حکمرانی دیجیتال؛ سنگر امنیت ملی در برابر جنگ روانی

حکمرانی دیجیتال؛ سنگر امنیت ملی در برابر جنگ روانی

استرداد لایحه سامان‌دهی فضای مجازی در شرایطی اتفاق افتاد که کشور با پیچیده‌ترین نبردهای شناختی و اطلاعاتی مواجه است؛ عقب‌نشینی از قانون‌مند کردن این زیست‌بوم نوین، به معنای رها کردن امنیت روانی جامعه در برابر موج اخبار جعلی و عملیات فریب است. این گزارش، فراتر از بحث‌های جناحی، به واکاوی ضرورت راهبردی حکمرانی دیجیتال، حفظ سرمایه اجتماعی و افزایش تاب‌آوری ملی در برابر تهدیدات نرم می‌پردازد.

تصمیم اخیر دولت به دستور رییس جمهور برای استرداد لایحه فضای مجازی که به نظر می‌رسد بیش از هر چیز حاصل فشارهای جناح اصلاح‌طلب و اولویت دادن به ملاحظات سیاسی کوتاه‌مدت باشد، به نحوی نادیده گرفتن ضرورت‌های راهبردی کشور است. البته تصویب یا عدم تصویب یک لایحه و یا انتقاد به بندهایی از آن، یک فرآیند طبیعی در نظام قانون‌گذاری است و بررسی دقیق جزئیات حقوقی آن نیز بر عهده متخصصان امر است. اما در میانه هیاهوی رسانه‌ای، آنچه در این اقدام نباید مغفول بماند، تفکیک میان «نقد فرآیند» و «نفی اصل ضرورت» است. فضای مجازی، امروز زیست‌بوم کامل و بخشی جدایی‌ناپذیر از حیات فردی و اجتماعی ملت ایران است. تسلیم شدن در برابر فشارها و عقب‌نشینی از قانون‌مند کردن این فضا، به‌مثابه رها کردن یک شهر پرجمعیت بدون قانون، پلیس و دادگاه است؛ امری که هیچ عقل سلیمی آن را برنمی‌تابد و نشان می‌دهد چگونه می‌توان به بهانه نقد جزئیات یک لایحه، اصل یک نیاز حیاتی برای جامعه را قربانی جنجال‌های سیاسی کرد.

 

قانون‌مندی؛ ضرورت بدیهی هر زیست‌بوم نوین

سامان‌دهی و قانون‌مند کردن فضای مجازی، یک ضرورت منطقی، عقلانی و غیرقابل انکار است. باید بپذیریم که دوره نگاه به اینترنت به‌عنوان یک ابزار سرگرمی یا یک حاشیه فانتزی در کنار زندگی واقعی به پایان رسیده و اقتصاد، فرهنگ، سیاست، امنیت و روابط اجتماعی ما عمیقاً با این فضا درهم‌تنیده است. همان‌طور که در جهان واقعی، هیچ‌کس یلگی و رهاشدگی را مترادف با آزادی نمی‌داند، در جهان مجازی نیز این دو مفهوم یکسان نیستند.

آزادی بیان، به معنای امکان طرح دیدگاه‌های مستدل، نقدهای سازنده و گردش شفاف اطلاعات است؛ اما آزادی انتشار دروغ، آزادی تخریب شخصیت و آزادی ایجاد وحشت عمومی مفاهیمی هستند که در هیچ نظام حقوقی معتبری در جهان به رسمیت شناخته نمی‌شوند. برخی در داخل، دانسته یا ندانسته، به بهانه دفاع از آزادی، در حال دفاع از آنارشی دیجیتال هستند. این رویکرد، نه تنها به نفع جامعه نیست، بلکه حقوق بنیادین همان شهروندانی را که ادعای حمایت از آن‌ها را دارند، به مسلخ می‌برد.

قانون مرز میان آزادی و هرج‌ومرج را مشخص می‌کند. همان‌طور که قوانین راهنمایی و رانندگی، آزادی تردد را محدود نمی‌کنند، بلکه آن را برای همگان ممکن و ایمن می‌سازند، قوانین ناظر بر فضای مجازی نیز قرار است آزادی‌های مشروع را در بستری امن و مسئولانه تضمین کنند. مخالفت با اصل قانون‌گذاری در این حوزه، به معنای اصرار بر حفظ فضایی است که در آن، قدرت نه در دست اکثریت مردم یا حاکمیت قانون، که در اختیار سازمان‌یافته‌ترین و بی‌اخلاق‌ترین گروه‌های تولیدکننده محتوای دروغین است. این یک عقب‌گرد خطرناک به دوران قانون جنگل در پوششی مدرن است.

 

قانون سپری برای همگان است، نه شمشیری علیه منتقدان

یک کج‌فهمی بزرگ و البته هدفمند، القای این گزاره است که قوانین نظارتی بر فضای مجازی، صرفاً برای حراست از نهادهای حاکمیتی و دولتی طراحی می‌شوند. این برداشتی ناقص و تقلیل‌گرایانه است. بزرگ‌ترین قربانیان اخبار جعلی و کارزارهای تخریب شخصیت (فیک‌نیوز) لزوماً دولت‌ها نیستند؛ در بسیاری از موارد، این خود شهروندان، نخبگان، کارآفرینان، هنرمندان و چهره‌های شناخته‌شده اجتماعی (سلبریتی‌ها) هستند که زندگی شخصی، اعتبار حرفه‌ای و آرامش روانی‌شان با یک شایعه بی‌اساس فرو می‌پاشد.

آیا حفاظت از حریم خصوصی یک ورزشکار ملی، یک فعال اقتصادی یا یک استاد دانشگاه در برابر تهمت‌های بی‌شرمانه، جزو حقوق شهروندی نیست؟ آیا مقابله با شبکه‌هایی که با جعل و دروغ، اعتماد عمومی به یک پزشک یا یک برند معتبر ایرانی را از بین می‌برند، به نفع جامعه نیست؟ قانونی که مانع از انتشار اخبار کذب می‌شود، در وهله اول، سپری برای حفاظت از آبرو و حیثیت تک‌تک شهروندان ایرانی است. این قانون، قرار است امنیت روانی و اجتماعی را برای همه فراهم کند، از یک نوجوان در کنج اتاقش که هدف قلدری مجازی قرار گرفته تا یک مدیر دولتی که با اخبار دروغین در مورد عملکردش تخریب می‌شود.

قاعدتاً مرزبندی میان نقد و تخریب باید شفاف باشد و این وظیفه حقوق‌دانان و قانون‌گذاران است که با استفاده از عبارات دقیق و غیرمبهم، این تمایز را در متن قانون تضمین کنند. نقد، مبتنی بر واقعیت و استدلال است، حتی اگر تلخ و گزنده باشد. اما دروغ‌پراکنی و انتشار محتوای خلاف واقع، مبتنی بر جعل و با هدف فریب و ایجاد اخلال صورت می‌گیرد. این دو، از یک جنس نیستند. یک نظام حقوقی سالم، نه تنها نقد را سرکوب نمی‌کند، بلکه با حذف دروغ و شایعه، فضا را برای شنیده شدن نقدهای واقعی و سازنده، بازتر و سالم‌تر می‌سازد.

 

به فکر تاب‌آوری ملی در برابر بمباران اطلاعاتی باشیم

ایران امروز در شرایط جنگ ترکیبی قرار دارد و این جنگ، صرفاً در میدان‌های نظامی یا اقتصادی در جریان نیست؛ بلکه یکی از اصلی‌ترین جبهه‌های آن، ذهن و قلب ملت ایران است. دشمن، پس از ناامیدی از ابزارهای سخت، امروز بر روی جنگ شناختی و جنگ روانی سرمایه‌گذاری کرده و فضای مجازی، خط مقدم این نبرد است. تجربه تلخ و کوتاه اما پرهزینه جنگ اخیر ۱۲ روزه به‌خوبی نشان داد که چگونه یک خبر جعلی، یک شایعه هدفمند یا یک تحلیل مغرضانه می‌تواند در چند ساعت، آرامش روانی جامعه را مخدوش کرده، صف‌های کاذب در برابر فروشگاه‌ها و پمپ‌بنزین‌ها ایجاد کند و بذر بی‌اعتمادی و وحشت را در دل مردم بکارد.

در چنین شرایطی، حراست از آرامش روانی جامعه از یک اولویت اجتماعی به یک ضرورت امنیت ملی ارتقا پیدا می‌کند. بی‌تفاوتی نسبت به گردش وسیع اخبار دروغین در بزنگاه‌های حساس، به معنای باز گذاشتن دروازه‌های امنیت کشور به روی دشمن است. وقتی دشمن با کمترین هزینه، با تولید چند خبر جعلی می‌تواند به اهدافی دست یابد که در میدان نبرد واقعی نیازمند صرف میلیاردها دلار و منابع بسیار است، بی‌عملی و انفعال در قانون‌گذاری این حوزه، توجیه‌پذیر نیست.

امنیت روانی، بستر و زیرساخت هر نوع توسعه و پیشرفت دیگر است. جامعه‌ای که دائماً در معرض بمباران اطلاعاتی دروغ و محتواهای اضطراب‌آور باشد، توان تصمیم‌گیری عقلانی، امید به آینده و مشارکت سازنده را از دست می‌دهد. بنابراین، قانون‌مندسازی فضای مجازی برای مقابله با فیک‌نیوز، نه یک اقدام پلیسی، بلکه یک سرمایه‌گذاری راهبردی برای حفظ سرمایه اجتماعی و تاب‌آوری ملی در برابر فشارهای خارجی است.

 

مسئله «آزادی و محدودیت» نیست؛ «مسئولیت و آشوب» است

از منظر دکترین دفاعی، مقابله با اخبار خلاف واقع، یک اقدام کاملاً پدافندی و پیشگیرانه است. در پارادایم «پدافند غیرعامل» هدف، کاهش آسیب‌پذیری‌های کشور در برابر تهدیدات است. «بی‌قانونی در فضای مجازی» یکی از بزرگ‌ترین آسیب‌پذیری‌های امنیت ملی ایران است. این فضا به دشمن اجازه می‌دهد که بدون نیاز به نفوذ فیزیکی، در عمق استراتژیک کشور، یعنی در افکار عمومی، عملیات روانی اجرا کند.

قانون بازدارنده و کارآمد، مانند یک سامانه پدافندی در حوزه نرم عمل می‌کند. این قانون، هزینه «عملیات فریب» را برای دشمن و عوامل داخلی آن بالا می‌برد و از تبدیل شدن فضای مجازی ایران به جولانگاه سرویس‌های اطلاعاتی بیگانه جلوگیری می‌کند. این نه به معنای بستن فضا، که به معنای «ایمن‌سازی» آن است. همان‌طور که برای حفاظت از آسمان کشور به سامانه‌های پدافندی نیاز داریم، برای حفاظت از اتمسفر روانی و اطلاعاتی کشور نیز نیازمند قوانین و سازوکارهای دفاعی هستیم.

نگاهی به تجارب سایر کشورها، حتی آن‌هایی که داعیه‌دار آزادی مطلق بیان هستند (مانند آلمان با قانون NetzDG یا فرانسه) نشان می‌دهد که مبارزه با نفرت‌پراکنی و اخبار جعلی به یک رویه بین‌المللی تبدیل شده است، زیرا همگان به این درک رسیده‌اند که آسیب‌های این پدیده، فراتر از یک موضوع ساده رسانه‌ای و یک تهدید جدی برای انسجام اجتماعی و دموکراسی است.

لایحه مقابله با اخبار خلاف واقع

لایحه مقابله با اخبار خلاف واقع، فارغ از جزئیات فنی و حقوقی‌اش که نیازمند چکش‌کاری دقیق در فرآیند قانون‌گذاری است، پاسخی به یک ضرورت انکارناپذیر در وضعیت امروز است. تقلیل دادن این ضرورت راهبردی به یک منازعه سیاسی جناحی، نادیده گرفتن واقعیت‌های پیچیده دوران ما و تهدیداتی است که کیان و آرامش کشور را هدف گرفته‌اند. وظیفه امروز نخبگان دلسوز، نه پاک کردن صورت‌مسئله و اصرار بر حفظ وضعیت «یلگی» فضای مجازی، بلکه مشارکت فعال در تدوین قانونی جامع، دقیق و کارآمد است؛ قانونی که ضمن حراست از آزادی‌های مشروع و حق نقد، راه را بر دروغ، تهمت و عملیات روانی دشمن ببندد.

حرکت به سمت حکمرانی دیجیتال مسئولانه، نشانه بلوغ یک ملت و یک حاکمیت است. زمان آن فرا رسیده که از هیاهوهای رسانه‌ای عبور کرده و با نگاهی ملی و راهبردی، آینده‌ای امن‌تر و باثبات‌تر را برای ایران در زیست‌بوم دیجیتال رقم بزنیم؛ این انتخابی میان «آزادی و محدودیت» نیست، بلکه انتخابی میان «مسئولیت و آشوب» است.

نویسنده :ایلیا داودی

دیدگاهتان را بنویسید