۱۰ نوامبر، روز جهانی کراتوکنوس یا قوز قرنیه است؛ بیماریای که تصویر جهان را از وضوح به اعوجاج میبرد. این روز، فرصتیست برای درک تجربه کسانی که با چالشهای دیداری و اجتماعی این بیماری زندگی میکنند تجربهای که هم محدودیت دارد و هم عمقی از زیبایی، هم رنج دارد و هم تمرینی برای همدلی.
به گزارش سرمایه فردا، کراتوکنوس، نامی علمی و پیچیده برای بیماریایست که سادهترین تجربه انسانی—دیدن—را دگرگون میکند. اما پشت این واژه، دنیایی نهفته است که برای مبتلایانش، هر روز با مه، موج و اعوجاج آغاز میشود. روز جهانی قوز قرنیه، یادآور این واقعیت است که برخی انسانها، جهان را متفاوت میبینند؛ نه بهخاطر بیتوجهی، بلکه بهخاطر ساختار چشمشان.
تصویر برای آنها، شبیه نگاه کردن از پشت شیشهای بخارگرفته است. خطوط شکستهاند، نورها کش آمدهاند، چهرهها گم میشوند. گاهی سلامی را نمیبینند، دستی را نمیشناسند، و لبخندی را از دست میدهند. همین باعث سوءتفاهمهایی میشود که ریشه در چشم دارند، نه در دل.
قوز قرنیه، بیماریایست که قرنیه چشم را از حالت طبیعی خارج میکند و باعث میشود تصویر جهان بهجای وضوح، موجدار و پراکنده باشد. طبق آمار، از هر هزار نفر، پنج تا ده نفر درجاتی از این بیماری را دارند. در ایران، حدود یک نفر از هر پانصد نفر با نوع شدید آن مواجه است. در کشورهایی مانند هند و پاکستان، بهدلیل ازدواجهای فامیلی و ژنتیک، شیوع و شدت بیماری بیشتر است.
شروع بیماری معمولاً در نوجوانی و جوانی است دورهای که انسان باید درس بخواند، کار کند و جهان را با وضوح ببیند. اما با پیشرفت بیماری، تابلوها در مه فرو میروند، نورها آزاردهنده میشوند و جزئیات چهرهها محو میگردند. رانندگی، مطالعه و حتی تعاملات ساده، نیازمند تلاش مضاعف است. در شهر، نورهای خیرهکننده و شلوغی مسیرها چشمها را خسته میکند. در روستا، آرامش هست اما مراقبت کمتر و تشخیص دیرتر.
در گذشته، تنها راه درمان در مراحل پیشرفته، پیوند قرنیه بود عملی دشوار با دوران نقاهت طولانی و ریسک بالا. اما امروز، روشهایی مانند کراسلینکینگ با اشعه فرابنفش و ویتامین B2، قرنیه را تقویت کرده و از پیشرفت بیماری جلوگیری میکند. این روش در مراحل اولیه، معجزهگر است. مراقبتهای روزمره نیز حیاتیاند: پرهیز از مالش چشم، استفاده از عینک آفتابی با محافظ UV، خواب کافی و مراجعه منظم به چشمپزشک.
در مقابل، جراحیهایی مانند لیزیک یا فمتولیزیک، اگر بدون تشخیص دقیق انجام شوند، میتوانند آسیب جدی وارد کنند. برداشتن بافت از قرنیهای که پیشتر آسیب دیده، بینایی را بهشدت کاهش میدهد. هر تصمیم درمانی باید با دستگاههای پیشرفته توپوگرافی و نظر متخصص همراه باشد.
اما زندگی با کراتوکنوس، فقط محدودیت دید نیست. سکوت، تنهایی و سوءتفاهم اجتماعی نیز بخشی از آن است. افراد مبتلا یاد میگیرند دنیا را فقط با چشم نبینند؛ با گوش، با لمس، با دل. نگاه مهآلود، حواس دیگر را تیزتر میکند و همدلی را عمیقتر. هر ندیدن، بیتوجهی نیست. هر تصویر مبهم، نشانه ضعف نیست.
جالب آنکه این نوع دید، گاهی نگاه فلسفی به جهان میدهد. کسی که همه جزئیات را نمیبیند، شاید تصمیمگیرندهای باشد که با تصویر کلی جلو میرود. شاید سیاستمداری باشد که جزئیات را فدای سرعت و صراحت میکند.
زندگی با قوز قرنیه، درسهای روزانه دارد. هر مراجعه پزشکی، هر مراقبت، هر تلاش برای دیدن، تجربهای انسانی و عمیق است. فناوریهای نوین، از توپوگرافی پیشرفته تا درمانهای جدید، کمک میکنند تا این بیماری مدیریت شود.
در شهر، نور و شلوغی چالشبرانگیز است. در روستا، آرامش هست اما مراقبت کمتر. در هر دو، فاصله ناخواسته با دیگران و سوءتفاهمهای اجتماعی، بخشی از زندگی روزمره است. اما افراد مبتلا یاد میگیرند با جهان با حوصلهتر رفتار کنند. نگاه موجدار، تمرینی برای همدلی است. قضاوت منصفانه، فقط با چشم ممکن نیست.
گرچه تصاویر جهان واضح نیستند، اما نور، سایه و حرکت، یادآور ارزش دیدناند. حتی با محدودیت بینایی، میتوان زیباییها را تجربه کرد. نگاه متفاوت، بینشی انسانی به همراه دارد. دیدن، فقط با چشم نیست با دل، با حس، با صبر است.
روز جهانی کراتوکنوس، یادآور این حقیقت است: ندیدن، همیشه بیتوجهی نیست. تصویر مهآلود، همیشه نقص نیست. چشمهایی که دنیا را موجدار میبینند، گاهی جهان را بهتر حس میکنند، لمس میکنند و با همان نگاه مبهم، تصویری از واقعیت میسازند که فراتر از آن چیزیست که به چشم میآید.
زندگی با چنین چشمهایی، مانند قدم زدن در مه است. هر گام، پر از ابهام و هر نور و سایه، داستانی تازه دارد. این نگاه، اگرچه جزئیات را تار میکند، اما دلها را روشنتر میسازد. جهان را میتوان با دل دید، با صبر لمس کرد.
اما زندگی با کراتوکنوس فقط یک تجربه پزشکی نیست؛ گاهی شبیه یک تمرین روزانه برای بازتعریف معناست. وقتی خطوط چهرهها محو میشوند، آدمها یاد میگیرند با صداها، با لحنها، با حضورهای بیکلام ارتباط بگیرند. وقتی نورها کش میآیند و تابلوها در مه فرو میروند، حافظه و حس جهت جای چشم را میگیرد. این بیماری، اگرچه محدودکننده است، اما گاهی انسان را به کشف تواناییهایی سوق میدهد که در وضوح کامل، هرگز به آنها نیازی نبود.
در دنیای کراتوکنوس، هر سلامی که شنیده میشود، ارزشمندتر است. هر لبخندی که حس میشود، عمیقتر است. و هر چهرهای که با زحمت دیده میشود، ماندگارتر. این بیماری، انسان را وادار میکند که با دقت بیشتری زندگی کند؛ با حوصلهتر، با توجه بیشتر به جزئیات غیرچشمی. شاید به همین دلیل است که بسیاری از مبتلایان، درک عاطفی بالاتری دارند، و همدلیشان با دیگران، از جنس لمس و حس است نه فقط نگاه.
در جامعهای که سرعت و وضوح، معیارهای اصلی ارتباطاند، زندگی با دید موجدار، نوعی مقاومت است. مقاومتی در برابر قضاوتهای سریع، در برابر نگاههای سطحی، و در برابر این تصور که همهچیز باید واضح و بیابهام باشد. کراتوکنوس، انسان را به تأمل دعوت میکند؛ به مکث، به بازنگری در معنای دیدن، و به پذیرش اینکه گاهی مه، بخشی از زیبایی مسیر است.
شاید روز جهانی قوز قرنیه، فقط یک مناسبت پزشکی نباشد. شاید فرصتی باشد برای بازاندیشی در نگاهمان به جهان و به یکدیگر. برای یادآوری اینکه دیدن، همیشه با چشم نیست. و ندیدن، همیشه بیتوجهی نیست. شاید وقت آن رسیده باشد که مه را بخشی از واقعیت بدانیم، نه نقص آن. و چشمهایی که دنیا را موجدار میبینند، را نه بهعنوان بیماران، بلکه بهعنوان معلمان صبر، دقت و همدلی بشناسیم.
در نهایت، زندگی با کراتوکنوس، تمرینیست برای دیدنِ پنهانها. برای کشف آنچه در وضوح گم میشود. برای لمس آنچه در شفافیت نادیده میماند. و برای ساختن جهانی که در آن، هر نگاه
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا