هویت دینی چگونه تعریف می شود

هویت دینی چگونه تعریف می شود

به گزارش سرمایه فردا، هویت دینی را اینگونه تعریف می کنند که به هویت انسانی خدشه وارد نشود. همچنین در آن اخلاق و عقل اولویت بالایی دارند.

دینِ حق، هیچگاه باعقل و عقلانیت و اخلاق و وجدان آدمی و کرامت انسانی که سرچشمه ارزشهای اخلاقی است در نمی‌افتد و انسانیت آدمی را از او نمی‌ستاند. چنین دینی مخاطب خود را انسان می‌داند، انسانیت او را مفروض می‌گیرد، باورها و احکام خود را با مقتضیات هویت انسانی آدمی موزون و هماهنگ می‌کند، و هویت دینی را چنان تعریف می‌کند که جا را بر هویت انسانی تنگ نکند.

قرائتِ ناصواب، خرافی و تحریف شده از دین، ضد اخلاق و ضد عقل و ضد عقلانیت و معنویت است، و تا انسانی از خود بیگانه نشود و انسانیت خود را نادیده نگیرد، تسلیم چنین قرائتی نخواهد شد. قرائت افیونی و ضد انسانی از دین، اول به آدمی می‌قبولاند که او صغیر و محجور و کم عقل است و بعد حاملان خود را بر گُرده این انسان بینوا سوار می‌کند.

اعتیاد به مصرف چنین قرائتی از دین، از هر اعتیادی خطرناکتر و وحشتناکتر است، زیرا در حالی که سایر انواع اعتیاد از آدمی سلب اراده می‌کنند، این اعتیاد هویتِ انسانی آدمی را از او سلب می‌کند. انسانیتِ انسان که از او سلب گردید و انسان که از خود بیگانه شد، به سهولت باورها و اعتقادات خرافی را به نام دین خواهد پذیرفت و به هر جنایتی دست خواهد زد.

انسانی که هویت انسانی خود را از دست داده است مستعدِ ارتکاب هر جنایتی هست و به سهولت به هر پستی و رذالتی تن می‌دهد. آنچه آدمی را از پذیرفتن خرافات باز می‌دارد، و بل موجب تشخیص و شناسایی خرافات می‌شود، هویت نظری انسان یا عقلانیت نظری(=ارزشها و الزامات معرفت شناسانه و منطقی) است. و آنچه آدمی را از ارتکاب جنایت و خشونت باز می‌دارد، وجدان اخلاقی یا هویت عملی انسان یا عقلانیت عملی (=ارزشها و الزامات) اخلاقی است.

تعریف هویت ملی

تعریف هویت ملّی غالباً تابع نیات سیاسی است و به ایدئولوژی و نظام ارزشی مقبول زمانه بی‌شباهت نیست و به همین جهت ثبات و استحکام بسیار ندارد و تجدید می‌شود و تغییر می‌یابد. چنان‌که پس از شکست کمونیسم، هویت اتحاد جماهیر شوروی دیگر ایدئولوژی مارکسیسم- لنینیسم نیست بلکه اینک هر ملّت هویت خاص خویش را که روزگاری پروای نمود نداشت بر آفتاب می‌اندازد.

و یا در سرزمین خودمان ملّی‌منشی شعوبیه بیشتر ایدئولوژیک بود تا فرهنگی به معنای مردم‌شناختی کلمه و بوی برتری نژادی و تبار و اصل و نسب می‌داد، به‌سان عصبیت قبیله‌ای بنی‌امیه و بنابراین بعید بود که مردم عادی را پسند افتد و نرماند، اما فردوسی هویت ملّی را بر مبنای فرهنگ قوم و داستان‌های حماسی و اساطیر مشترک آنان که در روح و روانشان چنگ انداخته، تارهای دلشان‌ را می‌لرزاند استوار کرد و اگر هم زبان به ذکر معایب و مثالب تازیان گشود، وجهۀ همتش همواره فرهنگی بود نه سیاسی و مرامی.


به اعتقاد من اگر میراث تاریخی مشترک، یعنی داستان‌ها و افسانه‌ها و اساطیر و حماسه‌ها و سنن و خاطرات خوش و ناخوش و احساسات و علائق عاطفی مشترک و توجه مستمر نفس به آن میراث و سنن و اساطیر موضوعیت داشته باشد، هویت ملّی برتر از هویت‌های قومی چندگانه خواهد بود و وحدت ملّی به سبب وجود چند قومیت سست نخواهد شد.

البته به شرطی که فرهنگ و قوم و فرقۀ مذهبی و سیاسی و ایدئولوژی و قشر و طبقۀ اجتماعی خاصی، منحصراً قدرت را قبضه نکند و با خودکامگی و زورگویی و سلطه‌جویی و برتری‌خواهی، آزادی و احساس همدلی و همدردی و همبستگی و امکان همجواری و همکاری و همزیستی را از بین نبرد.

جلال ستاری

هویت ملّی و هویت فرهنگی، نوشته و ترجمۀ جلال ستاری، تهران، نشر مرکز، ۱۳۸۳، ص ۱۰۸-۱۱۷

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

هویت دینی را اینگونه تعریف می کنند که به هویت انسانی خدشه وارد نشود. همچنین در آن اخلاق و عقل اولویت بالایی دارند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *