خلاصه «قلعه حیوانات» نوشته جورج اورول
خلاصه «قلعه حیوانات» نوشته جورج اورول

به گزارش سرمایه فردا، ماجرای کتاب قلعه حیوانات، داستان حیوانات یک مزرعه علیه اربابِ زورگوست. که در این متن خلاصه شده است.

در داستان قلعه حیوانات همه حیوانات مزرعه دست به دستِ هم میدهند و ارباب و خانواده اش را از مزرعه بیرون می‌کنند و خود مدیریت مزرعه را به دست می‌گیرند. اما این انقلاب حیوانات به بحرانی برای آنها تبدیل می‌شود.
اولین کار آنها پس از پیروزیشان تنظیم عهد نامه ایست که طبق آن همه حیوانات با هم برابرند. در مزرعه طبق عهدنامه هیچکس حق ندارد خود را ارباب و مالک دیگران بداند. اما چیزی نمیگذرد که در قلعه حیوانات خوکی که مدیریت مزرعه را به دست گرفته است. آرام آرام خوک رئیس عهدنامه را تغییر می‌دهد و برای خود و اطرافیانش حقوق و امتیازات ویژه ای وضع می‌کند.
در این میان، اسبی در قلعه حیوانات زندگی می‌کند به نام «باکستر» که به لحاظ خوش خلقی، صبوری و پشتکار، مورد احترام همه ی حیوانات است. اسب سمبل و نماد نجابت است.
حیوانات از او می‌خواهند کمکشان کند تا در مورد شرایط جدید تصمیم بگیرند. اما «باکستر» سخت مشغول کار است و به اطرافش توجه ای ندارد. شعار او این است: «من کار میکنم!» و احساس می‌کند که باید کار خود را به بهترین شکل انجام دهد و کاری به کار چیز دیگری نداشته باشد.
گرچه «باکستر» می‌توانست از اتفاق وحشتناکی که در «قلعه حیوانات» رخ میداد جلوگیری کند. ولی چنان باکستر سرش به کارش گرم بود که فقط هنگامی از تغییرات باخبر شد که خوک حاکم، او را به یک سلاخ فروخت.

درس‌های داستان قلعه حیوانات

اولویت بندی از مهمترین مهارتهای زندگیست. شما هر چقدر زیبا ویولن بنوازید، در یک قایق در حال غرق شدن، ویولن نواختن در اولویت قرار ندارد. شما هرچقدر کشاورز قابلی باشید، در یک مزرعه ی در حال سوختن، سم پاشی و آفت زدایی در اولویت قرار ندارد.
«کارل مارکس»، فیلسوف آلمانی، یکی از افسونهای جامعه ی سرمایه داری را «تخصصی شدن» میداند. هر کس چنان سرش به کار و تخصص خود گرم است که فراموش میکند کل این جامعه به کدام سو حرکت می کند. باهوشترین و سخت کوش ترین آدمها گرفتار الگوی «باکستر» می‌شوند و مسائل کلان اجتماعی را از یاد می‌برند.