نقش زمان در وقایع اجتماعی و سیاسی
نقش زمان در وقایع اجتماعی و سیاسی

به گزارش سرمایه فردا، نقش زمان در وقایع اجتماعی و سیاسی تنها محدود به تاریخ نیست، بلکه ضرورتی برای شناخت و تمهیداتی از مطالعات و تفکرات است.

ابوذر ندیمی: در رویدادشناسی وپدیدارهای مختلف، بدون شناخت نقش زمان و مکان به هیچ حقیقتی دست نخواهیم یافت. وقایع اجتماعی و سیاسی یا تاریخی  و شناخت شخصیت ها و… نیز در گرو تمرکز بر زمان و مکان  آنهاست. چیستی زمان فراتر از ثانیه و… ساعات و روز و ماه و فصل و سال و عمر است. علومی چون فیزیک  و فلسفه  و کلام و تاریخ، تاریخ علوم و ادبیات و ادیان معطوف آن است. پرسش درباره دیروز و امروز و فردا تا محیط و شرایط و اقتضائات است.
علم به نقش زمان و مکان ضروری زندگی تمام انسانها است. عبرت و درس آموزی و سبقت به آینده و شناخت ارجاع می یابد. تمدن و فرهنگ و دین  بدون آینده تعریفی ندارند. تاریخ نظام هاو انقلاب ها و احزاب و….نیز چنین است. صفات خالق و تاریخ مخلوقات و… به شدّت وابسته به چنین شناخت و تمهیداتی از مطالعات و تفکرات است. به قول استاد شهید مطهرى (ره)، زمان «به قدرى وجودش بدیهى است که حتى فردى مثل فخر رازى مى‏گوید: روى وجود زمان نباید بحث کرد. از بداهت وقت همین بس که ما هیچ چیز را نمى‏توانیم بیان کنیم، مگر این که وجود زمان را به نحوى فرض کنیم.»

دیدگاه فلاسفه مشائى و اشراقى: حکماى مشائى و اشراقى حرکت را منحصر در چهار مقوله کم و کیف و وضع و این مى‏دانند. حرکت در سایر مقولات و از جمله جوهر را محال مى‏شمارند.  بنابراین حرکت از عوارض شیى‏ء است و در ذات آن راه ندارد. اشیاء در ذات خود آرام و ساکن باقى مى‏مانند و هیچ گونه تغییرى در آنها رخ نمى‏‌دهد. به تعبیر دیگر اشیاء حقیقتا زماندار نیستند و وقت در بیرون آنها است.

اهمیت وقت در اعتباردهی

در تحلیل مفهوم «آن‏» گفته شده است که اگر «آن‏» را کوچکترین جزء زمان و غیر قابل انقسام در نظر بگیریم، در آن صورت باید فاقد امتداد باشد. زیرا اگر داراى امتداد باشد قهرا قابل انقسام خواهد بود. حال چگونه ممکن است وقت که امر ممتدى است از آناتى فاقد امتداد تشکیل شده باشد؟
به همین نحو وجود وقت حال نیز مردود دانسته می‌‏شود. زیرا بین زمان بودن و حال بودن تناقض است. هر مقدارى از زمان را که به عنوان وقت حال در نظر بگیریم، مى‏توان به دو قسمت آینده و گذشته تقسیم کرد و هر کدام از این قسمتها نیز به نوبه خود الى غیرالنهایه قابل تقسیم هستند. اما «آن‏» را نه به عنوان کوچکترین جزء وقت، بلکه به عنوان حد میان گذشته و آینده، وقتی، را مى‏توان به عنوان زمان حال اعتبار کرد.
در اصطلاح فلسفى نسبت «آن‏» به لحطه به منزله نسبت نقطه به خط است. از تجزیه و تقسیم خط، هرگز به نقطه نمى‏رسیم. ولى منتهاالیه یک قطعه خط نقطه است و از حرکت نقطه خط حاصل مى‏شود. به شکل مشابه طرف زمان و منتهاالیه یک قطعه زمانى را «آن‏» مى‏گویند. زمان را نمى‏توان ترکیب آنات متوالى دانست، ولى مى‏توان مفهومى به عنوان «آن سیال‏» اعتبار کرد که زمان از حرکت آن محقق مى‏شود.
دیدگاه حکمت متعالیه: وى حرکت و زمانها را از عوارض خارجى اشیاء نمى‌‏داند. یعنى براى آنها وجودى منحاز و مستقل از موضوعشان نمى‏توان در نظر گرفت که این وجود بر وجود موضوع عارض شده باشد. بلکه حرکت و زمان از عوارض تحلیلى اشیاء هستند، تنها در ذهن و به واسطه تحلیل ذهنى مى‏توان عارض و معروض را از یکدیگر منفک کرد. در عالم خارج یک وجود بیشتر نیست، زمانها و مکانها و مسافت‏به یک وجود موجودند.

دیدگاه بزرگان درباره نقش زمان

مرحوم آخوند حرکت را منحصر در مقولات چهارگانه نمى‏داند، بلکه به حرکت در جوهر نیز قائل است و آن را اصلى‏ترین صورت حرکت می‌‏داند. از مهمترین براهینى که آخوند ملاصدرا بر حرکت جوهرى آورده است، برهان از طریق زمان است. روح این برهان از این قرار است که: ذات اشیاء زمانمندند، زیرا اگر این گونه نبود، نمى‏توانستیم آنها را با زمان بسنجیم و براى آنها عمرى قائل شویم. چنانچه اگر اشیاء داراى طول و یا وزن نباشند نمى‏‌توان آنها را با مقیاسهاى طول و وزن اندازه‏گیرى کرد. از طرف دیگر نقش زمان چیزى غیر از مقدار حرکت نیست، بنابراین لازم است ذات و جوهر اشیاء نیز متحرک باشند.
به این ترتیب وى زمان را بعدى از ابعاد مادى می‌داند. وجود هر موجود جسمانى بر روى زمانها خوابیده است. به عبارت دیگر، نقش زمان نیز مانند امتدادهاى سه‏‌گانه یکى از امتدادهاى جسم را تشکیل می‌‏دهد. اما این امتداد چهارم بر خلاف امتدادهاى پیشین گذرا و تدریجى خواهد بود. عالم در هر دم نو مى‏شود، و ما مقطعى نو از موجودات را مشاهده مى‏کنیم.
این موجود حاضر نه موجود دمى پیش است، و نه موجود لحظه بعد، و در عین حال هر سه آنها یک موجود بیش نیستند