مذاکرات ایران و آمریکا؛ بازی شطرنج دیپلماتیک در فضایی نامشخص

مذاکرات ایران و آمریکا؛ بازی شطرنج دیپلماتیک در فضایی نامشخص

فضای رسانه‌ای جهانی تصویر یک توافق قریب‌الوقوع را ترسیم می‌کند، اما از سوی دیگر، ابهامات استراتژیک و تناقضات رفتاری ترامپ نشان می‌دهد که نتیجه مذاکرات همچنان نامشخص است. تصمیم واشنگتن برای اعمال فشار بیشتر بر برنامه هسته‌ای ایران و تعیین تکلیف اورانیوم ۶۰ درصدی، از اهداف کلیدی این مذاکرات محسوب می‌شود. در حالی که گروه‌های ذینفع داخلی از تحریم‌ها بهره‌برداری کرده‌اند، ساختار سیاسی ایران ممکن است در نهایت مسیر توافق را هموار سازد. اما پرسش اساسی باقی می‌ماند: آیا این مذاکرات به یک توافق نهایی ختم خواهد شد، یا صرفاً ابزاری برای سنجش میزان انعطاف طرفین است؟

به گزارش سرمایه فردا،  در فضای رسانه‌ای جهانی، مذاکرات میان ایران و آمریکا به گونه‌ای به تصویر کشیده شده که به نظر می‌رسد دو طرف برای دستیابی به یک توافق جدید، موسوم به “برجام ۲”، رضایت دارند. این تصویر عمومی که در رسانه‌های رسمی منتشر شده، بیانگر امکان سازش میان دو کشور و کاهش تنش‌های بین‌المللی است. اما واقعیت پیچیده‌تر از آن چیزی است که در رسانه‌ها دیده می‌شود. دو طیف کاملاً متضاد در تحلیل این مذاکرات وجود دارند؛ از یک سو، تندروهای داخلی و خارجی که بر لزوم مقابله بی‌پایان با طرف مقابل تأکید دارند و از سوی دیگر، تحلیل‌گران اقتصادی و نخبگان سیاسی داخلی که به روند مذاکرات خوش‌بین هستند و معتقدند این توافق از پیش بسته شده و مذاکرات صرفاً نمایش سیاسی است. این اختلاف دیدگاه نشان می‌دهد که هر گروه بر اساس منافع خاص خود، روایتی از مذاکرات ارائه می‌دهد. اما سؤال مهم اینجاست: اگر آمریکا قصد توافق دارد، چرا ترامپ از برجام خارج شد و حالا دوباره در مسیر امضای توافق جدید قرار گرفته است؟

اگر هدف ترامپ صرفاً بازگشت به یک توافق مشابه برجام باشد، خروج اولیه او از این قرارداد منطقی به نظر نمی‌رسد. برخی تحلیل‌ها نشان می‌دهند که هدف اصلی واشنگتن نه صرفاً امضای توافق، بلکه اعمال فشار حداکثری برای امتیازگیری بیشتر از ایران است. اگر آمریکا قصد داشت غنی‌سازی ۶۰ درصدی ایران را به رسمیت بشناسد و درباره مسائل نظامی و منطقه‌ای مذاکره نکند، این حجم از تهدیدات و حضور نظامی در منطقه غیرضروری به نظر می‌رسید. در سناریوی ساده امضای توافق، نیازی به استقرار گسترده نیروهای نظامی آمریکا در منطقه نبود، زیرا ایران پیش‌تر نیز برای دستیابی به توافقات مشابه آمادگی نشان داده بود. این تناقضات نشان می‌دهند که واشنگتن به دنبال یک توافق محدود نیست، بلکه قصد دارد تعیین تکلیف نهایی برنامه هسته‌ای ایران را در دستور کار قرار دهد.

سرنوشت مذاکرات ایران و آمریکا

یکی از مهم‌ترین موضوعات مذاکرات، سرنوشت چند صد کیلوگرم اورانیوم ۶۰ درصدی ایران است. کارشناسان معتقدند که با این مقدار اورانیوم، امکان ساخت ۵ تا ۶ کلاهک هسته‌ای وجود دارد و آمریکا تلاش می‌کند این موضوع را به‌طور کامل از معادلات منطقه‌ای حذف کند. در این راستا، دو سناریوی اصلی وجود دارد؛ در سناریوی اول، ایران بخشی از اورانیوم خود را به یک کشور ثالث، مانند روسیه، منتقل می‌کند تا نگرانی‌های بین‌المللی درباره توانایی هسته‌ای آن کاهش یابد. در سناریوی دوم، اورانیوم ۶۰ درصدی ایران در داخل کشور به‌طور کامل از بین می‌رود یا رقیق می‌شود، به گونه‌ای که دیگر امکان استفاده از آن برای اهداف نظامی وجود نداشته باشد. این سناریوها نشان می‌دهند که واشنگتن تمرکز خود را بر از بین بردن توان هسته‌ای ایران در سطح بالای غنی‌سازی قرار داده است، زیرا برنامه موشکی ایران، هرچند مهم، تهدیدی در سطح اورانیوم غنی‌شده نیست.

یکی از عوامل تأثیرگذار در روند مذاکرات، ساختارهای قدرت داخلی ایران هستند که طی سال‌ها از تحریم‌ها بهره‌برداری کرده‌اند. این گروه‌ها شامل فعالان اقتصادی، سیاسی و حتی برخی نهادهای تصمیم‌گیرنده‌اند که از ادامه تحریم‌ها سود می‌برند. این گروه‌ها قدرت بالایی دارند و می‌توانند تصمیمات کلان را تحت تأثیر قرار دهند، از تغییر وزرا گرفته تا جهت‌دهی رسانه‌ها و حتی اثرگذاری بر سیاست‌های کلان اقتصادی کشور. آن‌ها طی دهه‌های اخیر صدها میلیارد دلار از تحریم‌ها کسب درآمد کرده‌اند و احتمالاً برای جلوگیری از توافقی که منافع اقتصادی‌شان را تهدید کند، اقدام خواهند کرد. با این حال، ساختار حاکمیت نیز درک می‌کند که کشور تحت فشار اقتصادی و منطقه‌ای شدیدی قرار دارد، و ممکن است در مقطعی مقاومت داخلی در برابر توافق کاهش یابد و مسیر مذاکره هموارتر شود.

مذاکرات ایران و آمریکا؛ بازی شطرنج دیپلماتیک در فضایی نامشخص

پیش‌بینی قطعی درباره مذاکرات

در نهایت، پیش‌بینی قطعی درباره مذاکرات دشوار است. آمریکا قصد دارد مذاکرات را به سمتی هدایت کند که غنی‌سازی ۶۰ درصدی ایران از بین برود یا به کشور ثالث منتقل شود. ساختار داخلی ایران، از جمله گروه‌های بهره‌بردار از تحریم‌ها، ممکن است در نهایت مسیر توافق را تسهیل کند، زیرا حفظ تحریم‌ها می‌تواند اقتصاد کشور را بیش از پیش تحت فشار قرار دهد. سناریوی ترامپ مشخص نیست؛ آمریکا آماده هر دو وضعیت (جنگ یا توافق) است و ممکن است بر اساس تحولات آینده از هر یک از این گزینه‌ها بهره‌برداری کند. حاکمیت ایران نیز در شرایطی قرار دارد که هیچ گزینه‌ای به‌طور قطعی مشخص نیست؛ نه توافق قطعی است و نه شکست مذاکرات. روند بازی همچنان ادامه دارد و تصمیم نهایی در گرو تحولات پیش رو خواهد بود.

ترامپ نیز به نظر نمی‌رسد که تصویر کاملاً روشنی از آینده مذاکرات داشته باشد؛ او در حال اجرای یک بازی پیچیده است که هدف نهایی آن تأمین منافع آمریکا است. این مذاکرات به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که واشنگتن بتواند در هر دو سناریوی ممکن، یعنی توافق یا عدم توافق، بهره‌برداری کند. از این منظر، سیاست آمریکا نسبت به ایران یک بازی شطرنج است که حرکات آن به‌صورت مرحله‌به‌مرحله پیش می‌رود، بدون اینکه مقصد نهایی مشخص باشد.

سؤال اساسی همچنان باقی است: آیا توافق صورت خواهد گرفت یا نه؟ به نظر می‌رسد که حتی افراد کلیدی حوزه سیاست خارجی ایران نیز نمی‌توانند پاسخ قطعی به این پرسش بدهند. تصمیم‌گیری درباره نتیجه مذاکرات وابسته به متغیرهای متعددی است، از جمله تحولات داخلی ایران، رفتار ترامپ، و میزان انعطاف واشنگتن در خواسته‌هایش.

احتمال موفقیت مذاکرات چقدر است؟

در چنین شرایطی، وابستگی بیش از حد به یک سناریو ممکن است شبیه به یک قمار باشد. فرض اینکه توافق قطعی است، یا برعکس، تصور اینکه هیچ توافقی شکل نخواهد گرفت، هر دو اشتباهاتی راهبردی محسوب می‌شوند. توصیه منطقی این است که سرمایه‌گذاران و تحلیلگران برای تمامی سناریوها وزن مناسبی در نظر بگیرند و از اتکا به یک روایت خاص اجتناب کنند.

مذاکرات نیازمند چندین عامل کلیدی است تا به نتیجه برسد. نخستین مورد، وجود سطحی از عقلانیت در حاکمیت است که بتواند تصمیمات خود را بر اساس منافع عمومی اتخاذ کند. طی سال‌های گذشته، این جنبه از سیاست‌گذاری ایران چندان برجسته نبوده، اما اکنون حاکمیت در موقعیتی قرار گرفته که ناچار است بین ادامه وضعیت فعلی و یافتن راهکار جایگزین برای کاهش فشارها، تصمیم بگیرد.

عامل دوم، وجود انسجام داخلی و مهارت در مذاکره است. این مذاکرات به مهارت بالای دیپلماتیک نیاز دارند که در برخی موارد فقدان آن در ساختار اجرایی ایران مشهود بوده است. علاوه بر این، شکستن برخی خطوط قرمز که برای سال‌ها تعریف شده‌اند، نیازمند شهامت سیاسی است؛ بدون این انعطاف، احتمال رسیدن به توافق کم‌رنگ‌تر خواهد شد.

یکی دیگر از چالش‌های کلیدی مذاکرات، سختی تصمیم‌گیری در سطح کلان است. هرگونه توافق نیازمند پرداخت هزینه‌های خاص خود خواهد بود، و اگر حاکمیت حاضر به تحمل این هزینه‌ها نباشد، احتمالاً این مذاکرات به سرانجام مطلوبی نخواهد رسید. بررسی عملکرد گذشته ایران در بحران‌های مختلف نشان می‌دهد که مدیریت برخی مشکلات داخلی، مانند سیاست‌های اقتصادی، فیلترینگ اینترنت و مسائل زیست‌محیطی، به شکل کارآمدی انجام نشده‌اند؛ این ضعف‌ها ممکن است در روند مذاکرات نیز تأثیرگذار باشند.

در نهایت، تحلیل شرایط نشان می‌دهد که احتمال موفقیت مذاکرات در بهترین حالت ۳۰ تا ۳۵ درصد است. هرچند بسیاری از تحلیلگران داخلی و خارجی امیدوارند که روند مذاکرات به نتیجه مطلوب برسد، اما پیچیدگی‌های داخلی و بین‌المللی نشان می‌دهند که راه رسیدن به یک توافق جامع همچنان دشوار و مبهم باقی مانده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *