به گزارش سرمایه فردا، نام بیژن نجدی در ادبیات ایران یادآور نویسندهای است که توانست با آرامش و سکوت، تحولی عمیق در روایت ایجاد کند. او نه صرفاً شاعر بود و نه تنها داستاننویس؛ بلکه پلی میان این دو قلمرو ساخت و نشان داد که شعر میتواند قصه شود و قصه میتواند شعر باشد. در جهان او، باران، مه، برگ و سایهها تنها عناصر طبیعت نیستند، بلکه شخصیتهایی زندهاند که روایت را پیش میبرند. نجدی با نگاه شاعرانهاش به زندگی روزمره، از جزئیترین لحظات، داستانهایی ساخت که هنوز هم در ذهن خوانندگان برق میزنند و یادآور این حقیقتاند که ادبیات، بیش از هر چیز، هنر دیدن و مکث کردن بر جزئیات فراموششده است.
۲۴ آبان همیشه فرصتی است برای ایستادن کنار نام نویسندهای که حضورش آرام بود، اما تاثیرش در ادبیات ایران همچنان جاری است. بیژن نجدی از آن صداهای منحصر بهفردی است که قصه را در قامت شعر مینویسد و شعر را به شکل قصه روایت میکند. او از معدود چهرههایی است که مرز میان دو قلمرو را برداشت؛ گاهی شاعر بود که داستان مینوشت، گاهی داستاننویسی که در متنهایش رگههای شاعرانه میدرخشید. جهان او جهانی است که در آن مه، باران، برگ و خاطره، مثل شخصیتها حضور فعال دارند و هرکدام حامل معنایی هستند.
کتاب «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» هنوز هم یک نقطهعطف در داستاننویسی معاصر است. مجموعهای که با زبان موجز و تصاویر ناب، نگاه تازهای به روایت ارائه کرد و راهی متفاوت پیش پای نویسندگان جوان گذاشت. با این حال، درک نجدی فقط با این کتاب ممکن نیست؛ او تجربههای متعددی داشت و شعر نیز بخش مهمی از زندگی ادبیاش بود. در نگاه بسیاری، شاعر بودن او ستون اصلی جهان داستانیاش است؛ همان چیزی که باعث شد جملههایش برق بزنند و تصویرها در ذهن خواننده حک شوند.
بیژن نجدی قبل از آنکه نویسندهای شناختهشده شود، شاعری دقیق و تصویرساز بود. ذهن او با وزن و موسیقی حرکت میکرد و ریتم طبیعی زبان همیشه همراهش بود. حتی وقتی پشت میز معلمی مینشست، نگاه شاعرانهاش در گوشه چشم پیدا بود. شاگردانش بعدها میگفتند گاهی وسط توضیح یک فرمول، مکث میکرد و چشمهایش را به پنجره میدوخت؛ انگار کلمهای تازه روی شاخهای بیرون کلاس رسیده باشد.
این کیفیت شاعرانه در تمام نوشتههای او جریان دارد. در داستانهایش، جملهها کوتاهاند، اما تصویری قوی در خود دارند. او جهان را به شکل مجموعهای از نشانههای کوچک میدید؛ نشانههایی که برای دیگران بیاهمیت بهنظر میرسیدند، اما برای او نقطه آغاز یک روایت بودند. یافتههای روزمره مثل بخار چای، سایهی یک رهگذر، صدای قدمهای کسی که از پلهها بالا میرود، بهسرعت در ذهنش تبدیل به طرح یک داستان میشدند.
لاهیجان فقط محل زندگی او نبود؛ زمینهی شکلگیری جهان ادبیاش بود. شهری که در آن باران لحظهای مکث نمیکند و مه مثل پردهای همیشگی روی خیابانها کشیده شده است. نجدی از همین عناصر ساده، جهانی شخصی ساخت؛ جهانی که انسان و طبیعت در آن با یکدیگر گفتوگو میکنند. برگ درخت پیام دارد، باد خاطره حمل میکند، پنجره شاهد است و سایهها حامل روایتاند.
در این جهان، هیچ اتفاقی ناگهانی نیست. روایتها از دل زندگی روزمره بیرون میآیند. شخصیتهای او مردم معمولیاند؛ کودک، کارمند، راننده، پرستار یا معلم. افرادی که در شلوغی روزگار دیده نمیشوند. او این افراد را روی صفحه نشاند تا صدایشان را بشنویم. شاید همین نزدیکی به زندگی است که آثارش را ماندگار کرده. خواننده حس میکند نویسنده کنار او ایستاده و در سکوت، جزئیاتی را نشانش میدهد که همیشه از کنارشان گذشته اما نادیدهشان گرفته است.
نجدی در تمام سالهایی که دور از پایتخت زندگی کرد، از هیاهوی مرکز فاصله داشت و همین فاصله به او کمک کرد جهان خودش را بسازد. جهانی آرام با ریتم آهسته؛ ریتمی که گاهی یادآور قدمزدن در خیابانهای نمخوردهی گیلان است.
مرگ او در میانهی دهه هفتاد، درست زمانی که نامش بیشتر شنیده میشد، خلأ بزرگی ایجاد کرد. اما آثارش نشان میدهد او پیش از رفتن، جهان خود را کامل کرده بود. هر بار که «یوزپلنگانی…» یا مجموعههای دیگرش دستبهدست میشود، رد قدمهای شاعرانهی او دوباره زنده میشود.
نسل امروز نویسندگی هم با او پیوند دارد. بسیاری از نویسندگان جوان از او آموختهاند که داستان فقط سلسلهای از رویدادها نیست؛ نوعی نگاه به جهان است. نگاهی که در آن جزئیات ارزشمندند و اشیا حافظه دارند. شاید مهمترین میراث او همین باشد: یادآوری لزوم توجه به لحظهها. او به ما آموخت که زندگی در جزئیات عمیقتر است؛ در سکوتها، مکثها، سایهها، بوها و رنگهای فراموششده.
بیژن نجدی با چشمهایی آرام و ذهنی پرتصویر، راه تازهای برای روایت در ادبیات ایران گشود. امروز، در زادروز او، وقتی نامش را مرور میکنیم، حس میکنیم هنوز از دور میآید؛ قدمزنان از میان مه، با دفترچهای در دست، در حال ساختن قصهای تازه. قصهای که از دل زندگی میجوشد و در حافظهی ما جا خوش میکند.
پرونده مرگ مردی معتاد در سال ۱۳۹۲ که پس از انتقال از یک کمپ غیرقانونی…
پرونده قتل مردی ۳۵ ساله در شهرستان پیشوا که به دست سه برادر و با…
بازارهای مالی جهانی در هفتههای اخیر شاهد واگرایی آشکار میان بیتکوین و طلا بودهاند؛ رمزارز…
فرزند ارشد ناصر حجازی با صراحت درباره عملکرد استقلال و ریکاردو ساپینتو سخن گفته است؛…
ایران در ماههای اخیر توانسته صادرات نفت خود را به بالاترین سطح از زمان بازگشت…