شبکههای اجتماعی در کسبوکارها میتوانند در تحلیل داده های مربوط به برند، محصولات، صنعت و حتی احساسات کاربران نسبت به این محصولا موثر باشند.
به گزارش سرمایه فردا، شنود اجتماعی به فرآیند رصد و تحلیل مکالمات، بحثها و نظرات کاربران در شبکههای اجتماعی و فضای آنلاین گفته میشود. این روش به کسبوکارها و برندها کمک میکند تا از نظر کاربران درباره محصولات، خدمات، رقبا و حتی خودشان آگاهی پیدا کنند و به صورت لحظهای بازخورد بگیرند.
در سوشیال لیسنینگ، با استفاده از ابزارهای تحلیل و رصد شبکههای اجتماعی، دادههای مرتبط با برند یا موضوع مورد نظر جمعآوری و تحلیل میشود. سپس این دادهها برای شناسایی ترندها، مشکلات، نیازها و نگرش کاربران استفاده میشوند.
۱٫ درک بهتر مشتریان: از نیازها و نظرات مشتریان آگاه شوند و محصولات و خدمات خود را بهبود دهند.
۲٫ شناسایی مشکلات: از مشکلات احتمالی قبل از تشدید آنها مطلع شوند.
۳٫ بررسی رقبا: فعالیتهای رقبا و بازخوردهای آنها را تحلیل کنند.
۴٫ مدیریت بحران: در مواقع بحران و مشکلات عمومی، پاسخ سریع و مؤثری داشته باشند.
۵٫ شناسایی فرصتها: به ترندها و مکالماتی که میتواند به معرفی بهتر برند و جذب مشتریان جدید کمک کند، توجه کنند.
این ابزارها میتوانند کلمات کلیدی مرتبط با برند، محصولات، صنعت و حتی احساسات کاربران نسبت به این کلمات را شناسایی کرده و تحلیل کنند، که به کسبوکارها اجازه میدهد تا بر اساس اطلاعات بهروز و دقیق تصمیمگیری کنند.
حکومتها و گروههای سیاسی نیز میتوانند از سوشیال لیسنینگ بهرهبرداریهای متعددی داشته باشند. در اینجا به برخی از کاربردهای کلیدی آنها اشاره میکنم.
درک نگرش عمومی: با شنود مکالمات و نظرات کاربران، حکومتها و گروههای سیاسی میتوانند از نگرش عمومی نسبت به سیاستها، تصمیمات و عملکردهای خود مطلع شوند. این اطلاعات به آنها کمک میکند تا از میزان رضایت یا نارضایتی مردم آگاه شوند و تصمیمات خود را مطابق با آن تنظیم کنند.
مدیریت بحران: در شرایط بحرانی، مانند اعتراضات یا حوادث پیشبینینشده، میتوانند به سرعت واکنشهای مردم را رصد کنند و از طریق تحلیل آنها تصمیمات فوری و راهبردی بگیرند. این امر کمک میکند تا واکنشهای مردم کنترل و مدیریت شود و شاید به جلوگیری از تشدید بحران کمک کند.
شناسایی موضوعات حساس و داغ: با توجه به اینکه کدام موضوعات و مسائل در فضای مجازی ترند شدهاند، حکومتها میتوانند موضوعات حساس را شناسایی و در صورت نیاز از ابزارهای مختلف برای مدیریت یا منحرف کردن این موضوعات استفاده کنند.
توسعه پروپاگاندا و کمپینهای تبلیغاتی: گروههای سیاسی میتوانند با تحلیل اطلاعات به دست آمده، پیامهایی هدفمند و مؤثر ایجاد کنند که بر اساس نیازها و نگرشهای مختلف جامعه طراحی شدهاند. این پیامها میتوانند در قالب تبلیغات، سخنرانیها، یا محتواهای شبکههای اجتماعی منتشر شوند.
شناسایی و مقابله با مخالفان: حکومتها میتوانند مخالفان و منتقدان خود را در فضای مجازی شناسایی کنند و از طریق تحلیل رفتار و شبکههای ارتباطی آنان، تدابیر لازم برای محدود کردن فعالیتهای آنان اتخاذ کنند. این شامل شناسایی افراد تأثیرگذار (اینفلوئنسرها) و حسابهای ناشناس میشود.
سنجش کارآمدی سیاستها و برنامهها: پس از پیادهسازی سیاستها یا برنامههای جدید، میتوان از طریق سوشیال لیسنینگ بازخوردهای واقعی مردم را دریافت کرد و به این وسیله از کارآمدی و تأثیرگذاری این اقدامات اطلاع یافت.
استفاده در دیپلماسی و روابط بینالمللی: در سیاست خارجی، حکومتها میتوانند نگرشهای مردم و حتی دولتهای خارجی را رصد کنند. این اطلاعات به آنها کمک میکند تا واکنشهای مناسبتری به تحولات بینالمللی نشان دهند و در راستای بهبود تصویر خود در خارج از کشور، استراتژیهای هوشمندانهتری به کار گیرند.
۸ تحلیل جامعهشناختی و روانشناختی: دادههای به دست آمده از سوشیال لیسنینگ به حکومتها این امکان را میدهد تا از لحاظ جامعهشناختی و روانشناختی تحلیلهای دقیقی از جامعه داشته باشند و از آن در تدوین سیاستهای بلندمدت استفاده کنند.
استفاده از سوشیال لیسنینگ، اگرچه میتواند برای درک بهتر جامعه و بهبود سیاستها مفید باشد، اما در بسیاری موارد از سوی حکومتهای سرکوبگر، ابزاری برای کنترل و نظارت بر آزادی بیان و محدود کردن نظرات مخالفان است. این موضوع به چالشهای اخلاقی و حقوق بشری جدیای منجر میشود که میتواند تأثیرات منفی بر آزادیهای مدنی داشته باشد.
شبکه های اجتماعی همه چیز را تغییر داده اند، وقتی در دهههای گذشته از «مخاطب تئاتر» سخن به میان میآمد، تصویر مردمی در ذهن نقش میبست که روی صندلیهای سالنها نشستهاند و در تاریکی محض، به صحنهای نورانی چشم دوختهاند. مرز میان اجراگر و تماشاگر روشن و خطکشیشده بود. اما امروز، در زمانهای که استوریها زودتر از پرده بالا میروند و پستهای اینستاگرامی گاه بیش از خود اثر در ذهن میمانند، این مرزها بهنرمی شکسته شدهاند. تئاتر دیگر محصور صحنه نیست؛ مخاطبش میتواند در موبایلش زندگی کند، صدایش از یک لایو شنیده شود و معرفیاش با یک هشتگ جان بگیرد.
برای سالها، معرفی یک نمایش محدود به پوسترها، گفتوگوهای مطبوعاتی و تبلیغ در اطراف سالن اجرا بود. سالنهایی که عموماً مخاطبشان از یک حلقه ثابت فراتر نمیرفت. امروز، با ظهور شبکههای اجتماعی – از اینستاگرام و توییتر گرفته تا تیکتاک و یوتیوب – بازی تغییر کرده است. کارگردانی که پیشتر تمام انرژیاش را صرف هدایت بازیگر روی صحنه میکرد، حالا گاهی ناگزیر است روایت نمایش خود را از مسیر استوریهای بازیگران، ویدئوهای تمرین و یادداشتهای هشتگدار مدیریت کند.
این تغییر مسیر تبلیغاتی، محدود به معرفی زمان و مکان اجرا نیست. گاهی روایتِ بیرون صحنه از خود صحنه قویتر میشود. مثلاً وقتی یک بازیگر جوان از سختی تمرین در هوای سرد مینویسد یا کلیپی از خندههای پشتصحنه منتشر میکند، نوعی پیوند انسانی با مخاطب شکل میگیرد که هیچ بروشوری قادر به ایجاد آن نیست. شبکه اجتماعی، دیوار چهارم را پیش از اجرا فرو میریزد.
اما آیا همه نمایشها از این بستر نو سود میبرند؟ پاسخ، پیچیدهتر از آن است که در یک جمله بگنجد. شبکههای اجتماعی با الگوریتمهایی هدایت میشوند که توجه را کالایی ناپایدار میسازند. در چنین فضایی، نمایشی با چهرهای شناختهشده، شوخیای ویروسی یا تصویری بحثبرانگیز، شانس بیشتری برای دیدهشدن دارد. در مقابل، آثاری که روی متن متمرکزند یا دغدغهای غیرعامهپسند دارند، در این رقابتِ نور و صدا بهسختی مجال بروز مییابند.
این نکته را نباید نادیده گرفت که برخی آثار نمایشی در لایههای عمیقتری از ذهن مخاطب ریشه میدوانند؛ جایی که فضاهای سریعمصرف مجازی بهندرت به آن راه مییابند. برای همین هم هست که گاهی نمایشی موفق، بدون آنکه دیده شود، تمام میشود و نمایش متوسطی با موجی از تبلیغات دستبهدست میچرخد. توجه در فضای مجازی، معیار وفاداری یا درک عمیق مخاطب نیست، اما ابزار مهمی است که در صورت استفاده هوشمندانه میتواند مسیری تازه برای آثار هنری باز کند.
یکی از تحولات چشمگیر سالهای اخیر، نقش فعال بازیگران در معرفی آثارشان در فضای مجازی است. در گذشته، مسئولیت تبلیغ بر دوش روابط عمومی بود، اما اکنون بازیگران با پستکردن عکسهایی از تمرین، انتشار دیالوگهایی از متن و نوشتن روایتهای شخصی از نقش خود، هم اثر را معرفی میکنند و هم برای آن شخصیت میسازند. مخاطب امروز به بازیگری که در استوریاش از فرسودگی روز سوم تمرین حرف میزند، بیشتر اعتماد میکند تا بیانیهای رسمی از گروه اجرایی.
در مواردی، حتی گاه دیده شده که حضور بازیگرانی با تعداد فالوور بالا، برگ برنده فروش یک نمایش بوده است؛ نه بهخاطر قدرت بازی آنها، به دلیل قدرت انتشار محتوایی که نمایش را زنده نگه میدارد. اینجاست که رسانه بودن با بازیگر بودن همنشین شده و مرز میان هنر و رسانه محو میشود.
مسئلهای که این میان پررنگ شده، شکاف میان دو جریان تئاتری است. از یکسو تئاتر مستقل که بر متن، کارگردانی و تجربهگری تاکید دارد و از سوی دیگر نمایشهایی که بیش از هر چیز به دیدهشدن در فضای مجازی فکر میکنند. این دوقطبی در عمل باعث شده گاهی آثار جدی و تجربی، جایگاهی در پلتفرمهای اطلاعرسانی نداشته باشند و تئاتر ویروسی – حتی با محتوای متوسط – بیش از آنچه سزاوارش است دیده شود.
در عین حال، این اتفاق فرصتی هم در خود نهفته دارد. بخشی از مخاطبانی که از مسیر شبکههای اجتماعی با یک نمایش آشنا میشوند، ممکن است پیشتر هرگز به سالن تئاتر نرفته باشند. این ورود، گرچه با نیت تماشای چهره محبوب یا صحنهای پرحاشیه شکل میگیرد، میتواند به آغاز مسیری جدیتر برای ارتباط با هنر نمایش منجر شود.
شبکههای اجتماعی فقط ابزار معرفی نیستند؛ بخشی از زیست فرهنگی تئاتر شدهاند. پلتفرمهایی که پیشتر برای فروش بلیت استفاده میشدند، حالا به رسانههایی تبدیل شدهاند که در آن گفتوگو، نقد، مستند پشتصحنه و حتی دعوای کارگردان با تهیهکننده شکل میگیرد! این حضور چندلایه باعث شده تئاتر به بخش پررنگتری از زندگی روزمره مخاطب تبدیل شود؛ چیزی فراتر از یک رویداد شبانه.
با اینهمه، آنچه اهمیت دارد، «چگونهدیدن» است، نه «چندباردیدهشدن». برای آنکه شبکههای اجتماعی به ابزار ارتقا تبدیل شوند، نه صرفاً ابزاری برای دیدهشدن، گروههای نمایشی باید روایت حضور خود را با دقت و مسئولیتپذیری بسازند. قرار نیست هر پستی جذب مخاطب کند، اما هر روایت صادقانهای میتواند دل مخاطبی را که آنسوی صفحهنمایش نشسته، به صحنه بیاورد.
تئاتر در جهان شبکهای امروز، فقط با بلیت و صحنه زنده نمیماند. حضور دیجیتال آن، مکمل حیات واقعیاش شده است. فضای مجازی، اگر با شناخت، خلاقیت و احترام به مخاطب استفاده شود، میتواند معبری تازه برای دیدهشدن تئاتر باشد. مسیری که تئاتر را از انحصار سالن بیرون میکشد و آن را وارد زیست روزانه مردم میکند؛ بیآنکه از هویت و عمق خود چیزی کم کند. هنر، همیشه راهی برای دیدهشدن مییابد؛ گاهی در تاریکی سالن، گاهی در نور آبی گوشیهای ما.
بازار ترجمه در ایران پر از نامها و کتابهایی است که دیده نمیشوند. علی باغشاهی، مترجم آثار ادبی و روانشناختی، معتقد است مسیر موفقیت کتاب ترجمه شده از کیفیت متن فراتر میرود و به شبکهای از انتخاب، زمانبندی و معرفی حرفهای وابسته است.
علی باغشاهی از جمله مترجمانی است که طی سالهای اخیر نامش با ادبیات داستانی و کتابهای حوزه روانشناسی پیوند خورده است. او دانشآموخته دانشگاه تهران است و دورههای تخصصی تکمیلی خود را در دانشگاه سالامانکای اسپانیا گذرانده؛ مسیری دانشگاهی که بعدها به تجربه تدریس و ترجمه حرفهای انجامیده است. باغشاهی تاکنون بیش از ده عنوان کتاب از زبانهای اسپانیایی و انگلیسی ترجمه کرده و همکاری با ناشران معتبری چون آیاس، ذهنآویز و دانژه بخشی از کارنامه اوست. گفتوگوی پیش رو نگاهی دقیقتر به وضعیت ترجمه در ایران دارد؛ بازاری پرظرفیت که مسیر موفقیت در آن به عوامل متعددی گره خورده است.
باغشاهی در ابتدای گفتوگو به وضعیت کلی بازار ترجمه اشاره میکند و میگوید: «بازار ترجمه در ایران پتانسیل بالایی دارد، اما موفقیت در آن تقریباً همیشه به دیدهشدن اثر وابسته است». از نگاه او، تبلیغات مؤثر مهمترین عامل در فروش کتاب به شمار میآید و همین مسئله معادلات بازار نشر را پیچیده کرده است. او توضیح میدهد که همه ناشران به بودجه کافی برای تبلیغات حرفهای دسترسی ندارند و این نابرابری، شانس دیدهشدن کتابها را بهشدت تحت تأثیر قرار میدهد.
به گفته این مترجم، نقش شبکههای اجتماعی در سالهای اخیر تعیینکننده شده است: «حضور بلاگرها، اینفلوئنسرهای کتاب و کانالهای تخصصی تلگرام و اینستاگرام آنقدر پررنگ شده که گاهی معرفی یک کتاب از سوی چند نفر اثرگذار، تیراژ فروش را چند برابر میکند.»باغشاهی یادآور میشود که چنین تبلیغاتی هزینهبر است و بسیاری از ناشران کوچک و متوسط یا مترجمان مستقل توان پرداخت آن را ندارند. نتیجه آن است که آثار ارزشمند بسیاری، با وجود کیفیت محتوایی، در سکوت منتشر میشوند.
در بخش دیگری از گفتوگو، موضوع انتخاب کتاب برای ترجمه مطرح میشود؛ جایی که باغشاهی از معیارهای حرفهای سخن میگوید. به باور او، مترجمان باتجربه هنگام انتخاب یک اثر، مجموعهای از مؤلفهها را در کنار هم بررسی میکنند. او میگوید:«کتاب ایدهآل برای ترجمه اثری است که از نظر ادبی و محتوایی ارزشمند باشد، توجه منتقدان جدی را جلب کرده باشد و تحلیلهای جهانی نشان دهد نویسندهاش در مسیر رشد قرار دارد.»کسب جوایز معتبر یا قرار گرفتن در فهرست نامزدها نیز از عواملی است که انتخاب نهایی را منطقیتر میکند.
باغشاهی تأکید میکند که ترجمه نوعی سرمایهگذاری بلندمدت است:«هر کتابی که مترجم انتخاب میکند، بخشی از اعتبار حرفهای او را میسازد یا تخریب میکند.»به همین دلیل، فرآیند انتخاب کتاب گاهی ماهها زمان میبرد و نیازمند تحلیل دقیق بازار جهانی، نقدهای تخصصی و مسیر حرفهای نویسنده است.
مسئله کپیرایت، بخش مهم دیگری از این گفتوگو را تشکیل میدهد. باغشاهی در این باره میگوید:«ایران عضو کنوانسیون کپیرایت نیست و همین موضوع باعث میشود یک کتاب پرفروش خارجی همزمان با چند ترجمه به بازار بیاید.»او توضیح میدهد که در چنین شرایطی بازار بهسرعت اشباع میشود و فروش میان نسخههای مختلف تقسیم میگردد؛ موضوعی که بهویژه به اثری که زودتر منتشر شده آسیب میزند.
با این حال، او به جنبه دیگری نیز اشاره میکند و معتقد است نبود الزام قانونی برای پرداخت حق تألیف، هزینه تولید کتاب را بهشدت کاهش داده است:«اگر قرار بود ناشران ایرانی برای هر عنوان چند ده یا چند صد هزار دلار به ناشران خارجی پرداخت کنند، بخش بزرگی از کتابهای ترجمهشده اساساً امکان انتشار پیدا نمیکردند.»از منظر باغشاهی، همین مسئله به تداوم صنعت نشر ترجمه در ایران کمک کرده، هرچند چالشهای خاص خود را نیز به همراه داشته است.
وقتی بحث به سلیقه مخاطب ایرانی میرسد، باغشاهی با نگاهی واقعبینانه سخن میگوید. او توضیح میدهد:«رمانها، بهویژه در ژانرهای جنایی، عاشقانه، فانتزی و علمیتخیلی، همچنان فروش بهتری دارند.»او اضافه میکند که کتابهای روانشناسی، خودیاری و موفقیت سهم قابل توجهی از بازار را در اختیار گرفتهاند و خاطرات و زیستنامهها نیز در سالهای اخیر توجه بسیاری از خوانندگان را جلب کردهاند.
از نظر این مترجم، فروش موفق یک کتاب ترجمهشده نتیجه همزمان چند عامل است:«انتخاب درست اثر، کیفیت ترجمه، زمانبندی مناسب انتشار، توان مالی و ارتباطی ناشر، تجربه تیم نشر و البته شانس دیدهشدن در رسانهها و شبکههای اجتماعی.»او تأکید میکند که نبود هر یک از این عناصر میتواند مسیر موفقیت را دشوارتر کند.
باغشاهی در جمعبندی به اقتصاد نشر اشاره میکند و میگوید:«اقتصاد ترجمه و نشر در ایران دشوار است، اما شدنی است.»به باور او، شناخت درست از بازار و مخاطب، همراه با صبر و استمرار، میتواند مسیر حرفهای مترجمان و ناشران را هموارتر کند و نتیجه این تلاش اغلب در یک بازه کوتاهمدت قابل مشاهده نیست.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا