مذاکرات ایران و آمریکا نیازمند سطح استراتژیک بالایی است تا بتواند تاثیرات مثبتی برای ایران داشته باشد. رفع تحریمها و کاهش فشارهای بینالمللی به تنهایی کافی نیستند و باید اقدامات استراتژیکی انجام شود که شامل اتحاد همهجانبه با غرب، بازگشایی نمایندگیهای آمریکا در ایران، بسترسازی برای سرمایهگذاری کلان، و برقراری روابط رسمی با اسرائیل (اشغالگر) باشد.
ضرورت سطح استراتژیک مذاکرات اگر انتظار رهبری و دیگر تصمیمگیران از گفتگوی جمهوری اسلامی با ایالات متحده آمریکا این باشد که مذاکرات تنها به رفع تحریمها محدود شود یا به بیشترین بدهبستان برای کاهش فشار پرزیدنت ترامپ و در ازای آن، کنترل جهانی بر فعالیتهای هستهای، بهتر است که اصلاً انجام نشود. حتی روسیه و چین نیز با این سطح از مذاکرات بین ایران و آمریکا مخالف نیستند.
منظور این است که اگر این مذاکرات در سطح استراتژیک نباشد، برای ایران فایدهای نخواهد داشت. در این صورت، پرسش این است که سطح مذاکرات استراتژیک چیست و حد و حدود آن تا کجا است؟ منظور از داشتن روابط استراتژیک بین ایران و آمریکا، برقراری روابطی مانند روابط عربستان، اسرائیل و حتی فرانسه و چک و لهستان با ایالات متحده است.
اقدامات لازم برای برقراری روابط استراتژیک در این صورت، داشتن چنین روابطی با ایالات متحده، تا جایی که به جمهوری اسلامی برمیگردد، لازمه کدامین اقدامات خواهد بود؟:
البته که مصادیق همراهی و همکاری با ایالات متحده میتواند به دهها مورد برسد. در عین حال، نیازمند وقت چندانی هم از دیدگاه تطویل گفتگوها نخواهد بود. من معنی ره صدساله را یکشبه طی کردن به خوبی اینجا درک میکنم.
مذاکرات ایران و آمریکا
دیدگاهها و موانع درونی نیک میدانم که رهبری با تفکر ضد امپریالیستی دیرینه و به ویژه آمریکا ستیزی دامنهدار، تن به این سطح از گفتگو نخواهد داد. هرچند اگر ایشان هم رضایت دهند، کورپراسیون نظامی و نیز نفوذیهای روسیه و ترکیه سدهایی محکم در برابرش خواهند بود. ولی تا جایی که به سیاست خارجی برمیگردد، این پاکترین، جامعترین و فوریترین درمان دردهای بیکران ایران و در عین حال آرمانیترین آنها است. آرمانی که خواه ناخواه باید محقق شود و کمترین شکی نیست که محقق هم خواهد شد.
اکونومیست بریتانیا پیشبینی کرد که ترامپ با حفظ و تشدید فشار بر تهران، پکیجی مشتمل بر دو گام برای عادیسازی روابط با جمهوری اسلامی پیشنهاد خواهد داد:
این دو، خواستههایی اجرا ناپذیر نیستند. مثلاً در باره گام نخست، فتوای رهبری درباره حرمت تهیه و استفاده از تسلیحات هستهای کافی است. حتی اگر این حرمت هم نبود، روشن است که دنیا به هیچ وجه اجازه تولید مستقیم تسلیحات را به جمهوری اسلامی نداده و نخواهد داد. البته امروز دستکم ۳۴ کشور مانند ژاپن، آلمان، ایتالیا، برزیل و آرژانتین هستند که برای دستیابی به تسلیحات هستهای به کمتر از ۹۰ روز زمان نیاز دارند. در واقع شیوه تولید این کشورها چنان بوده که هر آن ضروری تشخیص دهند، این جنگافزارها در اختیارشان قرار خواهد گرفت.
در مورد گام دوم هم چند نکته بدیهی است: اول اینکه دیگر در منطقه ملت-دولتها استراتژی رویارویی مستقیم با اسرائیل (اشغالگر) را کنار گذاشتهاند. بنگرید به ملتهای سوریه، لبنان، عراق، اردن و… دوم اینکه تنگناهای جغرافیایی پس از خروج سوریه، امکان پشتیبانی جمهوری اسلامی به مثلاً محور مقاومت را بیش از ۹۰٪ کاهش داده است. حتی روسیه نیز واقعیت پایان بعث سوریه و خانواده اسد را پذیرفت. سوم اینکه تأکید مجدد بر استمرار پشتیبانی نظامی و در قالب پیشین از حزبالله، به کنشی کهنه و زهوار در رفته تبدیل شده که حتی مورد نظر نعیم قاسم و جرگه مدیران ارشد این تشکیلات نیست.
به هر روی، سرنوشت ایرانیان برای خروج از دوزخ به پذیرش دو گام و لب تر کردن رهبری وابسته و پیوسته است. به گمانم حتی بد نیست حاکمیت حتی پیش از هر گونه مذاکره و چانهزنی، طی بیانیهای کوتاه عزمش را برای درآوردن لباسهای کهنه و پوسیده اعلام کرده و بر تغییر دیدگاه و منش خود در روابط جهانی تأکید کند.
میدانم که امروزه این پیشنهاد رمانتیک به نظر میرسد، ولی در عین حال بس بهتر و روشنتر میبینم که فردا پذیرش این گونه پیشنهادها به خواستهای فراگیر، ملی و مؤکد تبدیل شده و در دستور کار جدی شهروندان قرار خواهد گرفت.
نویسنده: یدالله کریمی پور
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا