اگر حذف چهار صفر از پول ملی اگر بهعنوان مکمل یک مجموعه از سیاستهای کلان اقتصادی برای تثبیت اقتصاد اجرا نشود، میتواند آثار زیانباری داشته باشد.
مونا موسوی: در نخستین روز فصل زمستان سال ۱۴۰۳ به بهانه لایحه تقدیمی دولت به مجلس در خصوص پیشنهاد حذف چهار صفر از پول ملی، این گزارش تهیه شده است. در اینجا ابتدا به لحاظ نظری مباحثی را در خصوص چرایی انجام این سیاست مطرح میکنم و سپس با بررسی تجربیات کشورهای مختلف در اجرای این سیاست، به پیششرطهای لازم برای موفقیت آن میپردازم.
سیاست حذف صفر از پول ملی یا “ریدِنینگ” به معنی بازتعریف پول، یکی از اجزای یک پکیج سیاستگذاری اقتصادی تحت عنوان “رفورم پولی” یا “مانیتری رفورم” به شمار میآید. معمولاً زمانی که یک اقتصاد برای سالهای متمادی به دلیل تورم با کاهش شدید ارزش پول ملی مواجه میشود یا ابرتورم (هایپر اینفلیشن) را برای دورهای تجربه میکند، سیاستگذار به رفورم پولی روی میآورد که یکی از اجزای آن حذف چند صفر از واحد پولی است.
بدیهی است که حذف صفر به خودی خود ارزش از دسترفته را به پول برنمیگرداند. سوال اینجاست که چرا این اقدام انجام میشود؟ در یک جمله میتوان گفت که حذف صفر از پول مانند دکمه ریست عمل میکند و به صورت نمادین یک گسست بین حال و گذشته ایجاد میکند. سیاستگذار دقیقاً از همین طریق سعی دارد این سیگنال را به جامعه بدهد که متعهد به ایجاد اصلاحات است و از این طریق جامعه را با خود همراه کند.
همانطور که گفته شد، حذف صفر تنها یکی از اجزای مجموعه سیاستهای موسوم به رفورم پولی است و به هیچ عنوان بهتنهایی توان محقق کردن اهداف سیاستگذار را ندارد. به عبارت دیگر، حذف صفر از پول بخش روانشناختی سیاستهای رفورم پولی است که میخواهد با مدیریت روانی جامعه، اعتماد مردم را به پول ملی برگرداند. اما بدون شناخت دقیق علل و ماهیت تورم و سیاستگذاری مؤثر برای رفع آن و به طور کلی همراهی سیاستهای تثبیت اقتصادی کارآمد، حذف صفر از پول راه به جایی نخواهد برد.
مطالعه تجربیات سایر کشورها در مورد اجرای این سیاست نیز اهمیت زیادی دارد. بررسی نمونههای موفق و ناموفق به درک پیششرطها و الزامات موفقیت این سیاست کمک میکند.
تجربه مجارستان در سال ۱۹۴۶ که بهعنوان شدیدترین مورد ابرتورم در تاریخ شناخته میشود، از تجربیات موفق اجرای رفورم پولی به شمار میآید. قیمتها هر ۱۵ ساعت دو برابر میشدند. مجارستان واحد پول جدیدی را معرفی کرد و با کنترلهای سختگیرانه پولی و ایجاد هماهنگی قوی بین اصلاحات مالی و پولی، که با اقدامات متعددی برای بازگرداندن اعتماد از دسترفته مثل حذف صفر از پول حمایت میشد، توانست از بحران ابرتورم خارج شود.
تجربه موفق دیگر مربوط به آلمان است. پس از شکست در جنگ جهانی دوم، رایش مارک که واحد پولی امپراطوری رایش بود به دلیل ابرتورم و فروپاشی اقتصادی بهشدت ارزش خود را از دست داد. معرفی مارک آلمان به جای رایش مارک، در کنار اصلاح سیاستهای اقتصادی مانند عدم کنترل قیمتها و پیروی از اصول بازار آزاد، موفقیتی را رقم زد که به معجزه اقتصادی آلمان منجر شد.
تجربه موفق دیگر مربوط به ترکیه در سال ۲۰۰۵ است. ترکیه لیره قدیمی را با لیره جدید جایگزین کرد و شش صفر از لیره حذف کرد. این اقدام بخشی از یک بسته جامع اصلاحات اقتصادی بود که با ترکیب انضباط مالی، سیاستهای پولی سختگیرانه و تغییرات ساختاری توانست اقتصاد خود را تثبیت کند و اعتماد عمومی را برگرداند.
حذف صفر از پول ملی میتواند بهعنوان بخشی از یک بسته جامع اصلاحات اقتصادی مؤثر باشد، اما بهتنهایی نمیتواند اهداف سیاستگذار را محقق کند. لازم است که این سیاست با اقدامات مؤثر دیگری مانند انضباط مالی، کنترل تورم و اصلاحات ساختاری همراه باشد تا بتواند اعتماد عمومی را بازگرداند و اقتصاد را تثبیت کند.در بین سالهای ۱۹۸۶ تا ۱۹۹۴، برخی کشورها چندین بار اقدام به حذف صفر از پول ملی خود کردند. این اقدامات در برخی موارد موفق و در برخی دیگر ناموفق بودند. در ادامه به بررسی تجربیات موفق و ناموفق کشورها در این زمینه میپردازیم و سپس به چالشهای اجرای این سیاست در ایران اشاره میکنیم.
برزیل در بین سالهای ۱۹۸۶ تا ۱۹۹۴ طی ۸ سال ۶ بار اقدام به حذف صفر از پول ملی خود کرد. در پنج گام اول موفق نبود، اما در نهایت در سال ۱۹۹۴ توانست با درس گرفتن از اشتباهات گذشته و اجرای انضباط مالی، هدفگذاری تورم و تعهد به اصلاحات ساختاری، با مشکل تورمهای بالای خود از طریق رفورم پولی مبارزه کند.
در سال ۱۹۸۵، رئیسجمهور وقت آرژانتین، رائول آلفونستین، طرح آسترال را برای مهار ابرتورم با حذف صفر از پول ملی و معرفی واحد پول جدید اجرا کرد. این طرح در ابتدا موفقیت کوتاهمدتی در کاهش تورم و تثبیت اقتصاد به همراه داشت، اما به دلیل عدم اصلاحات ساختاری عمیق و سیاستهای ناپایدار در بلندمدت شکست خورد. این تجربه نشان داد که حذف صفر از پول و تغییر واحد پول بهتنهایی نمیتواند مشکلات اقتصادی را حل کند و به اصلاحات گسترده در سیاستهای پولی و مالی و ساختارهای اقتصادی نیاز دارد.
یکی دیگر از نمونههای شکستخورده سیاست حذف صفر مربوط به کشور زیمبابوه است که از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۹ به طرز فجیعی شکست خورد. ابرتورم به رقمهای غیرقابل تصوری رسیده بود و این تلاشها را بیمعنی کرد. تورم در سال ۲۰۰۸ به سقف ۸۹.۷ سیکس تیلیون رسید که معادل ۱۰ به توان ۲۱ بود. برای درک بهتر این عدد، فرض کنید اگر قیمت یک کالا یک دلار باشد، تحت چنین تورمی قیمت آن به ۱۰ تریلیون دلار میرسد. مهمترین دلایل این شکست این بود که دولت به ریشههای مشکلات اقتصادی مانند چاپ بیرویه پول و نبود انضباط مالی توجهی نداشت و صرفاً میخواست با حذف صفر از پول با مشکل ابرتورم مبارزه کند.
در اقتصاد ایران که برای ۵ دهه متوالی تورمهای مزمن دو رقمی را تجربه کرده و امروز با تحریمهای اقتصادی و انواع ناترازیها درگیر است، این سوال پیش میآید که آیا بستر برای اجرای بازتعریف پولی یا همان حذف صفر از پول ملی فراهم است یا نه؟
در شرایط فعلی، این اقدام اگر با استمرار سیاستهای مکمل همراه نشود، صرفاً هزینههایی مانند جمعآوری پولهای قبلی، هزینههای حسابداری و تغییر حسابها و هزینههای از این دست را به جامعه تحمیل خواهد کرد. اگر سیاستگذار پشتوانه اعتماد عمومی را هم نداشته باشد و نتواند انتظار تورمی را مهار کند.
ممکن است آثار مخربی برای اقتصاد کشور به همراه داشته باشد.سیاست حذف چهار صفر از پول ملی اگر بهعنوان مکمل یک مجموعه از سیاستهای کلان اقتصادی برای تثبیت اقتصاد اجرا نشود، میتواند آثار زیانباری به همراه داشته باشد و مجدداً تورمها حتی با شدت بیشتری برگردد. امیدوارم که دولت و بانک مرکزی به همه جنبهها فکر کرده باشند و با اتخاذ سیاستهای مکمل و مؤثر، بتوانند این اقدام را بهدرستی اجرا کنند.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا