سناریو نرخ بازدهی سرمایهگذاری این است که سرمایهها در قبال نوسانات محافظت شود. اما ریسکهای غیرقابل پیشبینی سیاسی همواره نرخ بازدهی سرمایهگذاری را به چالش میکشد.
اصول اندیشهی اقتصادی به ما میگوید که سرمایهگذاریها به مکانهایی با انباشت سرمایهی کمتر سرازیر میشوند؛ دلیل آن این است که در آنجا رقابت کمتری وجود خواهد داشت و در نتیجه نرخ بازده سرمایهگذاری بالاتر خواهد بود.
با اینحال، این چیزی نیست که ما در جهان واقعی داریم. بسیاری از کشورها، بهویژه کشورهای نیمکرهی جنوبی، سرمایهی بسیار کمی دارند، ولی هنوز غرق سرمایهگذاری نیستند. دلیل این امر ساده است: هیچ اطمینانی وجود ندارد که دارایی و سرمایهگذاری آنها به وسیلهی قانون محافظت شود.
این را تصوّر کنید، چرا کسی باید در یک قطعه ملک، قطعه زمین، یا در یک تجارت شریک شود، در حالیکه احتمال زیادی وجود دارد که یک راهزن تصادفی، حتّی بدتر از آن، حکومت، بتواند آن را در هر زمانی، بدون تضمین غرامت، بدزدد؟
این امر قطعاً در بسیاری از کشورهای اقتدارگرا معمول است. برای مثال، گزارشی از پورتال ضدّ فساد تجاری، پلیس نیجریه را «فاسدترین نهاد در کشور» توصیف میکند، زیرا این پلیس اغلب برای کسبوکارها مانع میتراشد و فراتر از قانون عمل میکند.
اگر کشوری میخواهد سرمایهگذاریهای مستقیم و سهام خارجی را جذب کند، باید چارچوبی وجود داشته باشد که مردم را در قبال استفادهی خودسرانه از زور مسئول بداند: این چارچوب، حاکمیّت قانون است.
این حاکمیّت با حقوق مالکیّت همراه است، زیرا حاکمیّت قانون شرط لازمی است که تحت آن میتوان با موفّقیّت از حقوق مالکیّت بهره برد.
سرمایه داری نعمتی نادر در همه تاریخ (۹۱۱)
ریسک ، مخاطره و سرمایه داری
ریسک در بدترین وضعیت همان مالباختگی و فروغلطیدن به فقر است از این رو نمی توان در شرایط ریسک انتظار داشت همه به یک اندازه از مواهب اقتصادی برخوردار باشند در حقیقت اصل نخست سرمایه داری تایید نابرابری شیرین است.
اگر این نابرابری حذف شود آنچه عمومی خواهد شد نیاز و آرزو و انتظار رفع مایحتاج زندگی است ریسک ذاتا امری انسانی است پس باید توجه نمود که ریسک یا مخاطره پذیری همیشه دو رو دارد یا کسب ثروت است و یا فروغلطیدن به فقر است.
آنهایی که اصلا ریسک نمی کنند وجود ندارند حتی در نظام های اعانه بگیری نیز ریسک سیاسی بعوض ریسک اقتصادی گریبانگیر جوامع است حکومت هایی که با مداخله گری و یا تصدی گری امور اقتصادی شرایط بی مخاطره را برای اتباع خود در پیش می گیرند ریسک سیاسی را به همگان تحمیل می کنند به این سبب تحولات سیاسی و یا اصلاحات و حتی انقلاب همیشه بیخ گوش اینگونه حکومت ها است
از این نظر فقر زدایی حکومتی ناچار به ریسک گریزی بیشتر و بیشتر آحاد انسانی می انجامد و مسئولیت های فردی را زایل می کند.
پیچیدگی چندگانه ریسک در اقتصاد بازار انسانهای متهور می طلبد و رشد جمعیت از عاملی صرفا حیوانی به عاملی انسانی تبدیل می شود به عبارت دیگر زادو ولد در اقتصاد مخاطره گریز خارج از عقلانیت انجام می شود ولی در اقتصاد های مخاطره پذیر افزایش یا کاهش جمعیت رویکرد عقلانی دارد
از آنجا که اقتصاد سرمایه داری مخاطره پذیر است انتظار اینکه تک تک افراد در کسب ثروت موفقیت برابر و حتی نزدیک به یکدیگر داشته باشند کاملا غیر عقلانی واسباب نفی مخاطره بعنوان شرط بهبود عمومی زندگی مردم است در واقع مخاطره پذیری فردی اگر چه بر نابرابری در کسب ثروت دامن می زند اما از آنجا که خطر هر لحظه در انتظار مخاطره گر است.
بر تلاش و دقت و توجه تک تک افراد می افزاید و از این رو همان کسانی که با مخاطره پذیری به موفقیت دست یافته اند بیش از وضعیت مخاطره ناپذیری کسب ثروت می نمایند به این سبب در اقتصاد مخاطره پذیر ثروت کل بیش از اقتصاد مخاطره ناپذیر رشد می کند و قلمرو ثروت در اشیاء و لوازم و کالاهایی تجسم می یابد که ضرورتاً بهره مندی همگانی را فراهم می نماید در حقیقت در اقتصاد مخاطره پذیر ثروت های عمومی محل اصلی تمرکز ثروت می گردد و تنها در شرایطی که همگان از این ثروت بهره ببرند دوام می آورد پس در اقتصاد مخاطره پذیر کسب ثروت بنحو عمومی گسترش می یابد ولی در اقتصاد های مخاطره گریز اساسا ثروتی تولید نمی شود که همگانی باشد.
در اینصورت دست غیب و یا دست دولت چند ابنیه و کالاهایی را بعنوان موهبت ماورایی در اختیار مردم قرار می دهد تا در فقر مطلق و در حد بقا روزگار سپری کنند اگرچه در غیر اینصورت مرگ دسته جمعی در انتظار اینچنین جوامع است.
در نهایت نهادهایی که مخاطره گریزی را تضعیف می کنند راه را بر کسب ثروت عمومی می بندند و از موهبت موفقیت ریسک پذیران به نفع عمومی جلوگیری می نمایند
اقتصاد ریسک یا اقتصاد مخاطره جان مایه اقتصاد سرمایه داری است.
سرمایه داری نعمتی نادر در همه تاریخ (۷۸۸)
جنون رهبران کشورهایی که با اقتصاد بازار همراه نیستند و چه بسا از آن نفرت دارند در حالیکه عصر حاضر مانع ابراز خشم انها از اقتصاد سرمایه داری شده است شرایطی دشوار برای انها ایجاد کرده است.
آنها ازیکسو مشاهده می کنند بدون اقتصاد بازار ادامه زندگی برای مردم غیر ممکن است و از سوی دیگر می بینند روز به روز اطاعت محض مردم از فرامین و دستورات انها تقلیل می یابد و جایگاه خدایگانی آنها گام به گام آنان را به موجودی خطرناک از منظر جهانیان تبدیل می کند.
اینچنین است که انها عقل از دست می دهند و عنان اختیار خود را به جاه طلبی ها و خشونت گرایی می سپارند
اکنون جهان در مرحله ای قرار دارد که دوجبهه تروریست ها و جنگ طلبان از بکسو و مدنیت خواهان و جنگ ستیزان از سوی دیگر در مقابل بکدیگر صف آرایی کرده اند.
اما جبهه تروریست ها و جنگ طلبان بیشتر به اردوگاه بزهکاران و خلافکاران شبیه شده است کاملا درست است که
جانیان و هستی باختگان و شکست خوردگان از منطق سرمایه داری تروریسم و جنگ طلبی را راه نابودی سرمایه داری و شکست مدنیت می دانند به این سبب هم اکنون جهان با یک جرقه از سوی دشمنان آزادی به جهنمی تبدیل می شود که خواست واپس ماندگان تاریخ است
جهانیان باید در مقابل تروریست ها و جنگ طلبان و بنیادگرایان بسیار خویشتن دار و صبور باشند تا در دامی که بی عقلان و جنایتکاران و شکست خوردگان از تمدن سرمایه داری گسترده اند گرفتار نشوند.
بعد از چند دهه خصوصی سازی و مفت فروشی داراییهای گرانبهای دولت ، دولت از نظر مالی بسیار ضعیف شده و مرتبا با کسری بودجه های بزرگ روبرو میشود، این کسریها هم چاره ای جز شوک ارزی و حذف خدمات دولتی و سوبسیدها نمیگذارد.
به طور مثال پالایشگاهها و نیروگاههایی که زمانی در اختیار دولت بود ، بعد از واگذاری بنزین و برق رو به قیمت آزاد به دولت میفروشند و دولت به یک دهم اون قیمت به مردم میدهد ، نتیجش این میشه که بخش بزرگی از بودجه دولت بابت این صرف میشه و روز به روز با افزایش مصرف این بخش بزرگتر و کسری بودجه بیشتر میشود.
دولت هم یه مدت با فروش اوراق با سود بالا سر میکنه که این بالا رفتن نرخ بهره خودش پدر اقتصاد رو در میاره ولی نهایتا موقع باز پرداخت این اوراق و جیب خالی دولت منجر به ایجاد نقدینگی یا به اصطلاح چاپ پول بدون پشتوانه میشه و ریال بی ارزشتر از قبل میشه ، همچنین با بی ارزش شدن ریال مابه تفاوت کالاهای یارانه ای مثل بنزین و برق و کالاهای اساسی و دارو و … که باید توسط دولت با نرخ روز جهانی و دلار آزاد از بخش خصوصی خریداری بشه با نرخ عرضه به مردم افزایش پیدا میکنه و از این رو این نرخها رو هم باید افزایش بده ، به همین دلیل دولت روحانی در انتها حدود ۳۰۰ همت بدهی بر جای گذاشته بود.
که این بدهی باعث شد دولت رئیسی ناچار شود بعد از ۱ سال۱. ارز ۴۲۰۰ را حذف کند ۱. چاپ پول بدون پشتوانه که باعث رشد ۱۰۰ درصدی نرخ ارز شود. حال با این اوصاف در نظر بگیرید دولت رئیسی همان راه فروش اوراق را از انتهای سال ۱۴۰۱ برای تثبیت نرخ ارز و چرخاندن امور در پیش گرفت که نتیجه اش شده حدود ۸۵۰ همت بدهی که این بدهی ناگزیر به افزایش بیش از صددرصدی نرخ ارز ، افزایش نرخ بنزین و حاملها می انجامید ، در شرایطی که قدرت خرید اکثریت جامعه کاهش چشمگیر داشته و بخش عظیمی به زیر خط فقر رفته اند.
چنین اتفاقی در این شرایط مثل آتش بازی در انبار مهمات است که پشتوانه اجتماعی جناح اصولگرا و حامی نظام و رهبری را به کل نابود میکند، در نتیجه سقوط هلیکوپتر و عبور پزشکیان از فیلتر شورای نگهبان و انتخاب شدنش اگر هم به کل اتفاقی باشد ،اتفاقی بسیار خوشایند برای رهبری و جناح حامی ولایت فقیه خواهد بود چون قرار است این فاجعه در دولتی از جناح به اصطلاح اپوزیسیون بیفتد !!!
سناریو نرخ بازدهی سرمایهگذاری این است که سرمایهها در قبال نوسانات محافظت شود. اما ریسکهای غیرقابل پیشبینی سیاسی همواره نرخ بازدهی سرمایهگذاری را به چالش میکشد.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا