این یادداشت تلاش میکند تا با الهام از تجارب تاریخی جنگهای بزرگ، بهخصوص جنگ جهانی دوم، نشان دهد که چرا سیاست پولی در زمان جنگ و تحریم، باید از یک ابزار منفعل کنترل تورم، به یک ابزار فعال برای مدیریت اقتصاد نبرد و تقویت قدرت ملی تبدیل شود.
به گزارش سرمایه فردا، در هنگامه نبردهای بزرگ و شرایط اضطراری، معمولاً نگاه اقتصاددانان و سیاستگذاران به مسائل پولی، به چند نگرانی کلاسیک محدود میشود: کنترل نقدینگی، مهار تورم، و حفظ ارزش پول ملی. اما این نگرش، هرچند ضروری، از یک غفلت بزرگ رنج میبرد. این غفلت، نادیده گرفتن وجه فناورانه پول است؛ یعنی درک پول نه صرفاً بهعنوان ابزار مبادله، بلکه بهعنوان یک سامانه پیچیده برای سازماندهی، بسیج و هماهنگسازی ظرفیتهای ملی. این یادداشت تلاش میکند تا با الهام از تجارب تاریخی جنگهای بزرگ، بهخصوص جنگ جهانی دوم، نشان دهد که چرا سیاست پولی در زمان جنگ و تحریم، باید از یک ابزار منفعل کنترل تورم، به یک ابزار فعال برای مدیریت اقتصاد نبرد و تقویت قدرت ملی تبدیل شود.
در گذشته، وظیفه سیاست پولی در جنگ روشن بود: تأمین هزینههای دولت. اما امروز، وظایف به دو بخش کلاسیک و نوین تقسیم میشوند. این واقعیت که جنگ، پول و تورم دست در دست هم حرکت میکنند، حقیقتی باستانی است. حدود پانصد سال پیش از میلاد، سان تزو، استراتژیست چینی، نوشت: «هر جا که ارتش باشد، قیمتها بالا است؛ وقتی قیمتها افزایش مییابد، ثروت مردم تمام میشود». این توصیف دقیق شرایطی است که جنگیدن، با کاهش تولید از یک سو و افزایش تقاضا و هزینههای نظامی از سوی دیگر، رقم میزند.
با این حال، در دنیای مدرن، سیاست پولی صرفاً ابزاری برای تأمین مالی نیست. مورخ سوئدی، پیتر انگلوند، ارتش سوئد در جنگ سیساله را به کوسهای تشبیه میکند که برای زنده ماندن باید دائماً شنا کند. امروز این «کوسه» همان اقتصاد ملی است. حرکت این کوسه دیگر به معنای لشکرکشی نظامی نیست، بلکه به حرکت پول در شریانهای اقتصاد کشور وابسته است. بنابراین، سیاستهای پولی نوین، علاوه بر وظایف کلاسیک، دو مسئولیت کلیدی دیگر بر عهده دارند:
این سیاستها چگونه میتوانند کوسه اقتصاد را به حرکتی وادارند که اهداف ملی را محقق کند؟
هیچ راهنمای از پیش نوشتهشدهای برای سیاستگذار در شرایط جنگی وجود ندارد. بهترین راه، درسآموزی از تاریخ است. تجربه آلمان و ایالات متحده در جنگ جهانی دوم، یک آزمایشگاه تاریخی بینظیر برای فهم دو رویکرد متفاوت به سیاست پولی است.
الف) تجربه آلمان نازی: تمرکزگرایی دولتی و غفلت از وجه ملی
آلمان نازی پیش از جنگ، با سیاستهای ریاضتی و بحران بانکی، دچار پریشانی عمیق اقتصادی و اجتماعی بود. روی کار آمدن نازیها، سیاستهای اقتصادی و پولی را کاملاً در خدمت اهداف نظامی قرار داد. بخش عظیمی از درآمد ملی و سرمایهگذاری صنعتی، صرفاً به پروژههای مرتبط با تسلیحات اختصاص یافت. در ظاهر، این یک سیاست موفق برای آمادهسازی ماشین جنگی بود. اما این رویکرد یک نقص مرگبار داشت.
سیاست پولی آلمان، تحرک اقتصادی و پولی را در نظر نمیگرفت. زنجیره تولید و تأمین، کاملاً به دولت وابسته بود و پولی که چاپ میشد، میان عده معدودی در حلقه دولت و صنایع نظامی به گردش درمیآمد. این مدل، مردم را از صحنه اقتصاد ملی کنار میگذاشت و آنها را صرفاً به کارگران ماشین جنگی حکومت تبدیل میکرد. سیستم توزیع اقتصادی پول، اتصالهای ملی را دنبال نمیکرد. نتیجه این سیاست، یک تورم افسارگسیخته (حدود ۷۰% سالانه) و یک اقتصاد شکننده بود. با اینکه ظاهر سیاستها بر بسیج منابع متمرکز بود، اما در عمل ظرفیتهای انسانی و تولیدی کشور را به شکلی ناکارآمد به کار گرفت و نتوانست انسجام ملی لازم برای یک جنگ فرسایشی را فراهم آورد.
ب) تجربه ایالات متحده: ملی کردن تولید و مشارکت عمومی
در سوی دیگر میدان، ایالات متحده قرار داشت که دهههای متلاطمی را پشت سر گذاشته بود. سیاست «نیو دیل» در دهه ۱۹۳۰، با همه ضعفهایش، یک زیرساخت اقتصادی مبتنی بر مشارکت عمومی ایجاد کرده بود. سیاستهای پولی و مالی آمریکا، مانند یارانهها، حمایتهای تعرفهای و تشویق مشاغل خصوصی، باعث ایجاد یک تقسیم کار پیچیده و درهمتنیده در جامعه شده بود.
این رویکرد، به جای داخلی شدن تولید (که دولت همهچیز را کنترل کند)، بر ملی کردن تولید متمرکز بود؛ یعنی سهیم کردن همه اجزاء جامعه در یک هدف مشترک. سیاستهای پولی و توزیع پول، بهدقت نقاط خاصی از اقتصاد را هدف میگرفت تا یک «آمادگی ملی» ایجاد کند. گزارشها نشان میدهد که این سیاستها باعث رشد دو برابری درآمد صنایع در آن دوران شد. این آمادگی به پول ملی ایالات متحده اجازه داد تا از وجه فناورانه خود برای شکلدهی به جامعه و اقتصاد استفاده کند. برخلاف آلمان که نیروی انسانی صرفاً در پروژههای نظامی به کار گرفته میشد، در آمریکا نیروی کار در طیفی از صنایع، از کالاهای مصرفی تا صنایع پیشرفته نظامی، مشغول بودند و این چرخه، تقاضا و تولید را همزمان تقویت میکرد.
تفاوت اصلی میان آلمان و آمریکا، تفاوت در نگاه به ماهیت پول بود. پول چیزی فراتر از ابزار مبادله است؛ پول یک فناوری نرم است. فناوریها سامانههایی هستند که از ترکیب علم، کاربران انسانی، منابع و روابط سازمانیافته تشکیل میشوند. پول نیز دقیقاً چنین سامانهای است.
آلمان نازی بر مفهوم «خلق پول» برای تأمین مالی ماشین جنگی خود تکیه کرد. اما ایالات متحده دیدگاهی پیشرفتهتر داشت؛ آنها پول را بهعنوان یک فناوری برای سازماندهی جامعه به کار گرفتند. شیوه سیاستهای پولی آمریکا باعث شد دلار بر زندگی مردم و روابط اجتماعی تأثیر بگذارد. آنها با ایجاد یک «حس مشارکت» عمومی، کاری کردند که اوراق قرضه جنگی بهسادگی توسط مردم خریداری شود. خلبانان نیروی هوایی در بازدید از کارخانهها، کارگران را «قهرمانان جنگ» میخواندند و به آنها میگفتند این هواپیماهای شماست که قهرمان واقعی است. این رویکرد، جنگ را به یک نیروی محرکه برای خلق طبقه متوسط در آمریکا تبدیل کرد (از طریق برنامههایی مانند لایحه GI).
در واقع، آمریکا در جنگی دیگر نیز پیروز شد: جنگ بر سر تعریف و کارکرد پول. آنها نشان دادند که سیاست پولی میتواند بر خود فناوری پول نیز مؤثر باشد. معاهده برتون وودز و تأسیس نهادهایی چون بانک جهانی، تداوم این سرنوشت بود که دلار را به ابزار کنترل سازماندهی و ارتباط جهانی بدل کرد. سیاست آلمان دچار یک «عقبماندگی فناورانه» شد، زیرا نتوانست چنین ویژگی پویایی را در پول لحاظ کند.
امروز جمهوری اسلامی ایران در میانه یک نبرد تمامعیار قرار دارد. دشمن با استفاده از جنگ مستقیم، و تحریم، به دنبال فلج کردن اقتصاد و ایجاد شکاف میان مردم و حاکمیت است. در چنین شرایطی، سیاستهای پولی ما نمیتواند صرفاً به کنترل نرخ ارز و مهار نقدینگی محدود بماند. ما با خطر همان «عقبماندگی فناورانه» در درک پول مواجه هستیم.
ضعفها:
فرصتها و راهکارها:
نبرد امروز، یک نبرد شناختی و فناورانه است. همانطور که موشکها و پهپادهای ما نیاز به روزآمدی دائمی دارند، «فناوری پول» ما نیز کهنه میشود و باید خود را بازیابی کند. غفلت از این امر، ما را در برابر دشمن آسیبپذیر میسازد. سیاست پولی صرفاً یک مسئله اقتصادی نیست، بلکه یک امر راهبردی و امنیتی است. زمان آن فرا رسیده که با عبور از نگرشهای منسوخ، پول را به سلاحی کارآمد برای هماهنگ کردن جامعه، تقویت تولید و پیروزی در جنگ اقتصادی تبدیل کنیم. این مستلزم آن است که تصمیمات دقیقی درباره این ابزار قدرتمند گرفته شود.
نویسنده: محمدامین حقگو
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا