مارکسیسم به عنوان یک پدیده فرهنگی برخواسته از متن تمدن غربی، در بعد «جنبش زنان» نیز وارث سنن فرهنگی و سیاسی فمینیسم شد.
به گزارش سرمایه فردا، «جنبش زنان» انقلابی و پرولتاری است و با استفاده از پروپاگاندا و القای مسئله نابرابری ، دستمایهای برای انقلاب سوسیالیستی شدهاست. مارکسیسم اعلام داشت که «رهایی زن از رهایی جامعه از ستم سرمایه داری جدا نیست».
مارکسیسم مدعی شد که راه رهایی زن از انقلاب سوسیالیستی میگذرد و در سوسیالیسم زن مقامی کاملا برابر با مرد خواهد یافت.
لنین درباره جنبش زنان نوشت: آزادی واقعی زن تنها با کمونیسم امکان پذیر است. باید عمیقاً مسئله وابستگی و جدائی ناپذیری میان موقعیت زن به عنوان بشر و عضو اجتماع از سوئی و مالکیت خصوصی وسائل تولید از سوی دیگر را مورد تحلیل قرار داد.
علیرغم این دعاوی باید گفت مسئله زن در تجربه ۷۰ سال نظام سوسیالیستی نه تنها حل نشد، بلکه غامضتر نیز گردید. طبق آمار سازمان ملل، طلاق در اتحاد شوروی و آلمان شرقی، در بالاترین سطوح بود. به علاوه باید از بیبند و باری، فحشای غیر رسمی و فساد اخلاقی نیز یاد کرد.
بدین سان مارکسیسم در قرن بیستم تلاش گستردهای برای بهرهگیری از جنبش فمینیسم شروع کرد و در سال ۱۹۰۷(میلادی) توسط انترناسیونال دوم « اولین کنفرانس بینالمللی زنان، در شهر اشتونگارت آلمان برگزار شد. در این زمان کلارا تسکین در رأس جنبش زنان کمونیست اروپای غربی قرار داشت.
با پیروزی انقلاب بلشویکی در روسیه ۱۹۱۷ (میلادی) خانم کولونتای کتاب “عشق سرخ” را منتشر ساخت و اعلام داشت اکنون که رهایی پرولتاریا به دست آمده، نوبت انقلاب دوم، یعنی «جنبش زنان» است. کولونتای لغو نهاد خانواده و «عشق آزاد» را خواستار بود. این نظریات در جامعه سنتی-مذهبی روسیه بازتاب بسیار منفی داشت منجر به برکناری کولونتای از صحنه سیاست داخلی شد. او به عنوان سفیر به کشورهای که چنین سخنانی هوادار داشت ( نروژ، مکزیک، سوئد) اعزام شد.
با تأسیس «انترناسیونال کمونیستی،(کمینترن) در جنب آن « دبیر خانه بینالمللی زنان» تأسیس شد. که در رأس آن خانم کلارا تسکین (کمونیست آلمانی و از یاران لنین) قرار داشت.
در سالهای جنگ جهانی دوم در پی سیاست «جبهه ضد فاشیستی» کمینترن از اجرای سیاستهای خالص کمونیستی در قبال زنان دست کشید. سیاست «جبههای» و «تودهای»(MASS) را در پیش گرفت و در این راستا به تشکیل کنگره جهانی زنان علیه جنگ و فاشیسم، متشکل از همه گرایشهای فکری دست زد (۱۹۳۴_پاریس).
با انحلال کمینترن بر پایه سیاست جبههای در اول دسامبر ۱۹۴۵ «فدراسیون بینالمللی دموکراتیک زنان»(WIFD) تشکیل شد که در کنگره مؤسسان آن ۹۰۰ نماینده از ۴۲ کشور شرکت داشتند (پاریس نوامبر ۱۹۴۵).
رهبری این سازمان مدتها (تا سال ۱۹۶۵) به دست خانم اوژنی کاتن فیزیکدان فرانسوی بود. بدین ترتیب تأسیس سازمانهای تودهای زنان از مسائل مورد توجه احزاب کمونیست شد به نحوی که اکثر احزاب مارکسیستی در جنب خود دارای تشکیلات تودهای _ صنفی ویژه بانوان شدند.
مارکسیسم میکوشد در قالب بندی جدید خودش را عرضه و افراد را تحت تأثیر قرار دهد.
نکته: فمینیسم اولیه با آنچه فمینیسم مارکسیستی مینامیم تفاوت کمی دارند. اما در نتیجه یکسانی خواستهها و نتایج و درهم تنیدگی این دو و برخورد این دو ایدئولوژی با یکدیگر در طول تاریخ بهم پیوند داده شده و ادغام شدند. این موضوع تا حدی است که زمانی شخصی از فمینیسم دفاع میکند ناخواسته به سمت فمینیسم مارکسیستی میرود و این موضوع کاملا عریان میشود.
فمینیسم اولیه نشأت گرفته از جنبش سیاه پوستان و کارگران بود. این جنبش در ابتدا تقاضای حق رای داشت و در موجهای بعدی تقاضای برابری و غیره را خواستار بود.
فمینیسم اولیه شباهتهایی زیادی به دو جنبش کارگری و سیاه پوستان داشت و در ادامه با الگو گرفتن از فمینیسم مارکسیستی و بعدها در نتیجه نظریات جنسی فروید و کینزی و با وارد کردن، استفاده از این دو نظریه و دست گرفتن رسانهها توانست توجه بسیاری را جلب و پایههای خود را محکم کند.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا