جامعه ایران باستان نیز مانند جامعه یهود باستان بر شالوده دین بنا شده بود نه بر پایه فرهنگ. در عربستان نیز جامعه بر پایه دین اسلام شکل گرفت.
به گزارش سرمایه فردا، در چنین جوامعی فرهنگ و دولت زیر سلطه تفکر دینی قرار دارند. کتابهای مقدس چارچوب تفکر را مشخص میکنند که فراتر رفتن از آنها گناهی نابخشودنی تلقی میشود که مجازات سختی در پی دارد. قوانین شرع وجود دارند که تقدس جاودانی و ابدی دارند و در خصوص آنها چون و چرا نباید کرد.
کاست روحانیون وجود دارد که امور دینی و قضایی و فرهنگی جامعه و حتی عزل و نصب مقامات سیاسی را در دست خود قبضه کرده اند.
اما در یونان باستان و رم باستان چنین وضعی را مشاهده نمیکنیم. جامعه یونان باستان و رم باستان. جوامعی لائیک(یاغیر دینی) بودند. چیزی به نام قوانین شرع وجود نداشت که حاملانش روحانیون باشند. کتاب مقدسی نبود که چارچوب اندیشه دینی و غیر دینی را تعینی کند.عقل میتوانست در همه امور چون و چرا کند و به کنکاش بپردازد. ولی در ایران باستان مغها و موبدان عقل را زنجیر کرده بودند. در یونان با هراکلیتوس و افلاطون اندیشه فلسفی از درون اندیشه اسطورهای سر بر کشید.
فیلسوفان پیش از سقراط با همان روشی که امور طبیعی را بررسی کرده بودند امور دینی و سیاسی را نیز بررسی کردند.اندیشه هندی همه چیز را سیال و ناپایدار میدانست و اندیشه چینی همه چیز را پایدار و تغییر ناپذیر تصور میکرد.
اندیشه یونانی در جستجوی پایداری در ناپایداری بود،در پی یافتن امر تغییرناپذیر در تغییرات بود. یعنی میخواست قوانین حاکم بر تغییرات را بیابد.
برای اندیشه ایرانی ایران باستان نبرد اهورا و اهریمن را حاکم برجهان میدانست. میبایست اندیشه یونانی برایش عجیب و غریب بوده باشد. پانتئون یا بارگاه خدایان المپ برخلاف اهورا و اهریمن ایرانی یا یهوه یهودی مطیع قوانین طبیعت شد. اراده خدایان یونانی، بر خلاف اراده خدایان دیگر اقوام، نمیتوانستند قوانین طبیعت را نقض کنند.
این موضوع این معنی را میرساندکه اندیشه عقلی یا فرهنگ بر اساطیر یا دین یونانی غلبه یافته و دین زیر دست فرهنگ قرار گرفته بود. زبان یونانی نیز برای تفکر فلسفی بسیار انعطاف پذیر بود.باپیدایش تفکر فلسفی،اساطیر و سنت نقد شدند و تقدس خود را بیش از پیش ازدست دادند.اندیشه فلسفی به بحث در مبانی حکومت سیاسی پرداخت و بر شیوه حکومت کردن غلبه یافت.به سخن دیگر، فرهنگ،دین و سیاست را زیر سلطه خودگرفت.
اما درایران باستان موبد موبدان قدرتمندترین ومتنفذترین فرد در کشور بود.موبدان نه تنها حاملان دین وفرهنگ بلکه کارگزاران حکومت نیز بودند یعنی در اداره کشور نقش اول را داشتند.مؤبدان نه تنها حاملان دین و فرهنگ بلکه کارگزاران حکومت نیز بودند یعنی در اداره کشور نقش اول را داشتند. می بینیم که به قول شلینگ،«اساطیر یک قوم تاریخ آن قوم را پیشاپیش رقم می زنند». گمان نمیکنم چیزی به نام تفکر عقلانی-انتقادی در ایران باستان وجود داشته است.
در یهودیت نیز وضع مانند ایران باستان بوده است. یعنی بر پایه دین جامعه شکل گرفته بود و دین، شکل حکومت و فرهنگ را معین کرده بود. اسلام نیز مانند یهودیت است.
در جامعه ایران باستان و یهود باستان و جوامع اسلامی،چه درگذشته و چه در حال دین تعیّن گر فرهنگ و حکومت ونظام قضایی بوده است. بعضی از جوانان کشورمان دچار این توهم شده اند که ما پیش از اسلام فرهنگ عقلانی درخشانی داشته ایم و حمله اعراب به ایران این فرهنگ درخشان را از میان برده است. گرچه این احساسات درک شدنی است.
باید گفت که در ایران پیش از اسلام هم موبد موبدان و موبدان نفس ها را بریده و خونها را در شیشه کرده بودند. علت پذیرش اسلام از سوی ایرانیان بخاطراین بود که آیین زرتشتی مقاومت چندانی در برابر پیشروی اسلام نشان نمیداد و از لحاظ سادگی مانند اسلام .بود فرهنگ پیشرفته ای حامی آیین زرتشتی نبود که بتواند مقاومت کند. تفکر ایرانی سراسر خرافی بود و موبدان به ایرانی اجازه تعقل نداده بودند. آنچه بود خرافات بود و خرافات.اسطوره سوشیانت هنوز هم برسیرتاریخ ایران فرمان میراند. میبینیم که اساطیر یک قوم تاریخ آن قوم را رقم میزنند و سیر آن را پیشاپیش معین می کنند.
منبع: کتاب از پیش مدرنیسم تا پست مدرنیسم نوشته یداله موقن
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا