در هفته گذشته، بازار سرمایه با تعادل نسبی ظاهری همراه بود؛ اما این تعادل نه حاصل ورود نقدینگی جدید، بلکه نتیجه صفهای خرید ساختگی توسط حقوقیها بود. این رفتار نشاندهنده ادامه روند خروج پول از بازار است. در حالی که هیچ خبر مثبتی برای تحریک سرمایهگذاران وجود ندارد، بازار دچار نوعی بیتفاوتی شده است؛ حالتی که با یادآوری سالروز ریزش تاریخی سال ۹۹، به افسردگی عمیقتری تبدیل شد.
مونا موسوی: بازار سرمایه در هفته گذشته به ظاهر به تعادل نسبی رسید، اما این تعادل نه حاصل ورود پول جدید، بلکه نتیجه رفتار ساختگی حقوقیها بود که با ایجاد صفهای خرید فیک، تلاش کردند سهام خود را در قیمتهای بالاتر به فروش برسانند. این رفتار نشاندهنده ادامه روند خروج پول از بازار است؛ پولی که نهتنها وارد نمیشود، بلکه به دلیل عدم اخبار مثبت انگیزهای برای ماندن ندارد. بازار بهوضوح دچار نوعی بیتفاوتی شده است؛ گویی به اخبار سیاسی و اقتصادی فقط زل میزند و هیچ واکنشی نشان نمیدهد. این بیتفاوتی، نشانهای از افسردگی عمیق بازار است؛ افسردگیای که با یادآوری سالروز ریزش تاریخی سال ۹۹، تلخی آن دوچندان شد.
در چنین فضایی که بازار سرمایه درگیر بیاعتمادی، بیتفاوتی و فشارهای سیاسی و اقتصادی است، پرسش مهمی که ذهن بسیاری از فعالان بازار را درگیر کرده این است که در این شرایطی میتوان به مثبتهای بورس اعتماد کرد؟ آیا هر رشد شاخص یا صف خریدی نشانهای از بازگشت روند صعودی است یا تنها یک موج ساختگی دیگر برای خروج حقوقیها؟
شهیر محمدنیا با اشاره به اینکه همچنان ریسک سیستماتیک در بازار وجود دارد، گفت: بازار از نظر تکنیکال و بنیادی در موقعیت ارزندهای قرار دارد اما در چنین فضایی، بازار به یک “سوپر خبر” نیاز دارد؛ خبری که بتواند شوک مثبت ایجاد کند و بازار را از این رخوت خارج کند. اما آنچه امروز شاهدش هستیم، رگباری از اخبار متناقض سیاسی است؛ از یک سو صحبتهای عراقچی که برخی آن را هشدارآمیز و نشانهای از احتمال فشارهای جدید میدانند، و از سوی دیگر آمادگی برای مذاکره با اروپا اعلام میشود. این تضاد در برداشتها، بازار را در حالت بلاتکلیفی نگه داشته و باعث شده جریان نقدینگی همچنان در سنگر امن اوراق با نرخهای بالا باقی بماند.
وی افزود: در کنار تحولات سیاسی، بازار با زمزمههایی از تصمیمات اقتصادی نیز مواجه بود. ناترازیهای ساختاری و فشارهای بودجهای به نقطهای رسیدهاند که دیگر ادامه مسیر با فرمان فعلی ممکن نیست. برخی تحلیلگران معتقدند تنها راه برونرفت از این وضعیت، اجرای یک جراحی اقتصادی تمامعیار است؛ جراحیای که شامل کنترل نرخ ارز، اصلاح نظام یارانهها و بازنگری در سیاستهای سوختی باشد. اما چنین اصلاحاتی تنها در فضای آرام سیاسی امکانپذیر است و در شرایط نیمهجنگی فعلی، بعید به نظر میرسد دولت جسارت اجرای آن را داشته باشد.
با وجود ارزندگی تکنیکال و بنیادی بازار، شهیر محمدنیا تأکید میکند که بورس برای خروج از رکود به یک “سوپر خبر” نیاز دارد. تضاد در اخبار سیاسیاز هشدارهای عراقچی تا اعلام آمادگی برای مذاکره با اروپا بازار را در حالت بلاتکلیفی نگه داشته است. در چنین شرایطی، نقدینگی همچنان در سنگر امن اوراق با نرخهای بالا باقی مانده و اصلاحات اقتصادی نیز به دلیل فضای نیمهجنگی سیاسی، بعید به نظر میرسد
محمدنیا با تاکید بر اینکه سبز شدن بورس با این ابهامات نوعی فرصت خروج تلقی میشود ، گفت: بازار سرمایه در این روزها، شباهتهایی با بحران سال ۹۹ دارد، اما تفاوتهای مهمی نیز وجود دارد. در آن مقطع، بحران اصلی عدم ارزندگی بود؛ قیمتها نجومی و غیرمنطقی بودند و اصلاح اجتنابناپذیر بود و تازه وارد ها در صف خرید از حقوقی ها میخریدند. اما امروز، همه به ارزندگی تاریخی قیمتها اذعان دارند. بحران فعلی، بحران اعتماد و عقلانیت است؛ بازار دچار نوعی فلج فکری شده و حتی با وجود ارزندگی، توان تصمیمگیری منطقی را از دست داده است. دولت نیز با انبوهی از مشکلات اقتصادی مواجه است و بورس در اولویتهای آن گم شده است. بنابراین حقوقی ها در این موقعیت میفروشند تا در قیمتهای پایین تر بخرند.
وی تاکید کرد: مرور بحرانهای اخیر نشان میدهد که دولتها نهتنها عامل ایجاد بحران بودهاند، بلکه در مدیریت پس از بحران نیز ناکام ماندهاند. وعدههای سیاسی، شعارهای حمایتی و اظهارات رسانهای هیچگاه به اقدامات عملی منجر نشدهاند. تنها منجر شده موقتی مثبت شود و عدهای پولهای خود را نقد کنند.
این کارشناس تصریح کرد؛ بازار سرمایه امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازگشت اعتماد و سیاستگذاری شفاف است. اما تا زمانی که فضای سیاسی و اقتصادی کشور در حالت التهاب باقی بماند، نمیتوان انتظار داشت که بازار سرمایه بهتنهایی مسیر رشد و بازگشت را طی کند. این روزها، بیش از هر چیز باید درس گرفت؛ درسی از اعتماد بیجا، وعدههای بیپشتوانه و سیاستهایی که نهتنها حمایت نکردند، بلکه بحران آفریدند.
علیرضا سادات کارشناس بورس گفت: پاسخ به اینکه آیا بورس اکنون ارزنده است نیازمند بررسی چند مؤلفه کلیدی است؛ نخستین شرط اعتماد به مثبتهای بازار، شکلگیری رشد بر پایهی ورود پول حقیقی و نه صرفاً بازیهای حقوقی است. زمانی میتوان به سبزپوشی بازار دل بست که حجم معاملات بالا رود، ارزش معاملات خرد افزایش یابد و جریان نقدینگی از سمت سرمایهگذاران حقیقی به سمت بازار حرکت کند. رشدهایی که صرفاً با چند نماد بزرگ و تحت حمایت حقوقیها شکل میگیرند، معمولاً دوام ندارند و بیشتر شبیه به سراباند تا واقعیت.
وی افزود: دومین شرط، همراهی اخبار بنیادی مثبت با رشد قیمتهاست. اگر رشد بازار همزمان با انتشار گزارشهای مالی قوی، افزایش سودآوری شرکتها، برنامههای افزایش سرمایه و توسعه فعالیتهای تولیدی باشد، میتوان آن را نشانهای از بهبود واقعی دانست. بهویژه در صنایع بزرگ مانند فلزات، پتروشیمی، بانکها و خودروسازی، انتشار اخبار مثبت میتواند نقش محرک واقعی را ایفا کند.
سادات تصریح کرد: سومین شرط، ثبات نسبی در فضای سیاسی و اقتصادی کشور است. بازار سرمایه بهشدت از تحولات سیاسی تأثیر میپذیرد و در شرایطی که اخبار جنگ، تحریم، یا تنشهای دیپلماتیک بر فضای عمومی سایه افکندهاند، هرگونه رشد بازار شکننده و ناپایدار خواهد بود. تنها در صورتی که نشانههایی از کاهش تنشها، آغاز مذاکرات جدی و بازگشت آرامش سیاسی دیده شود، میتوان انتظار داشت که بازار واکنش مثبت پایدارتری نشان دهد.
علیرضا سادات با اشاره به نوسان ارزش معاملات در محدوده ۵ هزار میلیارد تومان، تأکید میکند که رشد اخیر برخی نمادها، بهویژه در گروه بانکی، بیشتر حاصل هیجان ناشی از شایعات مذاکرات FATF و هستهای بوده تا تحلیلهای بنیادی. نبود نقدینگی در بازارهای موازی و ضعف تقاضا در بورس، مانع از شکلگیری روند صعودی پایدار شده است. بازار همچنان نیازمند اعتمادسازی واقعی، شفافیت اطلاعات و بازگشت عقلانیت به رفتار معاملهگران است
وی ادامه داد: چهارمین شرط، اصلاح سیاستهای دستوری و مداخلات غیرمنطقی دولت در بازار است. تجربه نشان داده که حمایتهای دستوری، مانند خرید سهام در قیمتهای بالا یا محدود کردن دامنه نوسان، نهتنها اعتماد را بازنمیگرداند بلکه باعث فرار بیشتر سرمایهگذاران میشود. اعتماد واقعی زمانی بازمیگردد که دولت با اصلاح ساختارهای ناکارآمد، حذف قیمتگذاریهای دستوری در صنایع مادر و ایجاد فضای رقابتی، زمینه را برای رشد طبیعی بازار فراهم کند.
سادات گفت: در نهایت، پنجمین شرط، بازگشت عقلانیت و منطق به رفتار معاملهگران است. بازار زمانی میتواند رشد پایدار داشته باشد که فعالان آن با تحلیل، منطق و استراتژی وارد شوند، نه با هیجان و موجسواری. آموزش، تحلیل بنیادی، شناخت رفتار جمعی و استفاده از ابزارهای مدیریت ریسک، همه عواملی هستند که میتوانند به شکلگیری یک روند مثبت قابل اعتماد کمک کنند.
وی ادامه داد: بنابراین، مثبتهای بازار زمانی قابل اعتمادند که حاصل یک همافزایی واقعی میان نقدینگی حقیقی، اخبار بنیادی مثبت، آرامش سیاسی، اصلاحات ساختاری و رفتار منطقی معاملهگران باشند. در غیر این صورت، هر رشد ناگهانی میتواند تنها یک فرصت خروج برای بازیگران بزرگ باشد و نه نشانهای از آغاز یک روند صعودی پایدار. بازار سرمایه ایران، بیش از هر چیز، نیازمند بازگشت اعتماد است؛ اعتمادی که نه با شعار، بلکه با اصلاحات واقعی، شفافیت و عقلانیت بازمیگردد.
این تحلیلگر بازار سرمایه گفت: در شرایط فعلی بازار سرمایه، هرچند نشانههایی از تعادل نسبی و بازگشت خریداران دیده میشود، اما این تعادل بیشتر شبیه به یک آرامش سطحی است تا یک روند پایدار و قابل اعتماد. پس از موجهای سنگین فروش که بسیاری از سهامداران حقیقی و حقوقی از بازار خارج شدند، قیمتها در بسیاری از نمادها اصلاح قابل توجهی را تجربه کردند. این اصلاحها باعث شد بازار به وضعیت اشباع فروش برسد و با انتشار چند خبر مثبت درباره احتمال مذاکرات، برخی خریداران محتاطانه به بازار بازگردند. اما این بازگشت نهتنها فراگیر نبود، بلکه ارزش معاملات همچنان پایین باقی ماند و در محدودهای حدود ۵ هزق میلیارد تومان نوسان کرد؛ عددی که نشان میدهد ورود نقدینگی جدید هنوز اتفاق نیفتاده و بازار همچنان با کمبود پول مواجه است.
سادات تاکید کرد: در چنین فضایی، رشد برخی نمادها بهویژه در گروه بانکی، بیشتر حاصل هیجان ناشی از شایعات مذاکرات FATF و هستهای بود تا تحلیلهای بنیادی. هرچند برخی بانکهای عملیاتمحور به محدودههای جذاب ارزندگی رسیدهاند و در صورت ثبات اقتصادی میتوانند بازدهی مناسبی داشته باشند، اما بخش عمدهای از تقاضای بورس متوجه نمادهایی شده که حتی از نظر عملیاتی نیز در وضعیت مطلوبی قرار ندارند. این رفتار نشان میدهد که بازار هنوز درگیر موجهای هیجانی و واکنشهای کوتاهمدت به اخبار است، نه تصمیمگیریهای منطقی و بلندمدت.
این کارشناس گفت: از سوی دیگر، نبود پول در بازارهای موازی و کنترل رشد نقدینگی باعث شده تقاضا در بازار سرمایه نیز ضعیف باشد. این ضعف تقاضا نهتنها مانع از شکلگیری روند صعودی پایدار میشود، بلکه باعث شده بازارهای ارز و طلا نیز وارد فاز استراحت شوند. رشد این بازارها نیازمند محرکهای قویتری است که فعلاً در فضای اقتصادی و سیاسی کشور دیده نمیشود.
بنابراین، معاملات متعادل فعلی را نمیتوان نشانهای از بازگشت اعتماد یا آغاز یک روند صعودی دانست. تا زمانی که ورود نقدینگی حقیقی، شفافیت اطلاعات، ثبات سیاسی و اصلاحات ساختاری در اقتصاد رخ ندهد، هرگونه رشد بازار بیشتر شبیه به یک نوسان موقت است تا یک حرکت بنیادین. بازار سرمایه در این موقعیت، بیش از هر چیز نیازمند اعتمادسازی واقعی و بازگشت عقلانیت به رفتار معاملهگران و سیاستگذاران است.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا