بورس ایران در مسیر بلوغ جهانی؛ فرصت‌های بزرگ، موانع ساختاری

بورس ایران در مسیر بلوغ جهانی؛ فرصت‌های بزرگ، موانع ساختاری

بازار سرمایه ایران طی سه دهه گذشته از یک نهاد کوچک و کم‌اهمیت به یکی از ارکان اصلی اقتصاد ملی تبدیل شده است. این رشد چشمگیر، حاصل تلاش نخبگان، نهادهای مالی و ارتقای آگاهی عمومی بوده—نه سیاست‌گذاری‌های دولتی. با وجود مزایای امنیتی و عملیاتی این بازار نسبت به گزینه‌های سنتی سرمایه‌گذاری، دو مانع جدی—بی‌ثباتی سیاسی-اقتصادی و ضعف ساختاری در مدیریت بازار—همچنان مانع ورود گسترده سرمایه‌های مردمی شده‌اند. این گزارش، ضمن مرور مسیر تحول بورس ایران، چشم‌انداز اصلاحات و جایگاه آینده آن را بررسی می‌کند.

به گزارش سرمایه فردا- مهدی رباطی: بازار سرمایه ایران در دهه‌های اخیر، مسیری پرفراز و نشیب را طی کرده است. از ابتدای دهه ۷۰ که تنها یک نهاد کوچک و کم‌اثر در اقتصاد کشور بود، تا امروز که به بستری پویا، متنوع و اثرگذار در تأمین مالی، سرمایه‌گذاری و هدایت نقدینگی تبدیل شده است. این تحول، برخلاف تصور رایج، نه حاصل سیاست‌گذاری‌های دولتی، بلکه نتیجه همت نخبگان، توسعه نهادهای مالی و رشد آگاهی عمومی بوده است. در واقع، دولت‌ها نه‌تنها نقشی در این پیشرفت نداشته‌اند، بلکه در بسیاری موارد مانع آن بوده‌اند.

با نگاهی به وضعیت فعلی ابزارهای بازار، می‌توان گفت که بورس ایران در حوزه تنوع سرمایه‌گذاری به نقطه‌ای رسیده که برای اغلب نیازهای سرمایه‌گذاری—از سهام و اوراق گرفته تا طلا و ملک—خروج از بازار سرمایه ضرورتی ندارد. تنها جای خالی ابزارهایی مانند ETFهای رمزارزی و قراردادهای CFD احساس می‌شود که با اصلاحات ساختاری قابل جبران‌اند.

مزایای سرمایه‌گذاری در این بازار، از منظر امنیت حقوقی، شفافیت اطلاعاتی و سهولت مبادله، قابل قیاس با بازارهای غیررسمی نیست. با این حال، دو مانع جدی همچنان مانع ورود گسترده سرمایه‌های مردمی به این بازار شده‌اند:

  1. بی‌ثباتی سیاسی و اقتصادی کلان: در شرایطی که افق اقتصاد کشور مبهم است، مردم ترجیح می‌دهند اصل دارایی را در اختیار داشته باشند تا اوراق آن. این رفتار، ریشه در تجربه‌های تورمی، نوسانات ارزی و فقدان اعتماد به سیاست‌گذاری دارد.
  2. ضعف ساختاری در مدیریت بازار: ساختار نهاد رگولاتور، قوانین قدیمی و مداخلات دولتی در سازوکارهای بازار، فاصله‌ای جدی با استانداردهای جهانی ایجاد کرده‌اند. این ضعف‌ها، نه‌تنها مانع جذب سرمایه‌گذاران حرفه‌ای شده‌اند، بلکه اعتماد عمومی را نیز تضعیف کرده‌اند.

با این حال، چشم‌انداز اصلاحات امیدوارکننده است. اگر فضای سیاسی-اقتصادی کشور طی دو سال آینده به ثبات نسبی برسد، و همزمان ساختار مدیریت بازار سرمایه به استانداردهای بورس‌های توسعه‌یافته نزدیک شود، می‌توان انتظار داشت که بازار سرمایه ایران به مقصد اصلی سرمایه‌گذاری تبدیل شود.

در چنین شرایطی، حتی سیستم بانکی نیز می‌تواند زیرمجموعه بازار سرمایه قرار گیرد—نه مانند امروز که بر آن حاکم است. این تحول، نه‌تنها به نفع فعالان اقتصادی خواهد بود، بلکه می‌تواند مسیر توسعه پایدار و شفاف اقتصاد ایران را هموار کند. روزی را می‌توان تصور کرد که برای هر نوع کسب‌وکار، بازار سرمایه نخستین و بهترین گزینه باشد؛ نه فقط به‌عنوان یک ابزار مالی، بلکه به‌عنوان ستون فقرات اقتصاد ملی.

دیدگاهتان را بنویسید