علم و سنت گرایی مقابل هم هستند. درواقع علم و تربیت میتواند ایدئولوژی جدیدی را در جامعه شکل دهد. به طوری که جامعه در برابر همه مسائل تعقل خواهد کرد.
به گزارش سرمایه فردا، هر ایدئولوژی که سلطۀ سنت گرایی جامعی را بر ذهن آدمیان در هم شکند به رهایی بشر کمک میکند. هر ایدئولوژی که به بشر امکان دهد تا باورهای به ارث رسیده را مورد سؤال قرار دهد به روشنگری یاری میرساند. هر حقیقتی که بدون حساب و کتاب، باورهایی را که خود روایت میکند، حکمفرما کند، مستبدی است که باید برانداخته شود و از هر کذبی که بتواند ما را در برانداختن این مستبد یاری دهد باید استقبال کنیم.
از این نتیجه میشود که علم قرن هفدهم و هجدهم به واقع ابزاری برای رهایی و روشنگری بود. اما از آن نتیجه نمیشود که علم حتماً چنین ابزاری «باقی خواهد ماند». نه در علم و نه در هیچ ایدئولوژی دیگری، هیچ چیز فطری وجود ندارد که آن را «ذاتاً» رهاییبخش سازد، ایدئولوژیها ممکن است انحطاط یابند و به کیشهایی احمقانه تبدیل شوند. نگاه کنید به مارکسیسم. و برای پی بردن به این که علم امروز با علمِ سال ۱۶۵۰ زمین تا آسمان فرق دارد سطحیترین نگاه کافی است.
برای نمونه، نقشی را که امروزه علم در تعلیم و تربیت ایفا میکند در نظر گیرید. از سنین خیلی کم، “واقعیتهای” (“facts”) علمی درست به همانگونه تدریس میشوند که در همین قرن گذشته “واقعیتهای” مذهبی تدریس میشدند. هیچ تلاشی برای بیدار کردن تواناییهای انتقادی محصل انجام نمیگیرد تا او بتواند امور را در چشمانداز تاریخیشان ببیند.
در دانشگاهها وضعیت از این هم وخیمتر است؛ زیرا در آنجا شستشوی مغزی به نحو بسیار منظمتری صورت میپذیرد. البته نه اینکه هیچ نقد و انتقادی وجود نداشته باشد.
برای مثال، جامعه و نهادهای آن به شدت، و غالباً به نحوی غیرمنصفانه، حتی در دوران تحصیلات ابتدایی مورد انتقاد قرار میگیرند. این انتقادات شامل حال علم نمیشود. در جامعه از احکام دانشمندان با همان احترامی استقبال میشود که تا همین اواخر برای احکام اسقفها و کاردینالها ابراز میشد.
شیخ فضل الله نوری مخالف سفت و سخت شکل گیری مدارس نوین در ایران بود و همه کار کرد تا این مدارس شکل نگیرند تا جایی که در یک سخنرانی کوبنده گفت:
“آقایان، شما را به حقیقت اسلام قسم میدهم. آیا این مدارس جدیده خلاف شرع نیست؟ و آیا ورود به این مدارس مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک عقیدههای شاگردان را سخیف و ضعیف نمیکند؟”
البته که سنت گرایی و مقابله با علم در ایران سابقهای زیادی دارد. سنت گرایان ترمز مسیر توسعه و پیشرفت بودند مثلا در دورانی، سنت گرایان ایران از حمامهای جدید که دوش داشت پرهیز میکردند و معتقد بودند که دوش مطهر نیست و غسل با آن باطل است.
از رادیو، تلویزیون، بلندگو و حتی ویدیو هم دوری میکردند و آنرا مظهر شکل گیری فساد میدانستند.
سنت گرایان حتی اصلاح صورت دختران تا قبل از مراسم عقد را نماد فاحشگی میدانسنتد، دختر و پسر را حتی پس از عقد هم تا شب عروسی دور نگه میداشتند و حاملگی دختر در دوران عقد را فاجعه بزرگی محسوب میکردند.
از بردن نام زنان و دختران در مجامع عمومی پرهیز میکردند و گذاشتن عکس زنان روی اعلامیه فوت را مظهر بی حیایی میدانستند.
سنت گرایان کار کردن زنان در خارج از خانه را معادل از هم پاشیدن بنیان خانواده میدانستند و معتقد بودند وظایف زنان صرفا محدود به کارهای خانه ورسیدگی از شوهر و همسر است.
آنها با رای دادن و انتخاب شدن زنان مخالفت میکردند. رانندگی زنان را جایز نمیدانستند و دختران خود را به مدرسه نمیفرستادند تا مبادا اختیار زنان از دستشان خارج شود.
امروز مدارس نوینی که شیخ فضل الله نوری با آن مخالفت جدی داشت راه افتاده و دختران و پسران آموزش میبینند و بد نیست بدانید نزدیکان شیخ در هنگام خاکسپاری بر روی قبر او ادرار کردند!
امروز همه آن خط قرمزهای گذشته، پیش پا افتاده و روتین شده و حتی متعصبترین سنت گرایان هم این موارد را عادی میدانند و نکته جالب این جاست که امروز فرزندان و نوادگان همان منع و ملامت کنندگان دیروز به این ممنوعیتها میخندند.
بسیاری از اموری که امروز هم خط قرمز است(مثل واکسن، فضای مجازی، حجاب، موسیقی زنان، ورود زنان به ورزشگاه و…) چند صباحی دیگر پیش پا افتاده و عادی قلم داد خواهد شد و آیندگان به آن میخندند.
نکته مهم اینجاست که برای شکستن این تابوها افراد زیادی جانشنان را از دست دادهاند، زندانی شدهاند، کسب و کارشان پلمب شد و در دوران خودشان از خانواده و دوستان و جامعه طرد شدند و آبرویشان را در معرض خطر قرار دادند.
صاف کردن جادههای سنگلاخ همیشه پر هزینه است. پیش از ما کسانی هزینه آن را دادهاند و امروز هم عدهای در حال هزینه دادن هستند تا آیندگان آسودهتر زندگی کنند و این افراد مقدسترین تاریخ هستند که عموما در بین کتابهای تاریخ هم رد و نشانی از آنها پیدا نمیکنیم!
تابوها شکسته میشود، سنت گرایان هم بالاخره مجبور میشوند از مواضع خود عقب نشینی کنند، ولی نکته اینجاست که هزینه این تابو شکنی روی دوش افرادی میافتد که برای رشد و توسعه بیشتر و رسیدن به راه باریک آزادی، جان و مال و آبرویشان را وسط گذاشتهاند.
اطلاعاتی که دربارۀ متون و کتاب های علمی پهلوی وجود دارد ، از طریق ترجمه آن متون از پهلوی است ، زیرا از کتاب های علمی به زبان پهلوی ، نوشتۀ مستقلی باقی نمانده است ….
در عصر ساسانی به ویژه در زمان شاپور اول و خسرو اول انوشیروان از تألیف و ترجمۀ متون پهلوی به طوری گسترده حمایت می شد.
متونی دربارۀ پزشکی ، نجوم ، آفرینش ، و هستی به ویژه از هندوستان و یونان و روم و دیگر سرزمین های مجاور گردآوری و به پهلوی ترجمه می شده است.
این تبادلات فرهنگی از یک جهت به سبب موقعیت خاص جغرافیائی ایران بود و از جانب دیگر شکل گیری نوعی جنبش فرهنگی عصر ساسانی – به ویژه در دورۀ خسرو اول انوشیروان – عامل مهم دیگری برای این تجدید حیات علمی ، به شمار می رود.
دینکرد ( کتاب چهارم ، ص ۴۱۲ به بعد ) فعالیت های شاپور را در جمع آوری متون علمی که از کتاب دین با اوستا نشأت می گرفته است ، یادآور می شود . کتاب بندهشن نیز فهرست کوتاهی از علوم طبیعی و نجوم را شرح می دهد.
علاوه بر آن در ریو اردشیر ( ریشهر ) در ولایت ارّجان ، گروهی از نویسندگان ، متن مربوط به پزشکی ، نجوم و فلسفه را با خط « گَشتَک » ( = گَشته ) ثبت می کردند که به آنان « گشتک دبیران » می گفتند .در متن اوستائی « هوسپارم نسک » شرح مفصلی راجع به امراض و چگونگی معالجۀ آن ها به وسیلۀ گیاهان وجود دارد که پزشکان ایران باستان از آن اطلاع داشتند . این اطلاعات در عصر ساسانی نیز وجود داشت اگر چه شاهان ساسانی از اطلاعات پزشکان مسیحی – یونانی یا سریانی نیز استفاده می کردند.
در کتاب سوم دینکرد هم مطالبی راجع به سلامت روح و روان و تقسیم بندی علم طبابت به معالجۀ روحانی ( روانی ) و جسمانی آمده است که نه تنها نشانگر اصول پزشکی ایرانی بر مبنای روایات زردشتی است ، بلکه نفوذ پزشکی یونانی – به ویژه طب بقراط و استفاده از جراحی – را به خوبی بیان می کند.
پزشکان و به ویژه پزشکان متخصص در سلامت جسم را « درست بَذ » ( = ایران درست بَذ ) می خواندند و رئیس کل پزشکان اعم از پزشکان جسمانی و پزشکان متخصص روح را « زَرَتشتر وتوم » می گفتند . تأثیر پزشکی یونانی در تقسیم درجات طبایع چهارگانه و متون ایرانی قدیم ، دیده می شود.
علاوه بر آن استفاده از خوراک های خاص که شامل « رطوبت » ( عنصر آب ) است و به حدّ کافی « حرارت » ( عنصر آتش ) دیده است و رعایت « اعتدال » و نسبت صحّت بدن با مواد غذائی از نوعی تأثیر هندی علم پزشکی بر طب ایرانی سخن می گوید.
ورود تعدادی از پزشکان و دانشمندان قرن پنجم میلادی از یونان به ایران ، تشکیل مدارس گندی شاپور و وجود شخصیت مشهور عصر ساسانی به نام بزرگمهر در رأس اطبای شاهی ، همگی از عوامل مهمّ توجه به متون علمی و به ویژه پزشکی در عصر ساسانی بود.
مؤلفان دوره اسلامی ، به ویژه ابن ندیم ، وجود کتاب های علمی در عصر اردشیر و پسرش شاپور اول و خسرو اول را اشاره کرده اند . ابن ندیم در الفهرست ( ص ۴۳۴ و بعد ) می نویسد که در دوران پادشاهی جم پسر اونجهان ( = ویونگهان ، به عربی یونجهان ) دانشمندان به اسرار بسیاری دست یافتند و کتاب ها و نوشته هائی را که دربارۀ ستارگان ، گیاهان ، دواها وتعویذات و غیره بود ، وصف و ثبت کردند.
همچنین در زمانی که اسکندر به ایران حمله کرد ، کلیۀ کتاب ها و نوشته های دینی و علمی که در دیوان ها و خزینه های اسطخر ( استخر ) بود ، رونویسی کرده و به زبان رومی و قبطی برگردانید و باقی را به آتش انداخت و خواسته های خود را از علم نجوم ، طب و غیره بود ، جمع کرده و به مصر روانه داشت…. ( ص ۴۳۶ ) .
آنگاه ابن ندیم شرح می دهد ( ص ۴۳۷ ) که همۀ این متون در عهد اردشیر بن بابک از هند و چین و روم و عراق جمع آوری شده بود که پس از وی پسرش شاپور هم ، « همین رویه را دنبال کرد تا آن که تمامی آن کتاب ها به پارسی » درآمد.
این متون شامل نوشته هائی می شد که در زمان هِرمس بابلی پادشاه مصر ، دوروتئوس سریانی از قرن دوم میلادی و فیدورس یونانی از شهر آتن ( = شهر دانش ) و بطلیموس اسکندرانی ، منجم ، ریاضی دان و جغرافی دان مشهور قرن دوم میلادی و فرماسب هندی جمع آوری شده بود…
در زمان خسرو اول انوشیروان که به علم ، علاقه و محبت داشت ، تجربیات تازه و علوم نوین که « زائیدۀ گردش ستارگان در برج های آسمان ، برای ادارۀ زمان ، بر امر خداوند متعال » بود ، جمع آوری و تألیف سد ( الفهرست ، ص ۴۳۷ ) .
وجود اسامی کتاب های بطلیموس مانند المجسطی ، مسائل مربوط به نجوم و زیج هندی در نامه های منوچهر و یا مطالبی مربوط به امور جغرافیائی و مسّاحی زمین در دینکرد و نیز نکاتی چند دربارۀ منطق و بلاغت در دینکرد ( ص ۴۲۸ ) و تشبیه چهار طبقه و چهار عضو بدن ( پوروشه ) نشانگر تأثیر باورهای هندی در متون علمی پهلوی است.
علم و سنت گرایی مقابل هم هستند. درواقع علم و تربیت میتواند ایدئولوژی جدیدی را در جامعه شکل دهد. به طوری که جامعه در برابر همه مسائل تعقل خواهد کرد.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا