فرصت دیپلماتیک یا عبور از خطوط قرمز؟

فرصت دیپلماتیک یا عبور از خطوط قرمز؟

دعوت از رئیس‌جمهور ایران برای حضور در نشست صلح شرم‌الشیخ، با وجود عدم پذیرش آن، بار دیگر پرسش‌هایی جدی درباره مسیر سیاست خارجی تهران و ظرفیت دیپلماسی کشور در دوران پساتحریم مطرح کرده است. در شرایطی که خاورمیانه در حال بازتعریف نظم منطقه‌ای است، غیبت ایران می‌تواند به معنای عقب‌ماندن از معادلات جدید باشد

به گزارش سرمایه فردا،دعوت رسمی از دکتر مسعود پزشکیان برای شرکت در اجلاس صلح شرم‌الشیخ، نشستی با حضور بیش از بیست کشور و ریاست مشترک مصر و آمریکا، می‌توانست نقطه‌ای مهم در بازسازی نقش دیپلماتیک ایران باشد. اما عدم حضور تهران، در سایه بازگشت قطعنامه‌های تحریمی و تشدید انزوای سیاسی، نشان داد که سیاست خارجی کشور همچنان در وضعیت «انتظار» و انفعال قرار دارد.

در حالی که بسیاری این دعوت را فرصتی برای خروج از رکود دیپلماتیک می‌دانستند، ترکیب حساس شرکت‌کنندگان—از جمله حضور دونالد ترامپ و نمایندگان رژیم اسرائیل—موجب شد تا خطوط قرمز سیاست خارجی ایران مانع از پذیرش این فرصت شود. اکنون پرسش اصلی این است: آیا تهران می‌تواند با طراحی راهبردی تازه، بدون عبور از اصول خود، در روندهای منطقه‌ای نقش‌آفرینی کند؟ یا همچنان در حاشیه تصمیم‌سازی جهانی باقی خواهد ماند؟

در این اجلاس بیش از بیست کشور از جمله آمریکا، مصر، اردن، عربستان سعودی، فرانسه، آلمان و حتی رژیم اسرائیل حضور دارند. چنین ترکیبی خود نشان می‌دهد که اجلاس شرم‌الشیخ نه‌تنها عرصه‌ای برای گفت‌وگو درباره بحران انسانی در غزه، بلکه میدانی برای بازتعریف نظم منطقه‌ای پس از جنگ محسوب می‌شود. در همین حال، عبدالله رمضان‌زاده، سخنگوی پیشین دولت اصلاحات، در شبکه ایکس با هشتگ «دعوت‌نامه» نوشت که «باید این فرصت را غنیمت شمرد» و ایران باید از این حضور برای «بازسازی چهره دیپلماتیک خود در سطح جهان» استفاده کند.

هر چند از قبل هم تصور می شد که تهران حاضر به حضور در این اجلاس نباشد، اما با توجه به فضای سنگین سیاست خارجی کشور پس از فعال‌سازی مکانیزم ماشه و بازگشت قطعنامه‌های شورای امنیت، پرسش اصلی این است که آیا چنین اجلاسی می‌توانست فرصتی برای خروج از انفعال کنونی و احیای نقش فعال جمهوری اسلامی ایران در عرصه بین‌الملل باشد یا نه؟

دیپلماسی در سایه بازگشت قطعنامه‌ها

از زمانی که مکانیزم ماشه علیه ایران فعال شد و عملاً قطعنامه‌های تحریمی شورای امنیت احیا شدند، فضای سیاست خارجی کشور به مرحله‌ای از رکود و انفعال وارد شده است. در چنین شرایطی، جمهوری اسلامی ایران بیش از آنکه کنشگر فعال در طراحی معادلات جدید منطقه‌ای باشد، به واکنشگر تحولات خارجی تبدیل شده است.

در همین راستا یوسف مولایی طی گفت وگو با «هفت صبح» معتقد است که «تهران در وضعیت کنونی، نه ابتکار سیاسی برای گشودن مسیر جدید در مذاکرات دارد و نه ظرفیت لازم برای استفاده از فرصت‌های بین‌المللی را به‌طور کامل فعال کرده است.» به گفته او، «در واقع پس از شکست روندهای دیپلماتیک در هفته های اخیر، انجماد روابط با اروپا و تشدید فشارهای تحریمی، دستگاه دیپلماسی ایران در حالت “انتظار” قرار گرفته است»؛ انتظاری که از منظر این تحلیلگر حوزه بین الملل «برای تغییر معادلات جهانی یا منطقه‌ای که بتواند زمینه‌ای تازه برای بازگشت به گفت‌وگوها ایجاد کند.»

در این میان، دعوت از مسعود پزشکیان به اجلاس شرم‌الشیخ را می‌توان نخستین نشانه از باز شدن روزنه‌ای کوچک در میان دیوار ضخیم انزوا دانست؛ روزنه‌ای که البته بسیاری آن را بیش از آنکه یک «فرصت واقعی» بدانند، یک «آزمون دشوار» برای سیاست خارجی ایران تلقی می‌کنند.

بر اساس دیدگاه خوش‌بینانه، هرگونه تحرک دیپلماتیک در این سطح، حتی نمادین هم می‌تواند به کاهش فشارهای روانی و سیاسی بر تهران کمک کند و راهی برای گفت‌وگوهای غیررسمی با برخی دولت‌ها بگشاید. به‌ویژه در شرایطی که ایران هم‌زمان با بحران‌های اقتصادی، بازگشت تحریم‌ها و انزوای سیاسی دست‌و‌پنجه نرم می‌کند، حضور در چنین اجلاسی دست‌کم می‌تواند نشانه‌ای از آمادگی ایران برای مشارکت در گفت‌وگوهای چندجانبه تلقی شود.

اما مولایی بر خلاف این خط تحلیلی، اذعان دارد که، «سیاست خارجی جمهوری اسلامی پس از بازگشت قطعنامه‌ها عملاً در وضعیتی قرار گرفته که هیچ ابتکار مشخصی برای خروج از بن‌بست ندارد. همه مسیرهای محتمل، از مسیر مذاکرات اروپایی گرفته تا کانال‌های منطقه‌ای یا مسدود شده‌اند یا در دوران پساماشه کارکرد مؤثری ندارند. در نتیجه، حتی اگر ایران دعوت را می پذیرفت، معلوم نبود که این حضور بتواند دستاوردی فراتر از نمایش حضور در جمع کشورهای منطقه داشته باشد.»

تردیدها و خط قرمزهای سیاست خارجی ایران

در کنار آنچه گفته شد چالش اصلی تر آنجاست که ماهیت اجلاس شرم‌الشیخ و ترکیب شرکت‌کنندگان آن، (به‌ویژه حضور دونالد ترامپ و احتمال حضور مقامات اسرائیلی)، حضور رئیس‌جمهور ایران را با پرسش‌های جدی مواجه کرده بود و احتمال سفر پزشکیان تقریبا نزدیک به صفر شد. چرا که روابط جمهوری اسلامی ایران با دولت ترامپ از زمان خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸ و به خصوص جنگ دوازده روزه خردادماه تاکنون به نقطه‌ای از تنش و بی‌اعتمادی مطلق رسیده است. افزون بر آن، هرگونه حضور در نشستی که نمایندگان رژیم اسرائیل نیز در آن حضور دارند، عملاً با خطوط قرمز سیاست خارجی جمهوری اسلامی در تضاد است.

با توجه به نکات مذکور، مولایی هم تصریح می کند که «این خطوط قرمز نه‌تنها در سطح سیاسی، بلکه در سطح افکار عمومی و گفتمان رسمی کشور نیز وجود دارد و تجربه تاریخی نشان داده است که هرگونه تصویر یا دیدار، ولو به صورت غیررسمی و اتفاقی هم می‌توانست به سرعت به ابزار فشار داخلی تبدیل شود.» از همین رو وی، «بدیهی می دانست که نهادهای تصمیم‌گیر در تهران، از شورای عالی امنیت ملی تا وزارت امور خارجه، ریسک حضور در چنین صحنه‌ای را بپذیرند.»

ضمن آنکه این مفسر حوزه سیاست خارجی متذکر می شود که «حتی اگر فرض کنیم که حضور پزشکیان در نشست به معنای گفت‌وگو یا دیدار مستقیم با ترامپ نباشد، نفس حضور در کنار هیئت اسرائیلی در یک اجلاس رسمی جهانی می‌توانست پیام سیاسی پیچیده‌ای مخابره کند؛ پیامی که از نگاه برخی تحلیلگران خارجی، نوعی پذیرش ضمنی آتش‌بس یا حتی مشارکت غیرمستقیم در روند صلح تحت رهبری آمریکا تعبیر خواهد شد و این، عملاً عبور از خطوط قرمز راهبردی ایران است.»

در مقابل آنچه مولایی تحلیل کرده، هواداران نگاه عملگرایانه معتقدند که اگر ایران این دعوت را قبول می کرد شاید معادلات به شکل دیگری رقم می خورد. چون جهان سیاست عرصه قطعیت‌های دائمی نیست و گاهی صرف حضور می‌تواند به معنای حفظ جایگاه در معادلات جدید باشد، نه لزوماً پذیرش شرایط دیگران. با این حال، در وضعیت کنونی که روابط ایران با غرب، به‌ویژه پس از بازگشت تحریم‌ها، به پایین‌ترین سطح ممکن رسیده، لذا تصور می شد که نهادهای تصمیم‌گیر در تهران این دعوت را نپذیرند.

ضرورت بازتنظیم معادلات تهران و نقش هوشمندی دیپلماتیک

با وجود همه این تردیدها و علیرغم آنکه ایران حاضر به حضور در اجلاس مصر نشد، تهران نیازمند بازتنظیم معادلات سیاست خارجی خود است؛ چه در قبال قدرت‌های جهانی و چه در سطح منطقه‌ای. اکنون که شرایط خاورمیانه پس از جنگ غزه به‌سرعت در حال تغییر است و بازیگران عربی مانند مصر، عربستان و اردن تلاش دارند نقش خود را در بازسازی نظم منطقه‌ای تثبیت کنند، عقب ماندن ایران از این روند می‌تواند هزینه‌ساز باشد.

تهران باید با استفاده از هوشمندی دیپلماتیک، راهی برای حضور غیرمستقیم و تأثیرگذار در روندهای جدید صلح و ثبات بیابد، حتی اگر در قالب اجلاس شرم‌الشیخ نباشد. این مسئله بیش از هر زمان دیگر اهمیت دارد، زیرا گسل احتمالی میان تهران و بیروت و تحولات در رهبری حزب‌الله لبنان نیز می‌تواند به پیچیدگی معادلات منطقه‌ای بیفزاید.

ایران در سال‌های اخیر نشان داده که در بزنگاه‌های حساس، می‌تواند با اتخاذ رویکردی چندلایه، مانع از انزوای کامل خود در منطقه شود. سفرهای مکرر چهره‌هایی چون علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، به کشورهای منطقه، بیانگر تداوم اهمیت سیاست منطقه‌ای برای تهران است. با این حال، سیاست خارجی امروز ایران بیش از هر چیز نیازمند ابتکار است، نه انفعال. به نظر می‌رسد دستگاه دیپلماسی کشور اکنون باید تصمیمی اساسی بگیرد: یا همچنان در حاشیه معادلات جهانی بماند، یا با طراحی چارچوبی جدید، از درون محدودیت‌ها راهی برای بازگشت به عرصه تصمیم‌سازی جهانی بیابد.

دیدگاهتان را بنویسید