نظریه های روان‌کاوی و فمنیست
نظریه های روان‌کاوی و فمنیست

کریستوا به عنوان یک فمنیست روی نظریه‌های روان‌کاوی کار می‌کند. ادغام این دو ورود به دنیای با انقلاب اخلاقی و عشقی است. جزئیات را در متن زیر بخوانید.

به گزارش سرمایه فردا، کریستوا از فمنیست های بلغاری است که روانکاوی را با زبانشناسی ادغام می کند. کارهای او شامل کتاب‌ها و مقاله‌های بسیار دربارهٔ نشانه‌شناسی، بینامتنیت و آلوده‌انگاری (ابجکسیون) در حوزه‌های زبان‌شناسی، نظریه ادبی و نقد، روان‌کاوی می‌شود. او همچنین رمان هایی در سبک روانشناسانه نوشته است.


او یکی از پیشگامان نظریه پساساختارگرایی بود، که با تلفیق آن با نظریه روان‌کاوی فرویدی-لکانی در کتاب «انقلاب در زبان شاعرانه» جایگاه مهمی به دست آورد. بسیاری از مفاهیم او از جمله «کورا»، «امر نشانه‌ای» و «امر نمادین»، «آلوده‌انگاری»، «سرپیچی»، «بینامتنیت»، «سوژه در فرآیند/در محکمه» و «اخلاق کژآیین» در حوزه‌های مختلف مطالعات ادبی، فرهنگی و هنری بارها به کار گرفته شده‌اند.
کریستوا در تلاقی‌گاهِ زبان‌شناسی و روان‌کاوی و نظریه‌ی فمینیستی کار می‌کند. روی هم رفته، وی علاقه‌ی کمی به ساختارهای رسمی زبان و معنی دارد و هر چه از این ساختارها می‌گریزد و این ساختارها را ویران می

مراحل فمنیسم:
در مقاله مهمی با عنوان «زمان زنان»(۱۹۷۹) می نویسد از نظر او فمنیسم سه مرحله دارد:
    در مرحله اول فمنیسم، خواستار برابری زن و مرد و منکر تفاوت ها ی جنسی بود و نقش مادری زنان را نفی می کرد.
    در مرحله دوم: به جستجوی زبان زنانه جداگانه بود، که افراطی است.


   اما در مرحله سوم: خواهان جمع بین هویت و غیریت (این همانی و این نه آنی) است که این صحیح است.
کریستوا می گوید فرهنگ مردسالار، از نقش مادران در تکوین شخصیت انسانی غافل بوده. جسم مادرانه، پل میان طبیعت و فرهنگ بوده. جسم مادرانه همیشه غیری را درون خود جای می دهد.
از دیگر اعتقادات او نفی ملی گرایی و بنیادگرایی و تشویق دگردوستی و انقلاب اخلاقی و عشقی است.

کورا:
“کورا” (در اصطلاحِ روان‌کاوانه) با مرحله‌ی پیشازبانی و بدنِ مادر در ارتباط است. کریستوا این مؤلفه‌ی “کورا”ییِ زبان شعری را با مادر و کودک و قان‌وقون‌های پیشازبانی و مانند این‌ها نیز در ارتباط قرار می‌دهد.


اگر نظم سمبلیک زبان را با خودآگاهی یکی بگیریم، می‌توانیم امر نشانه‌شناختی یا کورا را ناخودآگاهِ زبان بدانیم. نفوذِ امر نشانه‌شناختی به درون زبان همانا بازگشتِ زبانِ سرکوب‌شده است.

کریستوا در «انقلاب در زبان شعری» و آثار دیگرش، بیش‌تر روی فرآیند دلالت متمرکز می‌شود تا خودِ محصول [دال و مدلول].

می‌توانیم روشِ تحلیل ادبی کریستوا را نوعی روان‌کاوی متن بدانیم، روشی که وضعیتِ نهایی و ثابتِ متون را مفروض نمی‌گیرد، روشی که می‌خواهد بکاود این متون چه‌طور به وجود آمده‌اند، چه‌طور شد که متون برای گفتن آن‌چه می‌گویند ایجاد شدند، و در این فرآیند چه چیزی سرکوب شده و چه چیزی متون را اساسا ناایستا و بی‌قرار نگه می‌دارد. (انقلاب در زبان شعری).

بینامتنیت:
نظریه‌ی کریستوا درباره‌ی بینامتنیت intertexuality  تاثیر زیادی روی مطالعات ادبی و فلسفه و دین داشته و دارد. این نظریه در ارتباط با ایده گفت‌وگوگرایی dialogism  میخائیل باختین شکل گرفت. ایده‌ی بینامتنیت اولین‌بار در مقاله‌ی «واژه، گفت‌وگو، و رمان» (۱۹۶۹) مطرح شد. بینامتنیت اما، برخلاف این مفهوم‌پردازی مدرن، توجه را به این واقعیت جلب می‌کند که هر متنی «به‌عنوان موزاییکِ نقل قول برساخته شده است» («واژه، گفت‌وگو، و رمان» ص ۶۶).


مثلا ا انجیل را نمی‌توان آن را از حوزه‌های (باستانی و معاصر) متنی گوناگونی جدا کرد که زمینه‌ی آن انجیل هستند. از این لحاظ، قانون یا شریعتِ خودبسته‌ای closed canon  وجود ندارد.