت جنگلهای دست کاشت همچنان در حال گسترش است، اما نرخ آن کندتر از قبل است. جنگلهای تحت حفاظت قانونی اکنون یکپنجم کل مساحت جنگلها را پوشش میدهند و بیش از نیمی از جنگلهای جهان تحت برنامههای مدیریت رسمی قرار دارند.
این گزارش منبعی ضروری برای درک روندهای بلندمدت در منابع جنگلی و ارتباط آنها با اهداف جهانی، از جمله آنهایی که در زمینه تنوع زیستی، آب و هوا و استفاده پایدار از زمین هستند، خواهد بود.
ارزیابی منابع جنگلی جهانی در سال ۲۰۲۵ تنها ارزیابی جهانی است که بر اساس دادههای رسمی ملی تدوین شده است. بنابراین، معتبرترین منبع جهانی دادهها برای سیاستگذاران، جنگلبانان، محققان و هر کسی که میخواهد گذشته، حال و آینده جنگلهای جهان را بداند، به حساب میآید.
دو روز پیش سازمان منابع طبیعی از طرح جنگلداری اجتماعی برای نجات زاگرس رونمایی کرد. طرحی که با توجه به تجربیات قبلی اجرای برنامههای مدیریتی در زاگرس، موفقیت آمیز بودنش در هالهای از ابهام است.
سه سالی است که سازمان منابع طبیعی به دنبال تدوین برنامه مدیریتی برای زاگرس است. از سال ۱۴۰۱ این سازمان درباره تدوین طرحی با عنوان جنگلداری اجتماعی سخن گفته است و آن را راه نجات جنگلهای زاگرس معرفی میکند. جنگلهای زاگرس یک دارایی بسیار بزرگ برای کشور است و حدود ۶ میلیون هکتار وسعت دارد. نبود طرحهای مناسب برای مدیریت این جنگلها کار را به جایی رسانده که سازمان برنامه بودجه راسا نسبت به تخصیص بودجه و برنامهریزی برای مدیریت این طرحها پای کار بیاید.
از روزی که سازمان منابع طبیعی هم پای کار آمد تا به سازمان برنامه و بودجه در مدیریت زاگرس کمک کند تا به امروز، هیچ اطلاع رسانی دقیقی درباره مفاد طرح جنگلداری اجتماعی که قرار است در زاگرس اجرایی، انجام نشده است. فقط رسول اشرفی پور معاون امور جنگل سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور چهارم آبان امسال در نشست تدوین پیشنویس سند مدیریت پایدار جنگلهای زاگرس، بر ضرورت اجرای الگوی جنگلداری اجتماعی تأکید میکند.
به گفته او، این رویکرد، مدلی موفق و تجربهشده در بسیاری از کشورهاست که بر پایه تعامل مردم با طبیعت، توانمندسازی جوامع محلی و حفاظت از منابع طبیعی بنا شده است.
اشرفی پور تکیه بر مردم و مشارکت همه دستگاهها را تنها راه نجات زاگرس معرفی میکند و بر این باور است که مدل طراحی شده توسط این سازمان نهتنها به حفظ جنگلها کمک میکند بلکه به توسعه پایدار، تقویت سرمایه اجتماعی و پرورش کارشناسان متخصص در حوزه منابع طبیعی منجر میشود.
طبق گفته این مقام مسئول قرار است طرح جنگلداری اجتماعی در چهار استان بهعنوان پایلوت با همکاری سازمان برنامه و بودجه و ادارات کل منابع طبیعی به صورت مرحلهای آغاز میشود و هدف نهایی آن دستیابی به الگوی ملی مدیریت پایدار جنگلهای زاگرس است.
از سخنان معاون امور جنگل سازمان منابع طبیعی درباره موفق بودن مدل جنگلداری اجتماعی در دیگر کشورهای جهان اینگونه استنباط میشود که گویا نویسندگان برنامه از مدلهای اجرا شده در دیگر کشورها برای تدوین برنامه خود استفاده کردهاند اما این سئوال مطرح است که آیا سازمان منابع طبیعی مدل دیگر کشورها را کپی کرده یا تفاوتهای فرهنگی بین ایران و سایر نقاط جهان را در برنامهریزی جدید لحاظ کرده است؟
تجربیات گذشته نشان میدهد که این سازمان هرگز برنامه مناسبی برای زاگرس نداشته است. با وجود ۱۲ استان زاگرس نشین جنگلهای بلوط زاگرس هرگز تحت مدیریت علمی سازمان منابع طبیعی قرار نگرفتهاند و الگوبرداری از دیگر کشورها هم صرفا به بهرهکشی شدیدتر از زاگرس منجر شده است. شاید مسایل اجتماعی و وابستگی معیشتی مردم محلی به جنگل باعث شده سازمان منابع طبیعی چندان تمایلی به تدوین برنامه نداشته باشد. سکون این سازمان امروز کار را به جایی رسانده که شاهد زوال اکوسیستم جنگلهای زاگرسی هستیم و آفات و امراض مختلف به این جنگلها حمله کرده و هزینههای هنگفتی برای مبارزه با طغیان آفات چوبخوار روی دست کشور باقی گذاشته است.
در شرایطی که زاگرس نفسهای آخر را میکشد با نیم نگاهی به نحوه مدیریت سازمان منابع طبیعی در این جنگلها، به آینده این اکوسیستم امیدوار نمیشویم چرا که گویا این سازمان عرصههای جنگلی را با مزرعه اشتباه گرفته است.
توسعه کشت گیاهان دارویی در زاگرس، کشت نرگس پای درختان بلوط در قالب طرحهای مشارکتی یا اجاره دادن عرصهها برای به اصطلاح اجرای طرحهای اقتصادی، زاگرس را به مزرعهای تبدیل کرده است که امروز با مشکلات زیادی روبروست اما آیا رونمایی از طرح جنگلداری اجتماعی میتواند پاسخگوی مشکلات زاگرس باشد و روحی دوباره به این اکوسیستم بدمد؟
مرتضی ابراهیمی رستاقی عضو پیشین شورایعالی جنگل سال گذشته در نشستی با عنوان «مدیریت یکپارچه و پایدار جنگلهای زاگرس» علت اصلی عدم موفقیت طرحهای بهبود جنگلهای زاگرس را عدم توجه به منافع اقتصادی مردم و غیراقتصادی بودن اجرای این طرحها برای مردم این منطقه اعلام میکند.
به گفته او، از آنجایی که این طرحها عمدتاً مانع از گسترش مشاغلی از جمله دامپروری و کشاورزی در مناطق جنگلی میشود و هیچ شغل جایگزینی نیز در نظر گرفته نمیشود، درصد تحقق طرحها را با چالش مواجه میکند.
عضو پیشین شورای عالی جنگل، مرتع و آبخیزداری اجرای طرحها توسط مردم و واگذاری آن به تعاونیهای مردمی و خصوصی را راهی برای به ثمر رسیدن برنامهریزیها اعلام میکند.
اما مسئله اینجاست که سازمان منابع طبیعی در بهکارگیری تعاونیها هم سابقه چندان درخشانی ندارد. در شمال کشور تعاونیهای جنگلنشین به محلی برای بهکارگیری نیروهای بازنشسته سازمان منابع طبیعی تبدیل شد و این تعاونیها به جای اینکه زمینه مشارکت جامعه محلی در مدیریت جنگلهای شمال را فراهم کنند، به محلی برای توزیع پست و سهمخواهی از جنگل تبدیل شدند. این سهم خواهی زمینه افزایش تقاضا برای بهرهبرداری از جنگل را فراهم کرد و در نهایت تعاونیهای جنگلنشین را به تجربهای شکست خورده و عاملی برای بروز فشار بیشتر بر اکوسیستمهای جنگلی تبدیل کرد. با این اوصاف میتوان امیدوار بود که نسخه جدید سازمان منابع طبیعی برای جنگلهای زاگرس که پتانسیل تولیدشان مشابه جنگلهای هیرکانی نیست، شفابخش باشد؟
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا