به گزارش سرمایه فردا، «دی» در گویش جنوبی به معنای مادر است و کتاب «روی ماه دی» با همین عنوان، داستانی مستند از زندگی مرضیه خلیفه، مادر شهیدان نادر و صادق گنجی را روایت میکند. این کتاب، تصویری روشن از مادری پررنج و پرغرور است؛ زنی که از کودکی بار مسئولیت خانواده را بر دوش گرفت، از خواهران خردسال مراقبت کرد، بعدها یتیمهای خودش و سپس یتیمهای پسرانش را سرپرستی کرد و در نهایت سه نسل یتیمداری را تجربه کرد. او داغهای سنگینی را پشت سر گذاشت؛ از مرگ پدر و همسر جوان گرفته تا شهادت دو پسر و حتی از دست دادن نوه. با این همه، مرضیه خلیفه زنی است صبور، شجاع، هنرمند و حساس به فرزندانش.
سیده مریم گلچمن، نویسنده کتاب، پس از پژوهشهای فراوان و بیش از ۱۲۰ ساعت گفتوگو با این مادر، روایت را در قالب «مستند داستان» نگاشت. او توضیح میدهد که تاریخ شفاهی به دلیل ضرورت امانتداری، از پرداخت جزئیات و خلق صحنهها بازمیماند، اما مستند داستانی این امکان را فراهم میکند که نویسنده با حفظ حقیقت، صحنهها و احساسات را بازآفرینی کند و مخاطب را به همذاتپنداری با شخصیت اصلی برساند.
انگیزه اصلی گلچمن برای نوشتن کتاب، سخنان رهبر انقلاب در کنگره شهدا در سال ۱۳۹۸ بود؛ جایی که بر زنده نگه داشتن یاد شهیدان و انتقال خاطرات آنان به نسلهای جدید تأکید شد. او پس از شنیدن این سخنان، تصمیم گرفت با ثبت و ضبط خاطرات، یاد شهدا را ماندگار کند. پیشنهاد نگارش کتاب در تابستان ۱۴۰۲ از سوی محمد عمرانی مطرح شد و گلچمن آن را پذیرفت، چرا که معتقد است کار برای شهدا برکت دارد.
در مقدمه کتاب، نویسنده خود را یک سال «مرضیه» نامیده و از همذاتپنداری عمیق با مادر شهیدان سخن گفته است. او پیش از نوشتن، پژوهشی مفصل درباره بوم زندگی مادر انجام داد؛ از آداب و رسوم فولکلور و پوشش گیاهی گرفته تا لهجه محلی. حتی مسیرهای خاکی و فرعی روستا را در گرمای بوشهر پیمود تا حس و حال مادر را در روایت بازآفرینی کند. چندین بار به محل زندگی او رفت و روزها در آنجا ماند تا واژگان محلی و فضای زندگی را دقیق بشناسد.
گلچمن میگوید هنگام نگارش کتاب، زندگیاش به سه بخش تقسیم شده بود: هشت ساعت دانشگاه، هشت ساعت خانواده و هشت ساعت نوشتن کتاب از شب تا صبح. او خط به خط کتاب را با وضو نوشت و خود را در نقش مرضیه قرار داد؛ تا جایی که هرچه مینوشت، در خواب نیز آن را بازآفرینی میکرد. این همذاتپنداری باعث شد روایت کتاب نه صرفاً یک بازگویی، بلکه تجربهای زیسته و ملموس باشد.
«روی ماه دی» در نهایت، نهتنها داستان زندگی یک مادر شهید، بلکه بازتابی از فرهنگ مقاومتی جنوب ایران است؛ فرهنگی که در آن زن بوشهری ستون خانه و شریک تصمیم است و رنج، اگر معنا پیدا کند، به صلابت و بلوغ روح بدل میشود.
بیش از ۱۲۰ ساعت گفتوگو با مادر شهیدان گنجی انجام شد و هر لحظهاش تجربهای دشوار و پرمسئولیت بود. سختترین بخشها نه روایت شهادت، بلکه همان لحظات ساده و روزمرهی خداحافظی بود؛ بستن در، نگاه آخر، جملهای کوتاه که بار سنگینی از اندوه را در خود داشت. نویسنده باید مراقب میبود تا زخمهای قدیمی دوباره باز نشوند، اما در عین حال نمیتوانست از کنار آنها بیتفاوت عبور کند. سکوتهای کوتاه، لرزش دستها و نگاههای فرو افتاده بر زمین، همه نشانههایی بودند که از عمق درد حکایت داشتند. اینجا روایت تنها حماسه یا تنها سوگنامه نبود؛ باید هر دو را همزمان در قاب نگاه مادر نگه داشت. حتی گاهی نقشها عوض میشد؛ مادر داغدیده نگران نویسنده میشد و با جملهای ساده او را دلداری میداد. همین لحظات نشان میداد ورود به اندوهی که سالهاست صاحبخانه دارد، نیازمند نهایت احترام و صبوری است.
شخصیت مرضیه خلیفه در کتاب نه یک قهرمان از پیش ساخته، بلکه انسانی واقعی با ترسها و ایمانهای درونی است. او از ناامیدیها و خستگیها سخن میگوید، از زخمزبانهای دخترزا بودن در نوجوانی تا دیدن پیکر فرزندش در غسالخانه. گاهی در خلوت با خدا و ائمه رازونیاز میکند و حتی چانه میزند، اما در نهایت قامتش را راست نگه میدارد و به خود نهیب میزند که مبادا با گریه اجرش ضایع شود. این صلابت نتیجه سالها تجربه و رنج است؛ رشتههایی که پشت سر هم در زندگی او قرار گرفته و تاروپود شخصیتش را ساختهاند. وقتی در فصلهای پایانی با زنی روبهرو میشویم که در اوج مصیبت هنوز تصمیم میگیرد و دیگران را سرپا نگه میدارد، درمییابیم این استقامت ناگهانی نیست، بلکه مسیری است که از ابتدا طی شده است.
در کتاب، زندگی روستایی و فرهنگ بوشهر و دشتستان با جزئیات زنده و ملموس بازآفرینی شده است. نویسنده پیش از آغاز نگارش، سه ماه پژوهش میدانی انجام داد تا اصالت روایت حفظ شود. جنوب و بوشهر در این کتاب تنها پسزمینه نیستند؛ بخشی از بافت نثرند. کوچههای گِلی، حیاطهای ساده، مجلسهای زنانه، شبهای شرجی همراه با قلیان و شروهخوانی و شعرهای فایز، همه در متن حضور دارند و فضایی میسازند که خواننده احساس میکند همانجا نفس میکشد. مهمتر از همه، صدا و لحن است؛ گفتوگوها و واگویههای دی با همان لهجه شیرین جنوبی آمدهاند تا روایت، اصالت خود را از دست ندهد.
کتاب در بازنمایی سنتها و فرهنگ جنوب نیز خساست ندارد. از رسمهای عزا و بدرقهی جوانها تا فشار نگاهها و نظام پیچیدهی روابط اجتماعی که بارش بر دوش زنی مثل دی سنگینی میکند، همه در متن حضور دارند. این عناصر اطلاعات جانبی نیستند؛ حلقههاییاند که فضای داستان و شخصیت دی را میسازند و روایت را از یک خاطره ساده به تصویری فرهنگی و اجتماعی گستردهتر ارتقا میدهند
ایستادگی مادر شهیدان گنجی در برابر فشارهای اجتماعی برای داشتن فرزند پسر را نمیتوان جدا از فرهنگ بوشهر فهمید. بوشهر تنها یک جغرافیا نیست، بلکه یک منش و شیوه زیست است؛ سرزمینی که تاریخش سرشار از مقاومت در برابر استعمار و سختیهای اقلیمی است و همین شرایط زن و مرد را به قوی بودن، مستقل بودن و مسئول بودن واداشته است. در چنین فرهنگی، زن صرفاً به عنوان «مادر پسر» تعریف نمیشود، بلکه ستون خانه و شریک تصمیمهاست. مقاومت این مادر در برابر سنت پسرمحور، ادامه همان فرهنگ مقاومتی است که زن بوشهری را صاحب رأی، کرامت و صدا میداند. او آموخته بود که ارزش انسان به «انسان بودن» است نه به جنسیت. این ایستادگی نه شعاری بود و نه واکنشی لحظهای؛ بلکه زیست روزمرهای بود که در سکوت و عمل محکم جلوه میکرد. به همین دلیل وقتی فرزندانش در میدانهای بزرگتر ایستادگی کردند، ریشه آن در خانهای بود که مادرش درس «کم نیاوردن» را داده بود. فرهنگ مقاومتی بوشهر در وجود این مادر نه به شکل شعار، بلکه در زندگی روزمره متجلی شد و همین روایت را باورپذیر و عمیق کرده است.
کتاب «روی ماه دی» سرشار از جزئیات حسی است؛ از بوی زمین آبخورده و صدای جیرجیر چرخ چاه گرفته تا عطر گمنه. نویسنده که خود اهل بوشهر است، با درک فضای قدیم توانسته این جزئیات را به شکلی ملموس برای مخاطب بازآفرینی کند تا خواننده نهتنها روایت را بخواند، بلکه آن را حس کند و در فضای آن نفس بکشد.
انتخاب قالب «مستند داستان» نیز نتیجه مشورت با استاد کریم عباسپور صالح بود. گلچمن برای توضیح این انتخاب مثالی میآورد: یک بوته گل سرخ در خاک، زیبایی طبیعی خود را دارد؛ اما وقتی چیده و در گلدان کنار شمع قرار میگیرد، همان گل در بستری تازه با کارکردی متفاوت جلوهای دیگر پیدا میکند. تاریخ شفاهی بهتنهایی خلأهایی دارد، اما مستند داستان با تصویرسازی و فضاسازی قوی میتواند این خلأها را پر کند. نویسنده تأکید میکند که هیچ دخل و تصرفی در اصل روایت نشده، بلکه همان شاخه گل با پرداختی زیباتر ارائه شده است.
لحظهای که کتاب برای مادر خوانده شد، یکی از عمیقترین تجربهها بود. ابتدا سکوت کرد؛ سکوتی نه از بیاحساسی، بلکه از سنگینیِ دیدن خود در آینه کلمات. وقتی جملهای شبیه سالهای جوانیاش را میشنید یا صبری که بینام و نشان خرج کرده بود در متن بازتاب مییافت، نگاهش برای لحظهای گم میشد؛ انگار به گذشته بازمیگشت و بزرگیِ خود را دوباره میدید. لبخندی محو بر لبانش مینشست؛ لبخندی نه از شادی و نه از اندوه، بلکه از «فهمیده شدن». گاهی چشمانش نمناک میشد، نه برای غصه، بلکه برای اینکه بالاخره کسی گفته بود: «دیدمت، فهمیدمت، نادیده نماندی.» در آن لحظه، مادر تنها شنونده یک کتاب نبود؛ او شاهد به رسمیت شناخته شدن رنجهای بیصدای خود بود. سالها زندگی، صبر و گذشت بالاخره نام پیدا کرده بودند و نویسنده با صداقت به او گفته بود: «زندگیات ارزش روایت داشت و من شنیدمت.» این لحظه نهتنها برای مادر، بلکه برای همه کسانی که روایت را میخوانند، معنای تازهای از دیده شدن و ارزش یافتن رنجها دارد.
خواننده امروز، بهویژه نسل جوان، با مطالعه کتاب «روی ماه دی» در برابر مفهوم صبر و ایستادگی، درسهایی تازه میگیرد. صبر در این روایت تنها تحمل درد نیست، بلکه انتخابی آگاهانه است؛ مادر داستان با آگاهی میماند، میسازد و مسئولیت میپذیرد. این نگاه به جوانان میآموزد که صبر یعنی ایستادن پای انتخابها، حتی وقتی مسیر دشوار و طولانی است. ایثار نیز در این کتاب معنایی متفاوت دارد؛ نه نابودی آرزوها، بلکه اولویت دادن به حقیقتی بزرگتر در کنار حفظ هویت و احساسات فردی.
کتاب نشان میدهد قهرمان بودن همیشه در میدان جنگ نیست؛ گاهی قهرمان واقعی مادری است که سالها بار دلتنگی و انتظار را به دوش میکشد. این تعریف انسانیتر از قهرمانی، برای نسل امروز دستیافتنیتر است. ایمان در این روایت آرام و بیصداست؛ نه فریاد میزند و نه نمایش بیرونی دارد، بلکه در سکوت و مسئولیتپذیری روزمره معنا پیدا میکند. و در نهایت، پیام مهم کتاب این است که رنج اگر معنا پیدا کند، انسان را نمیشکند؛ بلکه میتواند آغاز بلوغ روح باشد. این درس برای نسلی که با اضطراب و فشارهای اجتماعی روبهروست، حیاتی است.
گروه «راز خون» نیز در ادامه مسیر خود قصد دارد آثار بیشتری خلق کند. به گفته نویسنده، کتاب بعدی این گروه درباره تخریبچیان دشتستان و ناوتیپ ۱۳ امیرالمؤمنین خواهد بود؛ تلاشی دیگر برای بازنمایی گنجهای پنهان بوشهر.
در بخشی از کتاب، مرضیه کودک در شب تولد خواهرش زربانو، پس از شنیدن طعنههای سنگین اطرافیان، تصمیم میگیرد مانند پسر کار کند تا پدر و مادرش سرافراز شوند. این تصمیم کودکانه نقطهای کلیدی در شکلگیری شخصیت اوست؛ نه واکنشی ساده، بلکه آغاز خودآگاهی زودرس. او برای نخستینبار با واقعیت تلخ اجتماعی مواجه میشود که حتی تولد میتواند با تحقیر همراه باشد. تصمیمش برای «مثل پسر کار کردن» تلاشی است برای بازپسگرفتن شأن خانواده و بازتعریف خودش.
این لحظه سه اثر ماندگار بر شخصیت مرضیه دارد: نخست، درونیشدن مسئولیت؛ او یاد میگیرد منتظر تغییر بیرونی نماند و بار جبران را بر دوش خود بگذارد. دوم، پیوند رنج با اراده؛ تحقیر در او به عقده تبدیل نمیشود، بلکه به موتور حرکت بدل میشود. سوم، تمایز میان توانمند شدن و تغییر هویت؛ او نمیخواهد پسر شود، بلکه میخواهد توانمند باشد. همین نگاه بعدها در تمام انتخابهایش دیده میشود؛ زنی که بدون انکار زنانه بودنش، نقشهای دشوار را میپذیرد.
نویسنده این بخش را آگاهانه بدون اغراق و قهرمانسازی روایت کرده است. نه شعار دارد و نه مونولوگ بلند؛ تنها یک جمله کوتاه و یک تصمیم صادقانه که خواننده را با سنگینی آن مواجه میکند. قدرت این لحظه در سادگی و سکوتش است؛ جایی که یک کودک زودتر از سنش بزرگ میشود و همین زخم زودهنگام، ستون شخصیت قدرتمند او را میسازد.
صحنهای که در کتاب روایت میشود، جایی است که شعبون، پدر خانواده، در برابر طعنهی تلخ عمو میایستد و با انتخاب نام «زربانو» برای دخترش، پاسخی روشن و قاطع به فرهنگ پسرمحور زمانه میدهد. این واکنش تنها یک احساس لحظهای یا دفاع از نوزاد نیست؛ بلکه موضعی انسانی و فرهنگی است که در شرایط آن روزگار هزینه داشت. شعبون با جملهی «با هفت پسر هم یک تار موی دخترم را عوض نمیکنم» خط بطلانی بر باور رایج میکشد؛ باوری که پسر را سرمایه و دختر را بار میدانست.
انتخاب نام «زربانو» نیز کاملاً آگاهانه است. «زر» در این نام، تنها به معنای طلا نیست، بلکه اعلام ارزش و کرامت است. شعبون با این نامگذاری، به دخترش هویت و شأن میبخشد، درست در لحظهای که جامعه میخواست او را کمارزش بداند. اهمیت این حمایت پدرانه از چند جهت قابل توجه است: نخست، شکستن چرخهی تحقیر از درون خانواده. در بسیاری از روایتها، اولین زخم دختران از خانه آغاز میشود، اما در اینجا خانه به پناه بدل میشود و همین تفاوت کوچک میتواند سرنوشت را تغییر دهد. دوم، ارائه الگویی تازه از مردانگی. شعبون مردانگی را نه در سلطه و سکوت، بلکه در مسئولیتپذیری و ایستادن کنار دخترش نشان میدهد؛ تصویری که مردانگی را با شرافت و حمایت تعریف میکند. سوم، اثر ماندگار بر شخصیت زربانو و اطرافیان. دختری که از همان آغاز «خواسته شده» و «دفاع شده» بزرگ میشود، جهان را امنتر میبیند و این حمایت همچون سپری نامرئی سالها همراه او خواهد بود.
در روایت کتاب، این صحنه بدون خطابه و توضیح اضافه آمده است؛ زیرا قدرت آن در خودِ کنش پدر نهفته است. یک جمله، یک نام، یک ایستادن کافی است تا خواننده دریابد گاهی یک پدر میتواند در برابر فرهنگی دیرینه بایستد و آیندهی دخترش را دگرگون کند.
یحیوی که روزگاری با «طعم آفتاب» ستاره قاب تلویزیون بود، امروز در صحنه تئاتر از…
ادگار رایت با اقتباس تازهاش از رمان استیون کینگ، جهانی را تصویر میکند که در…
ماجرای پسر ۲۰ سالهای که ابتدا راننده یک تاکسی اینترنتی را با شلیک گلوله کشت…
دو پرونده جنایی در تهران، یکی درباره اعتماد ساده یک دختر نوجوان به آشنایی مجازی…
دو دیوارنگاره تازه بنکسی در لندن، با تصویر کودکانی خیره به چراغ قرمز، بحران مسکن…
تأیید نسخه قرصی ویگووی از سوی سازمان غذا و داروی آمریکا، تنها یک خبر دارویی…