بازار سهام ایران در مسیر رشد قرار دارد، اما تحلیلهای سطحی، شاخصهای فربهشده از تورم و سودهای نقدی، و وسوسه پناه بردن به طلا، تصویری تحریفشده از واقعیت ساختهاند. آینده روشن این بازار در گرو تحلیلهای شفاف، فاصله گرفتن از سراب شاخص و ایستادن در جایگاهی است که سود و امید با تولید و بهرهوری گره خورده است، نه با آشوب و ناامنی.
به گزارش سرمایه فردا، بازار سرمایه ایران این روزها در مسیر رشد قرار گرفته است؛ مسیری که با هر معیار و مقیاسی قابل پیشبینی بود و اکنون با قدرت ادامه مییابد. اما در روزهای ریزش اخیر، بسیاری از چهرههای شناختهشده بازار یا با تحلیلهای بیپایه و یا با سکوت محتاطانه، آیندهای مبهم و سرد برای بورس ترسیم کردند و بهجای ایستادن در کنار بازار، به سمت صندوقهای طلا و درآمد ثابت کوچ کردند.
در بازارهای مالی جهان، اعتبار افراد نه بر اساس عنوان یا سابقه، بلکه بر مبنای دقت تحلیل و صحت پیشبینی ساخته میشود. هر پیشبینی ثبت میشود و اگر بارها خطا کنند، همان فضا آنها را از دور خارج میکند. اعتبار خریدنی یا موروثی نیست؛ باید در معرض قضاوت عددها ساخته شود. در ایران اما، کارت ویزیتهایی با عنوان «خبره و پیشکسوت بازار سرمایه» فراوان است، بیآنکه در بزنگاههای واقعی بازار، این اعتبار به کار آید.
این روزهای سبز بازار، گوارای وجود تحلیلگران جسوری است که در برابر طلازدگی و بیمسئولیتی برخی، شجاعانه ایستادند و با تعصب و تلاش خود به بازار جان دادند. کاش درآمدها نیز به نسبت همت و مشارکت توزیع میشد. یادمان نرود زمانی که پیشنهاد خرید سهام توسط صندوقهای درآمد ثابت مطرح شد، چگونه برخی با ژست روشنفکری آن را به سخره گرفتند و بازار را از تکیهگاه نقدینگی پایدار محروم کردند؛ خطایی که در بازارهای جهانی میتواند اعتبار یک عمر را نابود کند. بازار حافظه دارد؛ فراموش نمیکند چه کسی در روزهای تردید ایستاد و چه کسی پنهان شد.
اما در کنار این واقعیت، باید به شاخص کل نیز نگاهی انتقادی داشت. سقفی که امروز در نمودارها دیده میشود، سرابی بیش نیست. شاخص کل بهواسطه تورم مزمن و انباشت سودهای نقدی، به ظاهر بزرگتر شده اما در واقعیت فرسودهتر است. این شاخص دیگر توان نمایانگری واقعی بازار را ندارد؛ بیشتر دفتر خاطراتی است از گذشته تا آینهای از امروز. اگر رشد آن روی میزهای دولتی بهعنوان «حال خوب بازار» پرزنت میشود، نباید در توهم این اعداد گرفتار شد. برای جبران کاهش قدرت خرید و رسیدن به سقف واقعی، شاخص باید بسیار بالاتر رود؛ بنابراین عبور مداوم از سقفهای عددی رفتاری منطقی در اقتصاد تورمی ایران است. فعالان حرفهای نباید اسیر دام شاخص شوند؛ این عدد سنگین و کند، از حیز انتفاع تحلیلی خارج شده است.
در این میان، مقایسه بازار سهام با بازار طلا نیز آموزنده است. بورس، بازاری است که سود آن با تولید، اشتغال و بهرهوری گره خورده است؛ سودی اخلاقی و مبتنی بر خلق ارزش. اما بازار طلا از ترس و آشوب تغذیه میکند. دلالان طلا هر روز آرزو میکنند بحرانی رخ دهد تا اونس جهانی بالا رود و پول ملی تضعیف شود. این ولع، انگیزه سرمایهگذاری و امید به رشد را میکشد و سرمایه را در انباری متروک دفن میکند. چنین نگاهی خطرناک است؛ پول را از مدار زندگی خارج میکند و در قبری طلایی مینشاند.
بازار سهام اما جایگاهی شریف دارد. هر مطالبهای برای افزایش سودآوری شرکتها، در حقیقت مطالبهای برای ارتقای کیفیت اقتصاد کشور و رفاه مردم است. اگر گاهی رفتار برخی نهادها سرمایه را به سمت طلا هدایت میکند، نباید آن را مبنا قرار داد؛ این تنها پوششی برای ضعف در مهار تورم و خلق ارزش است.
بازار سرمایه ایران امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند تحلیلهای شفاف، نگاههای جسور و فاصله گرفتن از سراب شاخص و وسوسه طلاست. آینده روشن این بازار در گرو ایستادن در جایگاهی است که امید و تولید ریشه دارد؛ جایی که سود سهام نه از آشوب، بلکه از بلوغ اقتصادی و خرد مالی زاده میشود.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا