آمارهای هشداردهنده افسردگی

آمارهای هشداردهنده افسردگی

افسردگی در ایران دیگر یک اختلال فردی نیست، بلکه به پدیده‌ای اجتماعی و ملی بدل شده است. با آمارهایی که از ۲۵ تا ۵۰ درصد جمعیت را درگیر می‌دانند، و رتبه پایین ایران در شاخص جهانی شادی، کارشناسان هشدار می‌دهند که اگر این بحران روانی به‌عنوان اولویت سلامت عمومی تلقی نشود، تبعات آن بر بهره‌وری، سرمایه اجتماعی و آینده کشور سنگین خواهد بود.

به گزارش سرمایه فردا، در کشوری که دغدغه‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هر روز سنگین‌تر می‌شوند، افسردگی دیگر فقط یک بیماری روانی نیست؛ بلکه پژواکی است از خستگی جمعی، ناامیدی مزمن و فرسایش تدریجی امید. آمارهای رسمی و مشاهدات میدانی نشان می‌دهند که جامعه ایران در آستانه یک بحران روانی گسترده قرار دارد—بحرانی که نه با نسخه‌های فردی، بلکه با اقداماتی هماهنگ در سطح ملی قابل مهار است. این گزارش، نگاهی دارد به ابعاد پنهان و آشکار افسردگی در ایران، از دل آمارهای جهانی تا تجربه‌های روزمره، و از هشدارهای روانشناسان تا ضرورت بازنگری در سیاست‌های سلامت عمومی.

وقتی افسردگی به مسئله‌ای ملی تبدیل می‌شود

همین چند روز پیش بود که دکتر رئیسی، معاون وزیر بهداشت، در نشستی خبری جمله‌ای گفت که سال‌هاست در گوش ما تکرار می‌شود؛ شایع‌ترین اختلال روانی در کشور ما افسردگی است.

اما این جمله برای اولین بارنیست که گفته می‌شود. سال‌هاست که مسئولان حوزه سلامت روان همین عبارت را تکرار می‌کنند. کسی نمی‌داند باید از آن ترسید یا فقط از کنارش بی‌تفاوت رد شد. اما پشت این جمله، واقعیتی نهفته است که نمی‌توان نادیده‌اش گرفت؛ تقریباً یک‌چهارم جمعیت کشور به نوعی از اختلالات روانی دچارند و افسردگی و اضطراب سهم اصلی را دارند.

رئیسی خود اعتراف می‌کند که این فقط یک بحران پزشکی نیست، ریشه‌هایش در اقتصاد، جامعه و فرهنگ ماست. حالا پرسش اصلی این است که چه شد که افسردگی به این اندازه عمومی شد؟ چرا احساس خستگی، بی‌حوصلگی و ناامیدی این‌قدر در زندگی روزمره ایرانی‌ها جا خوش کرده است؟ و از آن مهمتر اینکه آیا واقعا ایرانی ها جزء انسان های افسرده دنیا هستند؟

 

رابطه ناامنی مالی به ناامیدی روانی

در کشوری که قیمت‌ها هر روز بالا می‌رود و درآمدها همان‌جا که بودند، ذهن انسان پیش از هر چیز یاد می‌گیرد فقط «زنده» بماند، نه اینکه«زندگی» کند. جوانی که سال‌ها درس خوانده اما هنوز در صف مصاحبه شغلی است، کارمندی که قبل از رسیدن پایان ماه، حقوقش تمام می‌شود و خانواده‌ای که هر شب بین خرید دارو و پرداخت اجاره یکی را باید انتخاب کند، نه حال خوش می‌خواهد و نه حتی فرصت افسردگی رسمی. اینجا افسردگی تشخیص داده نمی‌شو بلکه به عینه «تجربه» می‌شود!

آمارهای مطرح شده از سوی معاون وزارت بهداشت در حالی مطرح می شود که به اعتقاد برخی از روانشناسان و جامعه شناس، افسردگی در بین ایرانی ها بسیار شایع تر از اینهاست! به عنوان مثال علیرضا شریفی یزدی، جامعه‌شناس در این مورد گفته است: واقعیت این است که از سال ۱۴۰۱ به بعد زمینه‌سازی برای افزایش اختلالات روان در کشور شدت گرفته است و این موضوع از طریق افزایش آسیب‌های اجتماعی قابل شناسایی است.

به ادعای وی، مشاهدات میدانی و مطالعات اکتشافی نشان می‌دهند که آمار اختلالات روان در ایران بسیار بیشتر از ۲۵ درصدی است که وزارت بهداشت اعلام کرده است. حتی نمی‌توان گفت این رقم تنها به ۲۷ درصد نزدیک است؛ برخی آمارها تا ۵۰ تا ۶۰ درصد هم می‌رسند.

 

جایگاه ایران از نگاه آمارهای داخلی

نگاهی به آمارهای داخلی نشان می‌دهد که وضعیت افسردگی در ایران جدی و گسترده است. بر اساس بررسی‌های وزارت بهداشت و نظر کارشناسان روان‌پزشکی، حدود یک‌ سوم تا یک‌ چهارم جمعیت کشور به نوعی از اختلالات روانی مبتلا هستند و افسردگی و اضطراب بیشترین سهم را در این بین دارند. این یعنی تقریباً در هر خانواده‌ای دست‌کم یک نفر وجود دارد  که با این مشکلات دست و پنجه نرم می‌کند.

نکته قابل توجه این است که براساس گزارش های منتشر شده، زنان دو برابر مردان در معرض افسردگی قرار دارند و در میان نوجوانان نیز، از هر پنج نفر، یک نفر نشانه‌های افسردگی را تجربه می‌کند. با این حال، بخش قابل‌توجهی از این افراد هیچ اقدام درمانی انجام نمی‌دهند و بسیاری از مردم علائم روانی خود را با جمله‌هایی ساده و روزمره مثل «حوصله ندارم»، «هیچ‌چیز خوشحالم نمی‌کند» یا «زندگی بی‌معنی شده» توصیف می‌کنند، نه با عنوان اختلال روانی.

اما موضوع شیوع افسردگی در ایران فقط محدود به گزارش های داخلی نیست بلکه طبق گزارش شاخص شادی جهانی (WHI) در سال ۲۰۲۵، ایران در رتبه های آخرین لیست شادترین کشورهای دنیاست . به زبان ساده در این لیبست هر چه به انتهای جدول پیش می رویم، کشورها به جای شاد بودن، بیشتر افسرده اند. در چنین لیستی رتبه افسردگی ایران در جهان، با ۰۹۹/۵، جایگاه  ۹۹ در بین دیگر جوامع است و در بین کشورهایی قرار دارد که از نظر افسردگی در رتبه‌های بالایی قرار دارند.

براساس این گزارش، طبق بررسی منابع معتبر و گزارش Migrate Magazine، غمگین‌ترین کشور دنیا در سال ۲۰۲۴ و ۲۰۲۵، افغانستان است. این کشور در رتبه‌بندی کلی رضایت از زندگی، پایین‌ترین امتیاز را دارد. از طرف دیگر، فنلاند برای هشتمین سال متوالی، به عنوان شادترین کشور دنیا در رتبه اول قرار گرفته است.

 

افسردگی ایرانی ها، پدیده ای که جای تعجب ندارد

کارشناسان و روانشناسان معتقدند  در بروز افسردگی عوامل محیطی بیشتر از ژنتیک اثربخش‌ است، که البته در ایران توفیق زیادی در کنترل این بیماری تا به امروز نداشته‌ایم.

مینا خرمی، روانشناس اما در گفت و گو با «هفت صبح» آمارهای منتشر شده را چندان عجیب و دور از ذهن نمی داند بلکه می‌گوید: این گزارش و آمارهایی  که معاون وزیر بهداشت می‌گوید، نه جدید است و نه غیرمنتظره. ما سال‌هاست با نرخ بالای افسردگی و اضطراب در جامعه امان روبه‌رو هستیم. به بیانی، این فقط یک آمار نیس، یک واقعیت روزمره است که خانواده‌ها و محیط کار آن را تجربه می‌کنند.

او ادامه می‌دهد: اگر بخواهیم صادق باشیم، می‌توان گفت جامعه ایران دیگر مرحله فردی و شخصی افسرده را پشت سرگذاشته و در معرض افسردگی گسترده و جمعی است. هموطنان بسیاری نشانه‌های افسردگی را تجربه می‌کنند، اما هنوز آن را به‌عنوان بیماری نمی‌شناسند یا «نمی خواهند» که بشناسند. درواقع  ما یک جامعه خسته داریم، جامعه‌ای که امیدش کم شده و انگیزه‌اش روزبه‌روز کاهش می‌یابد.

خرمی می‌گوید: با توجه به تکرار این مشکل و استمرار عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که قبلاً بررسی کردیم، می‌توان گفت که اگر اقدام جدی صورت نگیرد، مسیر جامعه هر روز بیشتر و بیشتربه سمت افسردگی خواهد رفت. این مسئله فقط یک مشکل فردی نیست؛ این یک خطر ملی است.

اما افسردگی در هر جامعه ای می تواند تبعات بسیاری را برای آن جامعه به همراه داشته باشد. مساله ای که خرمی در توضیح آن می گوید: افسردگی گسترده روی همه چیز اثر می‌گذارد. بهره‌وری کاهش می‌یابد، سرمایه اجتماعی تضعیف می‌شود، خلاقیت و نوآوری کم می‌شود و حتی سلامت جسمی مردم تحت تاثیر قرار می‌گیرد. همه این‌ها یعنی جامعه‌ای که کمتر می‌تواند رشد کند و آینده‌ای امیدوارکننده بسازد.

و در پایان می‌گوید: ما نیاز داریم که افسردگی را از یک هشدار سالانه به یک «اولویت» در حوزه سلامت تبدیل کنیم. آموزش، دسترسی به خدمات روانشناسی، حمایت اجتماعی و تغییر فرهنگ عمومی، راه‌های مقابله با این بحران هستند.

براساس یک پژوهش انجام شده مهمترین عوامل افسردگی ایرانیان را می توان در ده محور مهم خلاصه کرد. نگرانی از آینده، اعتیاد، سوء مصرف مواد مخدر، وضعیت نابسامان اقتصادی، یأس و نا‌امیدی، افزایش آمار طلاق در ایران، نبود دورنمای روشن برای جوانان،  وضعیت ناپایدار اشتغال در ایران، تهاجم فرهنگی غرب و ایجاد عادت مقایسه بین مردم، افزایش روز افزون قیمت ارز و طلا و حتی بعضا نبود پایداری سیاسی ۱۰ محوری هستند که در این پژوهش به آنها اشاره شده است.

 

پژواک خاموش افسردگی در زندگی روزمره

همانطور که گفته شد، افسردگی دیگر فقط یک بیماری نیست، یک واقعیت اجتماعی است که آرام آرام زندگی روزمره مردم را شکل می‌دهد. از پیاده‌روهای خالی صبحگاهی تا کلاس‌های دانشگاه و اداره‌ها، از حرف‌های نانوشته خانواده‌ها تا سکوت شبکه‌های اجتماعی، پژواک آن شنیده می‌شود. آمارها، هشدارها و تجربه روانشناسان نشان می‌دهد که جامعه‌ای با درصد بالای افسردگی و اضطراب، تنها با اقدام هماهنگ در سطح فردی، اجتماعی و فرهنگی می‌تواند مسیر خود را تغییر دهد.

اگر توجه و برنامه‌ریزی مستمر نباشد، نه فقط فرد مبتلا، بلکه کل جامعه با خستگی، ناامیدی و کاهش بهره‌وری روبه‌رو خواهد شد. اما همین حالا هم می‌توان آنهم با همان شیوه هایی که روانشناسان به آنها اشاره می کنند؛ مسیر را به سمت «بهبود» و خارج شدن از جلد افسردگی تغییر داد و پژواک خاموش افسردگی را به صدای امید و زندگی تبدیل کنند. که اگر این روند ادامه یابد و اقدامی هماهنگ صورت نگیرد، جامعه نه تنها با افزایش افسردگی، بلکه با کاهش بهره‌وری، تضعیف سرمایه اجتماعی، افت خلاقیت و نوآوری و تهدید سلامت جسمی و روانی مردم مواجه خواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید