به گزارش سرمایه فردا، رویکرد دولت چهاردهم و برجام میتواند موقعیت اقتصادی و سیاسی ایران که به منطقه محدود شده بهبود پیدا کند.
غلامرضا علیزاده: رویکرد دولت چهاردهم و برجام دیگر یک تحلیل حوزه سیاست نیست، سخنی است که چهار سال پیش گفته شد و به حاکمیت بابت خطراتِ به تاخیر انداختنِ مذاکره رودرو با ایالات متحده هشدار داده شد. دیگران اما به ضریح متروکهی دمکراتها دست یازیده و به معجزهی احتمالیاش امید بسته بودند.
وضعیت پر آب چشم مردم ایران در طول شش سال گذشته، نیازی به یادآوری ندارد که رویکرد دولت چهاردهم و برجام باید چه باشد. هزینه مقاومت در مقابل تحریمها، به قیمت آب رفتن سرمایههای مردم پرداخت شد. اندک خواص متصل به حلقه قدرت، در همین مدت چنان فربه شدهاند که تنها مسالهای که در طول این سالها برایشان اهمیتی نداشت، وضعیت مردم نگونبختِ لهشده زیر بار تحریمهای کمرشکن بود.
همزمان موقعیتهای مناسبی برای مذاکره با ایالات متحده پیش آمد. اگر چه هیچ ناظر منصفی در زیادهخواهی غرب مقابلِ ایران تردیدی ندارد، اما واقعیت مناسبات جهانی را نه آرمان و ایدئولوژی، که مفهوم “قدرت” شکل میدهد. قدرت اقتصادی ایران کمتر از یک درصد اقتصاد جهان بوده و قدرت سیاسیاش در میزان نقشآفرینیاش در منازعات منطقهای کاملاً مشخص است.
فیالمثل در جریان بحران آذربایجان و ارمنستان، طرفین منازعه هیچ وقعی به میانجیگری ایران ننهادند و این روسیه بود که به رغم هشدارهای مقامات ایران بر سر ملاحظات ژئوپلیتیکی ایران ارزشی قائل نشد و آنرا با مطامع تزاری خویش معامله کرد و اخیراً هم در حال واردکردن فشار به ارمنستان برای پذیرش نقشههای شوم دولت باکو است.
در جریان رد پیشنهاد مذاکره با دولت ترامپ، این نکته را یادآور شدم که رخدادهای سیاسی غیرقابل پیشبینیاند و یکی از نکات مهم در حل بحرانهای بینالمللی لحاظ کردن عنصر زمان میباشد. بدین معنا که؛ بازیگر سیاسی در تنگنای زمان دچار منتهای تنش شده و تصمیماتی که اتخاذ میکند، به نفع او و قلمرو تحت حکومتش نخواهد بود.
همه اینها وقتی بود که ایالات متحده، به حماقت ترور سردار سلیمانی دچار نشده بود و ترامپ، با برکناری جان بولتون به ایران پالس مثبت فرستاده و از پاسخ به حمله موشکی و پهپادی ایران یا متحدان منطقهایاش به تاسیسات نفتی آرامکو به طرز معناداری چشمپوشی کرده بود. شبِ حمله به دهها موقعیت نظامی و اقتصادی جنوب در انتقام نسبت به سقوط پهپاد پیشرفتهاش، به طرز شگفتآوری عقب نشسته بود. حسن روحانی اما یک رییس جمهور مصلوبالید بود که در مقابل اصرار روسای دولت فرانسه و بریتانیا در نیویورک برای گشایش دالانی برای مذاکره، جز خندههای بیمعنا پاسخی نداشت.
زمان گذشت و جو بایدن بر مسند ریاستجمهوریِ ایالات متحده نشست، مذاکرات بهر شکلی بود آغاز شد و به نتایج ملموسی رسید که تنها مترصد تصمیمات سیاسی در تهران بود، اما دریغ. رقیب سیاسی در تهران بر سر آن نبود که اعتبار (Credit) احیای برجام بهپای دولت روحانی نوشته شود، حتی اگر انجام آن به تنفسی موقت برای ملت منجر میشد. واقعیت اما اکنون این است، هسته سخت قدرت که آمده بودند، میوه برجام را به تنهایی بچینند. از کشورِی که شریک استراتژیک شمالی است رکب خورد و روسیه به طرز رندانهای برجام را به گروگانِ تجاوز خویش به اوکراین گرفت.
برجامی که قرار بود منافع ایران را تامین کند، اکنون به کارت برندهای در منازعات جهانی بدل شده بود که بازیگران سیاسی منافع راهبردی خود را در نخواستنِ آن جستجو میکنند. اگر منافع ملت ایران را، چون گوشتی راحتالحلقوم، قربانیِ مطامع استعماری خود کنند. اکنون برجام به اغماء رفته و غمی جانکاه است و وزیر امور خارجهی جدید در پی ریختن طرحی نو برآمده است. و رئیسالوزرا هم در این اندیشه است که چگونه کسری وحشتناک بودجه را از طریق آزاد کردن منابع انرژی از جمله بنزین جبران کند!
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا