دیپلماسی ایران در آستانه بازتعریف راهبردی

دیپلماسی ایران در آستانه بازتعریف راهبردی

با شکست قطعنامه تعویق مکانیزم ماشه و بازگشت تحریم‌های شورای امنیت، پرونده هسته‌ای ایران وارد مرحله‌ای تازه و پیچیده‌تر شده است. کارشناسان معتقدند که برجام دیگر نه پشتوانه حقوقی دارد و نه ظرفیت سیاسی، و تهران ناگزیر است مسیر دیپلماسی خود را بر اساس موازنه جدید قدرت‌های جهانی بازتعریف کند. در این میان، نقش اروپا کمرنگ‌تر از همیشه و خطرات امنیتی منطقه‌ای پررنگ‌تر از گذشته شده‌اند.

به گزارش سرمایه فردا، در حالی‌که تقویم دیپلماسی هسته‌ای ایران به نقطه‌ای بحرانی رسیده، بازگشت تحریم‌های شورای امنیت، نه‌تنها پایان یک توافق، بلکه آغاز دوره‌ای تازه از چالش‌های راهبردی را رقم زده است. گفت‌وگو با دیپلمات‌های باسابقه و تحلیلگران حوزه بین‌الملل نشان می‌دهد که برجام، پس از سال‌ها کش‌وقوس، اکنون به یک پوسته تهی از معنا تبدیل شده و تهران باید با نگاهی واقع‌گرایانه، مسیر جدیدی برای تعامل با قدرت‌های جهانی طراحی کند. در این میان، اروپا جایگاه میانجی‌گری خود را از دست داده، آمریکا شروط سخت‌تری را مطرح می‌کند، و اسرائیل در سایه اجماع جهانی، تهدیدات امنیتی را تشدید کرده است. این گزارش، نگاهی است به معادلات تازه‌ای که آینده پرونده هسته‌ای ایران را رقم خواهند زد.

بازگشت قریب‌الوقوع تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران طی ساعات پیش رو و پس از رأی منفی دوباره شورای امنیت به پیشنهاد روسیه و چین برای تمدید شش‌ماهه اسنپ بک در جلسه روز جمعه، نقطه عطفی را در پرونده هسته‌ای ایران و دیپلماسی بین‌المللی رقم زد. این تحول، نه‌تنها پایان عملی برجام با مهر تأیید شورای امنیت را تایید کرد، بلکه مرحله‌ای تازه و دشوار در سیاست خارجی تهران آغاز کرده است؛ مرحله‌ای که می‌تواند مسیر آینده امنیت، اقتصاد و روابط خارجی ایران را به‌طور بنیادین تحت‌تأثیر قرار دهد. نخست باید درک کرد که مکانیسم موسوم به «ماشـه» در توافق هسته‌ای ۲۰۱۵، از ابتدا یکی از نقاط آسیب‌پذیر برجام بود. این سازوکار به هر یک از اعضای توافق اجازه می‌داد در صورت ادعای نقض تعهدات از سوی ایران، روندی را آغاز کنند که در نهایت به بازگشت خودکار تمام تحریم‌های سازمان ملل منجر شود، بدون اینکه سایر اعضای دائم شورای امنیت قادر به وتوی آن باشند. با شکست تلاش روسیه و چین برای تعلیق این روند، روشن شد که اراده جمعی جهانی برای حفظ فضای تنفس دیپلماتیک برای ایران وجود ندارد و غرب به دنبال بازگرداندن شرایط پیش از برجام است.

 

واکنش تهران به تروئیکا

واکنش تهران با فراخواندن سفرای خود از آلمان، فرانسه و انگلستان پیامی دوگانه داشت. چون از یک‌سو نشان‌دهنده نارضایتی عمیق از نقش این کشورها در فرآیند بازگشت تحریم‌ها بود و از سوی دیگر، پیام آشکاری به غرب ارسال کرد که ایران آماده ورود به مرحله‌ای جدید و پرتنش در مناسبات دیپلماتیک است. این اقدام نمادین، در واقع اعلام پایان فصل پیشین مذاکره و همکاری بود و بر لزوم بازنگری در چارچوب‌های آینده تأکید داشت. البته باید گفت که پیامدهای این تحول در سه سطح داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی برزو و ظهور پیدا خواهد کرد؛ در سطح داخلی، بازگشت تحریم‌های سازمان ملل می‌تواند اقتصاد ایران را در شرایطی قرار دهد که شباهت زیادی به دوره پیش از برجام دارد؛ محدودیت‌های بانکی، ممنوعیت فروش تسلیحات و فشار بر صادرات نفتی و غیرنفتی، همگی می‌توانند نرخ تورم و رکود اقتصادی را تشدید کرده و بر زندگی روزمره مردم اثرات مستقیم بگذارند. این فشارها ممکن است دولت را وادار به اتخاذ سیاست‌های جبرانی کند که خود چالش‌های تازه‌ای در عرصه داخلی ایجاد خواهند کرد.

در سطح منطقه‌ای، تشدید فشارها احتمالاً به افزایش تحرکات بازیگران رقیب با محوریت اسرائیل در خاورمیانه می‌انجامد. کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس ممکن است بازگشت تحریم‌ها را فرصتی برای محدودسازی بیشتر نفوذ منطقه‌ای ایران تلقی کنند، اما سیاست محتاطانه تری را در پیش خواهند گرفت و احتمالا به دنبال دیپلماسی میانجی گرایانه در پرونده هسته ای خواهند رفت. چون هر گونه ناامنی در منطقه، جدی ترین و مستقیم ترین تاثیرات را برای برنامه این کشورها خواهد داشت. در چنین شرایطی، خطر تقابل‌های نیابتی و حتی درگیری‌های مستقیم افزایش می‌یابد، به‌ویژه اگر ایران در واکنش به فشارها بخواهد قدرت بازدارندگی خود را با گام‌های جدید هسته‌ای یا نظامی تقویت کند. خاصه آنکه خاورمیانه در چهار ماه گذشته تجربه تجاوز اسرائیل به ایران و قطر را از سر گذارنده است.

 

تعمیق روابط با قدرت‌هایی چون روسیه و چین

در عرصه بین‌المللی نیز تهران در برابر دو مسیر متفاوت قرار گرفته است؛ یا تنش با غرب را به سطح بی‌سابقه‌ای بکشاند و به سمت تعمیق روابط با قدرت‌هایی چون روسیه و چین حرکت کند، یا با طرح ابتکارات جدید دیپلماتیک، شرایط را برای مذاکراتی تازه، اما این بار با ضمانت‌های قوی‌تر فراهم سازد. مسیر نخست می‌تواند به شکل‌گیری یک ائتلاف ضدغربی در منطقه و همکاری‌های اقتصادی-نظامی گسترده‌تر با شرق منجر شود، ولی در عین حال خطر انزوای بیشتر ایران را نیز در پی دارد. مسیر دوم مستلزم انعطاف‌پذیری دیپلماتیک و ارائه طرحی نو است که هم نگرانی‌های امنیتی غرب را کاهش دهد و هم حقوق هسته‌ای ایران را تضمین کند. در مجموع، بازگشت تحریم‌های سازمان ملل نه‌تنها چالشی برای سیاست خارجی و اقتصاد ایران است، بلکه می‌تواند به فرصتی برای بازتعریف استراتژی هسته‌ای و منطقه‌ای کشور نیز بدل شود. موفقیت در این مسیر، نیازمند راهبردی جامع است که میان مقاومت و تعامل، توازن دقیقی برقرار کند و از هرگونه تصمیم هیجانی که می‌تواند تنش‌ها را به سطح غیرقابل بازگشتی برساند، پرهیز نماید.

ابوالقاسم دلفی: بازگشت تحریم‌ها پایان همه‌چیز نیست.

پیرو آنچه گفته شد، ابوالقاسم دلفی در آغاز گفت‌وگویش با «هفت صبح» و ذیل نگاهی آسیب شناسانه به شرایط پیش روی برجام و اتفاقات اخیر، سخنان خود را با یادآوری لحظه‌های حساسی آغاز می‌کند که در جمعه شب بر سر پرونده هسته‌ای ایران گذشت. او که سابقه‌ای طولانی به‌عنوان سفیر ایران در فرانسه و اکردیته در موناکو دارد، تصریح می کند که «فرصت‌های متعددی برای جلوگیری از بازگشت تحریم‌های شورای امنیت وجود داشت که یکی پس از دیگری از دست رفت» و به باور او، «تفاهم‌نامه قاهره که با هدف همکاری ایران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به امضا رسید، می‌توانست نقطه عطفی در این مسیر باشد، اما اجرای آن با تأخیر و در دقیقه نود، زمانی که بسیاری از پل‌های دیپلماسی شکسته شده بود، عملاً کارکرد خود را از دست داد». در ادامه قرائت انتقادی، سفیر پیشین ایران در صربستان و اکردیته در مونته‌ویدو تأکید دارد که «اروپایی‌ها سه مطالبه مشخص داشتند و اعلام کرده بودند اگر این مطالبات در چهار هفته اخیر برآورده شده بود، از فعال‌سازی مکانیسم ماشه فاصله می گرفتیم. با این حال، زمان‌بندی اجرای توافق با آژانس به‌گونه‌ای بود که شورای امنیت پیش از دریافت نتایج این همکاری، به سمت رأی‌گیری درباره قطعنامه روسیه و چین رفت و با شکست این قطعنامه، راه برای بازگشت تحریم‌ها باز شد.»

 

شکست دیپلماتیک در شورای امنیت

مدیرکل سابق غرب اروپا در وزارت خارجه در ادامه به پرسشی مهم اشاره می‌کند؛ «اینکه چرا روسیه و چین با علم به فضای منفی شورای امنیت و ترکیب آرای مشخص، قطعنامه‌ای را ارائه کردند که از ابتدا شانس تصویب نداشت و تنها نتیجه آن، قرار گرفتن ایران در موقعیتی منزوی بود؟» به گفته او، «این اقدام نه‌تنها کمکی به تهران نکرد، بلکه باعث شد ایران در فاصله کوتاهی دو بار با شکست دیپلماتیک در شورای امنیت مواجه شود و تصویری از انزوا و تنهایی آن در سطح بین‌الملل ترسیم گردد.» به اعتقاد سفیر پیشین ایران در بلژیک، «این تصمیم، فرصتی دوباره در اختیار مخالفان ایران قرار داد تا اجماع جهانی علیه تهران را تقویت کنند؛ اجماعی که با فعال شدن دوباره تحریم‌ها می‌تواند ابعاد تازه‌ای به خود بگیرد».

رئیس سابق اداره دوم غرب اروپا در وزارت خارجه با مرور این تحولات، باور دارد که «اگرچه بازگشت تحریم‌ها شرایط را پیچیده‌تر خواهد کرد، اما همچنان روزنه‌هایی برای دیپلماسی باز است.» به زعم دلفی، «اروپا علی‌رغم همراهی با آمریکا در موضوع فعال‌سازی مکانیسم ماشه، تمایل دارد درهای مذاکره را باز نگه دارد. دلیل این تمایل را باید در شرایط بغرنج قاره اروپا جست‌وجو کرد؛ جایی که جنگ اوکراین، امنیت این قاره را با تهدیدی جدی مواجه کرده و اروپایی‌ها علاقه‌مندند از هرگونه تنش تازه در پرونده‌های بین‌المللی، به‌ویژه در خاورمیانه، فاصله بگیرند.» سفیر پیشین ایران در کلمبیا و اکردیته در پرو، اکوادور و پاناما به هفت صبح می گوید: «این شرایط می‌تواند فرصتی برای تهران باشد تا با بهره‌گیری از تمایل اروپا به مذاکره، مانع از شکل‌گیری بحران‌های عمیق‌تر شود.»

معاون سابق مدیرکل غرب اروپا در وزارت خارجه با اشاره به تجربه سال‌های گذشته تأکید می‌کند که «برجام عملاً پیش از این نیز به پوسته‌ای خالی از محتوا تبدیل شده بود.» از منظر او، «در دوره‌های مختلف، از دولت روحانی تا دولت رئیسی، فرصت‌هایی برای بازسازی این توافق وجود داشت، اما یا به دلیل تحولات بین‌المللی چون جنگ اوکراین یا به دلیل تأخیر در تصمیم‌گیری‌های داخلی، این فرصت‌ها از دست رفت. اکنون، با شکست قطعنامه روسیه و چین و بازگشت تحریم‌ها، باید پذیرفت که برجام دیگر از نظر حقوقی و عملی کارایی گذشته را ندارد و نمی‌توان به احیای کامل آن امید بست.»

 

فرصت‌های مذاکره مستقیم با واشنگتن

رئیس پیشین اداره آمریکا در وزارت خارجه در بخش دیگری از سخنان خود به آینده مذاکرات هسته‌ای پرداخت و تأکید کرد که «اگر در سال‌های گذشته، به‌ویژه پیش از جنگ دوازده‌روزه و تحولات امنیتی اخیر، از فرصت‌های مذاکره مستقیم با واشنگتن به میزبانی عمانی ها استفاده می‌شد، شاید اکنون شرایط متفاوتی رقم می‌خورد. ولی با گذشت زمان و تشدید و تجمیع بحران‌ها، اکنون ایالات متحده تمایل کمتری به گفت‌وگو نشان می‌دهد و اگر هم وارد مذاکره شود، شروط سخت‌تری را مطرح خواهد کرد.» سفیر پیشین ایران در لوکزامبورگ در تشریح بیشتر گفته خود به این موضوع ورود می کند که «آمریکایی‌ها هنوز موضع روشنی درباره مذاکره ندارند و تنها برخی اظهارنظرهای پراکنده از زبان استیو ویتکاف شنیده می‌شود که نمی‌توان روی آن‌ها حساب جدی باز کرد.»

با این حال، رئیس سابق اداره کل غرب اروپا تبیین و تصریح می‌کند که «نباید اروپا را به‌طور کامل از معادلات کنار گذاشت». چرا که به باور دلفی، «روئیکا و اتحادیه اروپا همچنان در شورای امنیت و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نفوذ دارند و می‌توانند در مقاطع حساس، نقشی هرچند محدود ایفا کنند.» در پیوست چنین تحلیلی است که این مفسر ارشد سیاست خارجی معتقد است که «اگرچه شرایط برای گفت‌وگو با آمریکا دشوارتر شده، اما اروپا به دلیل بحران اوکراین و نگرانی از تشدید تنش‌های جهانی، مایل است مسیر دیپلماسی با ایران باز بماند و این فرصتی است که تهران نباید از آن غافل شود.» در بخش نهایی این گپ و گفت، این دیپلمات باسابقه تأکید دارد که «بازگشت تحریم‌ها پایان همه‌چیز نیست، اما بدون تردید آغاز مرحله‌ای تازه و پیچیده‌تر در پرونده هسته‌ای ایران خواهد بود؛ مرحله‌ای که در آن عقلانیت، تصمیم‌گیری‌های به‌موقع و درک صحیح از موازنه قدرت‌های جهانی می‌تواند مسیر آینده را تعیین کند.»

یوسف مولایی: با شکست قطعنامه روسیه و چین، برجام به پایان عمر خود رسید

یوسف مولایی هم دیگر کارشناسی بود که طی گفت وگوی خود با «هفت صبح» و ذیل تحلیل تحولات اخیر پرونده هسته‌ای ایران، همسو با تحلیل انتقادی دلفی، معتقد است که، «با شکست قطعنامه پیشنهادی روسیه و چین در شورای امنیت برای تعویق شش‌ماهه مکانیزم ماشه، باید پذیرفت برجام عملاً به پایان عمر خود رسیده است.» او نیز با نگاهی به گذشته، تأکید دارد که «برجام در دوره اوباما بر مبنای حسن نیت و فضای مثبت دیپلماتیک شکل گرفت؛ فضایی که در آن ایران و گروه ۱+۵ بر اساس اعتماد نسبی وارد مذاکره شدند و شرایط بین‌المللی به‌گونه‌ای بود که امکان رسیدن به توافقی تاریخی فراهم شد. در آن زمان، نه از جنگ اوکراین خبری بود و نه از شکاف‌های عمیق کنونی میان تروئیکای اروپا و روسیه جنگ اقتصادی ایالات متحده و چین.»

تحلیلگر حوزه برجام ادامه می دهد که «توافق هسته ای در سال‌های اولیه توانست فضای تنش را تا حدی کاهش دهد، اما با خروج یک‌جانبه آمریکا از برجام و ناتوانی اروپا در عمل به تعهداتش، رفته‌رفته ستون‌های این توافق فرو ریخت و امروز با بازگشت تحریم‌ها، می‌توان گفت برجام دیگر حتی از نظر حقوقی نیز کارکردی ندارد.» لذا مولایی اعتقاد دارد که «در طول سال‌های گذشته، چه در دولت روحانی و چه در دولت رئیسی، برجام عملاً به یک پوسته توخالی تبدیل شد که تنها نامی از آن باقی مانده بود و اکنون با شکست تلاش‌های دیپلماتیک برای تعویق مکانیزم ماشه، همین پوسته نیز فرو ریخته است.»

این مفسر ارشد حوزه سیاست خارجی با اشاره به رأی نیاوردن قطعنامه روسیه و چین و بازگشت قریب‌الوقوع تحریم‌های شورای امنیت از بعدازظهر امروز یکشنبه، تأکید دارد که «از این پس نقش تروئیکای اروپایی در روند دیپلماسی هسته‌ای ایران به حداقل رسیده است.» با چنین برداشتی، او توضیح می‌دهد که «تجربه سال‌های اخیر نشان داده آلمان، فرانسه و بریتانیا عملاً در بزنگاه‌های حساس، همسو با واشنگتن عمل کرده‌اند و هیچ‌گاه حاضر نشده‌اند هزینه‌ای برای حفظ توافق هسته‌ای بپردازند». به گفته مولایی، «این کشورها نه در دوران خروج آمریکا از برجام در دولت ترامپ و نه در دوره مذاکرات دولت بایدن نقش مؤثری ایفا نکردند و امروز نیز با حمایت از بازگشت تحریم‌ها، جایگاه خود را به‌عنوان میانجی‌های قابل اعتماد از دست داده‌اند.»

با این قرائت، مولایی تصریح می‌کند که «پس از بازگشت تحریم‌ها، مسیر مذاکرات هسته‌ای باید به‌طور مستقیم میان تهران و واشنگتن و البته با مشارکت روسیه و چین دنبال شود، چراکه اروپا نشان داده نه توان و نه اراده لازم برای ایفای نقش مستقل در این پرونده را ندارد». کارشناس مسائل هسته‌ای به «هفت صبح» می‌گوید که، «اگرچه حفظ روابط دیپلماتیک با اروپا در سطح سیاسی اهمیت دارد، اما پرونده هسته‌ای ایران دیگر نباید معطل مواضع متناقض و گاه خصمانه این کشورها بماند و تهران باید استراتژی جدیدی را بر اساس واقعیت‌های قدرت در نظام بین‌الملل طراحی کند.»

تحلیلگر حوزه بین‌الملل در بخش دیگری از سخنانش به ابعاد امنیتی ماجرا می‌پردازد و هشدار می‌دهد که «بازگشت تحریم‌های شورای امنیت می‌تواند زمینه‌ساز تحولات خطرناکی در منطقه شود». او با اشاره به سابقه حملات اسرائیل علیه تأسیسات هسته‌ای ایران تأکید می‌کند که «تل‌آویو برای اقدام نظامی علیه ایران نیازی به مجوزهای بین‌المللی ندارد، اما بازگشت تحریم‌ها می‌تواند اجماع جهانی علیه ایران را تقویت کند و در صورت وقوع حمله احتمالی، هزینه‌های سیاسی و امنیتی آن را میان دیگر کشورها تقسیم نماید». مولایی تشریح می‌کند که «هرگاه اسرائیل ضرورت ببیند، بدون توجه به فضای حقوقی یا سیاسی بین‌المللی، دست به اقدام نظامی زده است؛ اما اکنون با بازگشت قطعنامه‌ها، این کشور می‌تواند از فضای ایجادشده برای مشروعیت‌بخشی به اقدامات خود استفاده کند و این همان خطری است که نباید نادیده گرفته شود.»

این حقوقدان در ادامه با اشاره به تجربه‌های تاریخی، ازجمله جنگ ۱۲روزه و همچنین حملات سایبری و خرابکارانه علیه تأسیسات هسته‌ای ایران، متذکر می شود که «تل‌آویو همواره در پی تضعیف توان هسته‌ای ایران بوده و بازگشت تحریم‌ها ممکن است محاسبات امنیتی این رژیم را تغییر دهد.» لذا او اذعان دارد که «احتمال حمله اسرائیل هیچ‌گاه به صفر نرسیده است و بازگشت قطعنامه‌ها می‌تواند با ایجاد اجماع جهانی، هزینه چنین اقدامی را برای این رژیم کاهش دهد، چراکه در صورت اقدام نظامی، تل‌آویو می‌تواند مدعی شود که جامعه جهانی نیز نسبت به برنامه هسته‌ای ایران نگران است و این‌گونه هزینه‌های سیاسی حمله را میان دیگران تقسیم کند.»

مفسر حوزه سیاست خارجی به این نکته هم ورود می کند که «تهران نباید در برابر این تحولات صرفاً رویکردی انفعالی در پیش گیرد. او معتقد است هرچند بازگشت تحریم‌ها شرایط را دشوارتر می‌کند، اما ایران باید با درک واقع‌بینانه از موازنه قدرت، مسیر دیپلماسی را کاملاً مسدود نکند.» به گفته مولایی، «حتی در سخت‌ترین شرایط نیز باید روزنه‌هایی برای گفت‌وگو باز بماند، اما این گفت‌وگوها باید با بازیگران اصلی قدرت یعنی آمریکا، روسیه و چین انجام شود، نه با کشورهایی که بارها نشان داده‌اند در لحظات حساس، طرف مقابل ایران را انتخاب می‌کنند.»

کارشناس مسائل برجام در پایان تحلیل خود خاطرنشان می‌کند که «بازگشت تحریم‌ها درواقع پایان یک دوره و آغاز دوره‌ای تازه در پرونده هسته‌ای ایران است؛ دوره‌ای که در آن تهران باید استراتژی هسته‌ای و دیپلماتیک خود را بر اساس معادلات جدید بین‌المللی بازتعریف کند». وی می‌افزاید: «واقعیت این است که امروز دیگر نه از برجام چیزی باقی مانده و نه از اعتماد گذشته میان طرف‌ها. در چنین شرایطی، ایران باید با اتکا به ظرفیت‌های راهبردی خود و با محوریت گفت‌وگو با قدرت‌های بزرگ، از منافع ملی و امنیت کشور دفاع کند و اجازه ندهد فشارها و تهدیدها معادلات داخلی و منطقه‌ای را علیه ایران رقم بزند.» به زعم این تحلیلگر، «هرچند شرایط پیش‌رو دشوار و پرتنش خواهد بود، اما هوشمندی دیپلماتیک، درک صحیح از تحولات جهانی و پرهیز از اتکا به بازیگران کم‌اثر می‌تواند مسیر تازه‌ای را برای آینده پرونده هسته‌ای ایران ترسیم کند؛ مسیری که در آن، واقع‌گرایی جایگزین خوش‌بینی‌های گذشته خواهد شد و سیاست خارجی کشور بر اساس موازنه واقعی قدرت در سطح بین‌المللی بازسازی می‌شود».

 

 

دیدگاهتان را بنویسید