شورای امنیت بار دیگر به صحنه تقابل قدرتها بر سر ایران تبدیل شد؛ جایی که تلاش آمریکا و اروپا برای فعالسازی مکانیسم ماشه با مخالفت صریح چین و روسیه مواجه شد. این تقابل نهتنها مشروعیت فشارهای غرب را زیر سؤال برد، بلکه نشانهای از فروپاشی نظم تکقطبی و آغاز دورهای جدید در سیاست بینالملل بود—دورهای که ایران باید با واقعگرایی و اتکا به قدرت داخلی، مسیر خود را بازتعریف کند.
به گزارش سرمایه فردا، شورای امنیت سازمان ملل بار دیگر صحنه یک رویارویی آشکار قدرتها بر سر ایران و مسئله موسوم به «مکانیسم ماشه» بود. آمریکا و چند کشور اروپایی تلاش کردند با فعالسازی دوباره این سازوکار، فضای فشار و تهدید علیه جمهوری اسلامی ایران را بازتولید کنند؛ اما مخالفت صریح چین و روسیه نه تنها مشروعیت این اقدام را زیر سؤال برد بلکه نشان داد دوران تکقطبیگرایی و «کدخداسالاری» در حال فروپاشی است. با این حال، در فضای رسانهای داخلی برخی جریانهای سیاسی اصلاحطلب و حتی براندازان، به جای تحلیل واقعبینانه این تحولات، همچنان تلاش میکنند مقصر اصلی بازگشت تحریمها و فعالسازی مکانیسم ماشه را شهید رئیسی و منتقدان برجام معرفی کنند؛ گویی با بستن چشمها بر حقایق میتوان تاریخ را وارونه روایت کرد.
تلاش آمریکا و اروپا برای بازگرداندن تحریمها از طریق مکانیسم ماشه، با مخالفت چین و روسیه ناکام ماند و مشروعیت شورای امنیت را زیر سؤال برد. این رخداد نشان داد که دوران «کدخداسالاری» به پایان رسیده و ایران باید سیاست خارجی خود را بر اساس واقعیتهای جدید قدرت جهانی تنظیم کند، نه خوشبینیهای توخالی به غرب
اما واقعیتهای مهمی وجود دارد که نباید نادیده گرفته شود:
۱- ترامپ در زمان دولت روحانی از برجام خارج شد و نهتنها فشار حداکثری را کلید زد بلکه پروژه تغییر نظام را به صراحت دنبال کرد؛ تا آنجا که فرمان ترور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی را صادر کرد.
۲- بایدن نیز در حالی که مذاکرات به نقطه حساسی رسیده بود، به بهانه اغتشاشات سال ۱۴۰۱ میز مذاکره را ترک کرد و همان سیاست فشار را ادامه داد.
۳- این جریان مدعیاند دولت روحانی در سال ۱۴۰۰ آماده احیای برجام بود، اما نمیگویند همین تیم، در دولت پزشکیان نیز با خوشبینی افراطی ایده گفتوگوی غیرمستقیم با آمریکا را مطرح کرد و حتی تصور توافق با ترامپ را داشت؛ در حالی که پاسخ آمریکا و رژیم صهیونیستی به صورت فریبکارانه، نه مذاکره بلکه موشک و جنگ بود.
همان تیم بعدها آش توافق قاهره پس از جنگ اخیر را پختند و علیرغم واگذاری امتیازهای بزرگ، امروز با دهنکجی اروپا و آژانس بینالمللی انرژی اتمی مواجه شدند. پرسش اساسی اینجاست که با چنین سابقهای، تیم روحانی در سال ۱۴۰۰ چه گُلی میتوانست بر سر منافع ایران بزند؟ وقتی حتی نزدیکترین یاران روحانی دستاورد برجام را هیچ میپنداشتند و رهبر معظم انقلاب نیز بارها آن را خسارت محض خواندند.
از سوی دیگر، این پرسش کلیدی مطرح است که چرا اروپا و آمریکا در سال ۱۴۰۱ ـ زمانی که یک جنگ ترکیبی تمامعیار علیه ایران به جریان افتاده بود ـ از سلاح مکانیسم ماشه استفاده نکردند؟ پاسخ روشن است: قدرت داخلی و بازدارندگی ایران در آن مقطع اجازه نداد این سلاح کماثر و آخرین برگ دشمن فعال شود.
اکنون اما شرایط فرق کرده است. دشمن صهیونی و آمریکایی با بازی جدید اروپا و فعالسازی مکانیسم ماشه به دنبال تکرار الگوی جنگ ۱۲ روزه است. این بار امید آنها نه به قدرت واقعی خودشان، بلکه به اختلافات داخلی، تفرقهافکنیهای رسانهای و جریانهایی است که با شعار «توافق به هر قیمت» عملاً پازل دشمن را تکمیل میکنند.
در حالی که برخی جریانهای داخلی همچنان بر طبل «توافق به هر قیمت» میکوبند، تجربههای گذشته از برجام تا توافق قاهره نشان دادهاند که امتیازدهی بیپشتوانه، نهتنها دستاوردی ندارد بلکه پازل دشمن را تکمیل میکند. حمایت صریح چین و روسیه از ایران، فرصتی برای بازنگری راهبردی است—فرصتی برای خروج از دور باطل غربگرایی و تقویت استقلال سیاسی و اقتصادی کشور
مسأله به اینجا ختم نمیشود؛ حتی پس از فعال شدن مکانیسم ماشه، همان جریان سیاسی میگوید راهحل، سفر پزشکیان به نیویورک و گفتوگو در حاشیه اجلاس سازمان ملل است! این همان خطای استراتژیکی است که در سال ۹۸ نیز تکرار شد؛ زمانی که برخی برای دیدار ترامپ و روحانی در راهروهای هتلهای نیویورک لحظهشماری میکردند.
این نگاه سادهانگارانه به آمریکا و روابط بینالملل در حالی است که رهبر معظم انقلاب بارها تأکید کردهاند ریشه دشمنی آمریکا نه یک پرونده خاص، بلکه دین و دانش ایرانی است؛ دشمنی که هر بار بهانهای تازه میآورد.
در نهایت باید توجه داشت که اثر اصلی مکانیسم ماشه نه در متن حقوقی آن، بلکه در نحوه عملکرد داخلی است؛ از تصمیمهای اقتصادی دولت گرفته تا بازی برخی فعالان اقتصادی. در عرصه بینالملل هم این رویداد به جای تقویت آمریکا، بیش از هر چیز مشروعیت شورای امنیت را زیر سؤال برد و نشانهای شد از پایان جهان تکقطبی.
مکانیسم ماشه نشان داد هرگاه ایران بخواهد «بچه خوب کدخدا» باشد و همه چیز را به رضایت غرب گره بزند، مصیبتها آغاز میشود. امروز اما حمایت صریح چین و روسیه از ایران اثبات میکند که دوران کدخداسالاری تمام شده است. وقت آن رسیده که غربگرایان نیز از این دور باطل خارج شوند و طرحی نو دراندازند؛ طرحی مبتنی بر واقعیتهای قدرت ایران و تحولات جهانی، نه بر خوشبینیهای توخالی به آمریکا و اروپا.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا