با آغاز مرحله نخست توافق غزه و تبادل زندانیان، خاورمیانه وارد فصل تازهای از تحولات ژئوپلیتیک شده است. در حالی که آمریکا با همراهی ترکیه، قطر و مصر تلاش دارد این توافق را بهعنوان الگویی از دیپلماسی چندجانبه معرفی کند، بسیاری از تحلیلگران آن را نه نقطه آغاز صلح، بلکه گامی تاکتیکی برای تغییر موازنه قدرت و تضعیف محور مقاومت میدانند. اکنون نگاهها به تهران دوخته شده و پرسشها درباره آینده فشارهای منطقهای بر ایران بیش از پیش برجسته شدهاند.
به گزارش سرمایه فردا، با اجرای مرحله نخست توافق غزه—آزادی گروهی از زندانیان فلسطینی در ازای گروگانهای اسرائیلی—خاورمیانه وارد مرحلهای تازه از تحولات سیاسی شده است. این توافق، که با میانجیگری آمریکا و همراهی ترکیه، قطر و مصر شکل گرفت، از سوی برخی ناظران نه بهعنوان تلاش برای آرامسازی غزه، بلکه بهعنوان آغاز بازی جدید واشنگتن در منطقه تعبیر میشود.
دونالد ترامپ موفق شد کشورهای کلیدی منطقه را پای میز حمایت از این طرح بیاورد؛ اقدامی که میتواند به الگویی تازه از دیپلماسی چندجانبه در بحرانهای خاورمیانه تبدیل شود. با این حال، پرسش بنیادین همچنان پابرجاست: آیا این روند به صلحی پایدار منتهی خواهد شد، یا صرفاً ابزاری تاکتیکی برای تضعیف محور مقاومت و بازآرایی قدرت در منطقه است؟
مرحله دوم این طرح—خلع سلاح حماس و خروج کامل اسرائیل از غزه—در صورت اجرا، میتواند موازنه قدرت را بهطور چشمگیری دگرگون کند. اما اگر این مرحله ناکام بماند، منطقه ممکن است وارد فاز جدیدی از بیاعتمادی و درگیریهای پراکنده شود.
در این میان، نگاهها به تهران دوخته شده است. برخی تحلیلگران معتقدند واشنگتن و متحدان عربش در تلاشاند تا مسیر فشار بر ایران را از تقابل نظامی به چانهزنی دیپلماتیک تغییر دهند. در مقابل، گروهی دیگر روند فعلی را مقدمهای برای افزایش فشارهای منطقهای و آمادهسازی برای برخورد مستقیم با ایران میدانند.
آنچه مسلم است، خاورمیانه در آستانه یکی از حساسترین بازچینیهای سیاسی خود در دهههای اخیر قرار دارد. صلحی که در ظاهر آرامش میآورد، اما در زیر پوست منطقه، نشانههای آشکار از صفآرایی جدید قدرت دیده میشود؛ صفآراییای که ممکن است نه به پایان درگیریها، بلکه به آغاز فصل تازهای از رقابتهای ژئوپلیتیک منجر شود.
اجرای مرحله نخست توافق زادی گروگانها و زندانیان در ظاهر گامی انسانی و دیپلماتیک است، اما در واقع میتواند بخشی از یک سناریوی بزرگتر برای مهندسی موازنه قدرت باشد. حضور فعال آمریکا با همراهی ترکیه، قطر و مصر نشان میدهد که واشنگتن در تلاش است تا با استفاده از دیپلماسی چندجانبه، ابتکار عمل را در بحرانهای منطقهای بازپس گیرد. این رویکرد، بهویژه در آستانه انتخابات آمریکا، میتواند همزمان با کاهش هزینههای نظامی، نفوذ سیاسی را افزایش دهد.
مرحله دوم توافق—خلع سلاح حماس و خروج کامل اسرائیل از غزه—اگر اجرایی شود، میتواند بهطور بنیادین ساختار امنیتی و سیاسی منطقه را دگرگون کند. اما این مرحله، بهدلیل حساسیتهای ایدئولوژیک و امنیتی، احتمالاً با مقاومت شدید محور مقاومت و واکنشهای غیرقابل پیشبینی همراه خواهد بود. در صورت شکست این مرحله، نهتنها توافق فعلی بیاثر میشود، بلکه بیاعتمادی و تنشهای جدیدی در منطقه شکل خواهد گرفت.
اشاره به نقش تهران در متن، نشاندهنده آن است که توافق غزه صرفاً یک پرونده فلسطینی نیست، بلکه بخشی از استراتژی گستردهتر برای مدیریت یا مهار نفوذ ایران در منطقه است. دو روایت متضاد در اینباره وجود دارد: نخست، تلاش برای تغییر مسیر فشار از نظامی به دیپلماتیک؛ دوم، آمادهسازی برای برخورد مستقیم با ایران از طریق تضعیف متحدان منطقهایاش. هر دو سناریو، نشاندهنده آناند که ایران در مرکز محاسبات ژئوپلیتیک جدید قرار دارد.
توافق غزه، اگرچه در ظاهر با هدف صلح آغاز شده، اما در واقع میتواند آغازگر یک بازچینی ژئوپلیتیک در خاورمیانه باشد. این بازچینی، نهتنها به تغییر موازنه قدرت میان بازیگران منطقهای منجر خواهد شد، بلکه میتواند مسیر تعاملات ایران، آمریکا و متحدان عربی را نیز دگرگون کند. در چنین فضایی، صلح ممکن است بیش از آنکه پایان درگیریها باشد، آغاز فصل تازهای از رقابتهای پنهان و صفآراییهای استراتژیک باشد.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا