روایت پارک چان ووک از فروپاشی جامعه

پارک چان ووک در تازه‌ترین اثر خود چاره دیگری نیست با اقتباس از رمان «تبر»، تصویری چندلایه از بحران اقتصادی و سقوط اخلاقی انسان معاصر ارائه می‌دهد. فیلم با تمرکز بر زندگی یو مان-سو، کارشناس صنعت کاغذ، نشان می‌دهد چگونه بیکاری می‌تواند خانواده‌ای متوسط را از درون متلاشی کند و فردی را به مسیر جنایت بکشاند؛ روایتی که همزمان نقدی بر سرمایه‌داری و بازتابی از تراژدی‌های انسانی است.

به گزارش سرمایه فردا، سینما زمانی بیشترین قدرت خود را نشان می‌دهد که بتواند تجربه‌های فردی را به زبان جهانی بدل کند. چاره دیگری نیست دقیقاً چنین کاری می‌کند؛ داستانی که از دل صنعت کاغذ کره جنوبی آغاز می‌شود اما پژواک آن در هر جامعه‌ای با بحران اقتصادی شنیده می‌شود. پارک چان ووک با ترکیب کمدی سیاه، تراژدی و نقد اجتماعی، نه‌تنها قصه یک مرد بیکار را روایت می‌کند، بلکه سازوکار بی‌رحم سرمایه‌داری را به نمایش می‌گذارد؛ سیستمی که انسان را از هویت، خانواده و اخلاق تهی می‌کند و تنها یک جمله برایش باقی می‌گذارد: «چاره دیگری نیست.» این فیلم بیش از آنکه صرفاً یک درام خانوادگی باشد، آیینه‌ای است برای بازاندیشی در رابطه میان اقتصاد و روان انسان، و نشان می‌دهد چگونه سقوط طبقه متوسط می‌تواند به سقوط اخلاقی و انسانی منجر شود.

 

پارک چان ووک با چاره دیگری نیست؛ بازگشت پرقدرت موج نو کره‌ای به اسکار

سینمای کره جنوبی که سال‌ها با سریال‌های عامه‌پسند شناخته می‌شد، امروز با موج نو انتقادی و ضدسرمایه‌داری خود تصویری متفاوت از جامعه کره ارائه می‌دهد. پارک چان ووک، یکی از شاخص‌ترین فیلمسازان این جریان، با فیلم تازه‌اش چاره دیگری نیست نه‌تنها به نقد ساختارهای اقتصادی و سیاسی پرداخته، بلکه با اقتباس از یک رمان آمریکایی، پلی میان ادبیات تطبیقی و سینمای معاصر زده است. این فیلم که در جشنواره ونیز تحسین شد، اکنون نماینده کره جنوبی در اسکار ۲۰۲۵ است.

وقتی نام کره جنوبی و صنعت فیلم‌سازی آن مطرح می‌شود، ذهن بسیاری از مخاطبان به سمت سریال‌های عامه‌پسند این کشور می‌رود؛ آثاری که در سال‌های اخیر حتی الهام‌بخش صنعت سریال‌سازی ترکیه بوده‌اند. اما در کنار این جریان تجاری، سینمای کره جنوبی با «موج نو» خود توانسته تصویری متفاوت و جدی‌تر از جامعه کره ارائه دهد. محصولاتی چون انگل یا فصل نخست بازی ماهی مرکب نشان دادند که این موج نو توانسته مخاطبان عام را نیز جذب کند.

این موج سوم که پس از سال ۲۰۰۰ شکل گرفت، واکنشی بود به فشارهای نظام سرمایه‌داری پیرامونی و مشکلات اجتماعی و فرهنگی ناشی از آن. برخی فیلمسازان کره‌ای به دلیل انتقادات صریح خود حتی مدتی زندانی شدند، اما مسیرشان را ادامه دادند و امروز آثارشان فراتر از زرق‌وبرق سریال‌های عامه‌پسند، تصویری واقعی‌تر از جامعه کره ارائه می‌دهد. درون‌مایه غالب این آثار ضدسرمایه‌داری است؛ با محوریت خشونت، انتقام و افشاگری، بدون آنکه رنگ‌وبوی سوسیالیستی پیدا کنند. نگاه انتقادی به مسیحیت به‌عنوان دین استعمار و بدبینی به آمریکا نیز در لایه‌های این آثار دیده می‌شود.

پارک چان ووک، یکی از برجسته‌ترین چهره‌های موج نو، پیش‌تر با فیلم پیرپسر شناخته شد؛ اثری که کنایه‌هایی ظریف به مسیحیت داشت اما کمتر به سایر مضامین سیاسی و اجتماعی پرداخت. او اکنون با فیلم تازه‌اش چاره دیگری نیست به سراغ همه این مضامین رفته است. نکته جالب آن است که این فیلم با وجود نقد آشکار نقش آمریکا در اقتصاد کره، از رمان آمریکایی تبر نوشته دونالد ادوین وستلیک اقتباس شده؛ نمونه‌ای از «ادبیات تطبیقی» که مرزهای فرهنگی را در هم می‌شکند.

چاره دیگری نیست یک کمدی سیاه دلهره‌آور با بازی لی بیونگ هون و سون یه جین است. این فیلم در هشتاد و دومین جشنواره فیلم ونیز رونمایی شد و با استقبال گسترده منتقدان روبه‌رو گردید. در وبگاه راتن تومیتوز امتیاز کامل ۱۰۰ را بر اساس ۸۲ نقد دریافت کرد و متاکریتیک امتیاز وزنی ۸۶ را به آن اختصاص داد. در IMDB نیز امتیاز ۷.۹ نشان‌دهنده موفقیت نزد مخاطبان است. با بودجه ۱۲ میلیون دلاری، فیلم تاکنون بیش از ۲۰ میلیون دلار فروش بین‌المللی داشته و یکی از شانس‌های جدی فصل جوایز امسال محسوب می‌شود.

این دومین بار است که پارک چان ووک به‌عنوان نماینده کره جنوبی در رقابت اسکار حضور دارد. پیش‌تر در سال ۲۰۲۲، فیلم تصمیم به جدایی این موقعیت را کسب کرده بود؛ اتفاقی که پس از سال‌ها مخالفت سیاسی دولت کره با او رخ داد. حالا با چاره دیگری نیست، پارک بار دیگر نشان داده است که سینمای کره می‌تواند فراتر از سریال‌های عامه‌پسند، با زبان جهانی و نقد اجتماعی، در سطح بین‌المللی بدرخشد.

چاره دیگری نیست؛ سقوط طبقه متوسط در آینه سینمای کره

پارک چان ووک در فیلم تازه‌اش چاره دیگری نیست با اقتباسی هوشمندانه از رمان آمریکایی «تبر»، داستانی را روایت می‌کند که بحران اقتصادی و فروپاشی طبقه متوسط را در قالبی کره‌ای بازآفرینی کرده است. این فیلم با تمرکز بر زندگی یو مان-سو، کارشناس صنعت کاغذ، نشان می‌دهد چگونه از دست دادن شغل می‌تواند نه‌تنها معیشت، بلکه هویت و روان یک خانواده را به چالش بکشد.

فیلم چاره دیگری نیست با ظرافتی مثال‌زدنی مناسبات اقتصادی دوران رکود آمریکا را با فرهنگ کره‌ای تطبیق می‌دهد و داستان مردی میانسال به نام یو مان-سو را روایت می‌کند. او پس از سال‌ها فعالیت در صنعت کاغذ و کسب عنوان «مرد سال» این حوزه، ناگهان با تصمیم سهام‌داران آمریکایی کارخانه سولارپیپر در فهرست تعدیل نیرو قرار می‌گیرد. اعتراضش به سرمایه‌دار آمریکایی تنها یک پاسخ کوتاه دارد: «چاره دیگری نیست!»؛ جمله‌ای که آغازگر فروپاشی زندگی اوست.

فیلم با تصویری بهشتی از زندگی مان-سو آغاز می‌شود؛ عصری دل‌انگیز در حیاط خانه ویلایی پدری، جایی که خانواده با شادی گرد هم آمده‌اند، کباب می‌خورند و در آرامشی کامل به نظر می‌رسند. او همسری مهربان و وفادار، یک پسر نوجوان، یک دختر خردسال و دو سگ دارد. خانه پدری که در حال پرداخت اقساط آن است، نماد ثبات و ریشه‌های خانوادگی اوست. اما این تصویر به سرعت دگرگون می‌شود و بحران بیکاری همه چیز را زیر و رو می‌کند.

مان-سو نه‌تنها درآمد خود را از دست می‌دهد، بلکه هویت و اعتماد به نفسش نیز در معرض تهدید قرار می‌گیرد. تلاش‌های او برای یافتن شغلی مشابه در صنعت کاغذ بی‌نتیجه می‌ماند و خانواده‌اش ناچار می‌شوند یکی پس از دیگری از داشته‌های خود چشم بپوشند: سگ‌ها را به دیگران بسپارند، کلاس‌های رقص می-ری (همسر مان-سو) را تعطیل کنند، رژیم غذایی‌شان را ساده‌تر کنند، دخترشان را از تمرین موسیقی با استاد مجرب محروم سازند و حتی اشتراک نتفلیکس را لغو کنند. این آخری برای پسر نوجوان خانواده ضربه‌ای سنگین است و فیلم با تأکید بر همین جزئیات نشان می‌دهد چگونه از دست دادن امکانات پیش‌پاافتاده زندگی متوسط می‌تواند فشار روانی شدیدی بر اعضای خانواده وارد کند.

خانه نیز به یکی از محورهای اصلی روایت بدل می‌شود. مان-سو در همان خانه ویلایی به دنیا آمده و پیوند عاطفی عمیقی با آن دارد. اما بحران اقتصادی او را مجبور می‌کند از خرید کامل خانه صرف‌نظر کند. ورود خانواده‌ای جدید به خانه، با رفتارهای تحقیرآمیز و نگاه از بالا به پایین، بر زخم‌های او می‌افزاید. مرد خانواده تازه‌وارد با رفتارهای هیز و بی‌اخلاقی، آزار مضاعفی برای مان-سو ایجاد می‌کند و خانه‌ای که باید مأمن آرامش باشد، به صحنه‌ای از تحقیر و بی‌عدالتی بدل می‌شود.

چاره دیگری نیست تصویری روشن از سقوط طبقه متوسط ارائه می‌دهد؛ سقوطی که فراتر از مشکلات مالی، به بحران هویت و روانی خانواده‌ها منجر می‌شود. پارک چان ووک با این اثر نشان می‌دهد که در جهان سرمایه‌داری، از دست دادن شغل تنها به معنای بیکاری نیست، بلکه آغاز فروپاشی یک زندگی است.

چاره دیگری نیست؛ سقوط اخلاقی مان-سو در چرخ‌دنده‌های سرمایه‌داری

پارک چان ووک در فیلم چاره دیگری نیست با اقتباس از رمان «تبر»، تصویری تکان‌دهنده از فروپاشی طبقه متوسط کره جنوبی ارائه می‌دهد. داستان مردی که بیکاری نه‌تنها معیشت، بلکه خانواده و روان او را نابود می‌کند و در نهایت او را به مسیر جنایت می‌کشاند؛ روایتی که همزمان نقدی بر نظام سرمایه‌داری و بازتابی از تراژدی‌های انسانی است.

تحولات تازه زندگی یو مان-سو، کارشناس صنعت کاغذ، به سرعت خانواده‌اش را درگیر بحران می‌کند. دختر خردسال دچار افسردگی و غم می‌شود، پسر نوجوان به سمت بزهکاری و سرقت می‌رود و رابطه زناشویی میان مان-سو و همسرش می-ری با شک و تردیدهای جدی مواجه می‌شود. همه این‌ها تبعات غیرمستقیم بیکاری اوست؛ وضعیتی که نمونه مشابهش را در سینمای ایران در فیلم بی‌پولی حمید نعمت‌الله دیده‌ایم، جایی که بیکاری مرد خانواده به تنش‌های زناشویی، افسردگی و آسیب‌های روانی منجر می‌شود.

این بحران‌ها در نهایت مان-سو را به تصمیمی هولناک می‌رساند: حذف رقبایش در صنعت کاغذ از طریق قتل. این نقطه آغاز سقوط اخلاقی و روانی اوست؛ جایی که خشونت عریان و انسانیت‌زدایی، محصول بی‌رحمی نظام سرمایه‌داری، به دال مرکزی روایت بدل می‌شود. عنوان فیلم نیز بر همین جبرگرایی بی‌رحمانه دلالت دارد؛ اینکه در برابر فشارهای اقتصادی، «چاره دیگری نیست». پارک چان ووک با این نگاه، کره امروز را به آمریکا دهه ۳۰ میلادی پیوند می‌زند و نشان می‌دهد چگونه نئولیبرالیسم مسلح و فشارهای طبقاتی، هنرمندان و نویسندگان را در دو جغرافیای متفاوت به یک گفتمان چپ‌گرای مشترک سوق داده است. نمونه‌ای مشابه در تاریخ سینمای ایران نیز وجود دارد؛ فیلم گاو که از خودبیگانگی انسانی را روایت می‌کرد که دارایی‌اش را از دست داده بود.

در سینمای پارک، خشونت همواره حضوری ثابت دارد. او با نگاهی شبه‌اساطیری و اغراق‌آمیز، روابط انسانی را به صحنه‌هایی از خشونت افسارگسیخته بدل می‌کند و با هنر آشنایی‌زدایی، موقعیت‌هایی را به تصویر می‌کشد که پیش‌تر تجربه نشده‌اند. در چاره دیگری نیست، او میان وضعیت زندگی مان-سو و رقبایش نوعی تناظر برقرار می‌کند؛ مثلاً بحران زناشویی اولین مقتول شباهت‌هایی با وضعیت مان-سو دارد و همین امر او را نسبت به همسرش بدبین می‌کند.

پارک چان ووک توانسته رمان تبر را با زبان دراماتیک و اسلوب بیانی خاص خود به تصویر بکشد. همان شخصیت‌های تودار، خونسرد و نامتعارف که در فیلم‌هایی چون تصمیم به رفتن و هم‌شاگردی قدیمی دیده‌ایم، این‌بار نیز حضور دارند و سقوطشان با لحنی کمیک اما گزنده و سیاه روایت می‌شود؛ سقوطی که بی‌شباهت به تراژدی مکبث شکسپیر نیست. فیلم با نماهای خاص و تجربه‌گرایی‌های فرمی، جنبه‌های ذهنی و سوبژکتیو مان-سو را بازسازی می‌کند و عمق درونی شخصیت‌ها را به نمایش می‌گذارد.

کمدی سیاه فیلم، خشن‌ترین لحظات را به موقعیت‌های هجوآلود بدل می‌کند و تراژیکمدی می‌سازد. لایه‌های متعدد متن نیز امکان تحلیل‌های روانکاوانه، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را فراهم می‌آورند. از دل یک فیلم سرگرم‌کننده و قصه‌گو، جستاری نظری درباره زیربنا و روبنای اقتصادی و سائق‌های مرگ و لیبیدو شکل می‌گیرد.

چاره دیگری نیست در طرح مسئله با فیلم تحسین‌شده انگل بونگ جون هو اشتراک دارد؛ هر دو درباره خشونت و سوءاستفاده طبقات فرودست و فشارهای سرمایه‌داری هستند. با این حال، فیلم پارک ظرافت‌های بیشتری در فیلمنامه و میزانسن دارد و استخر مضمونی غنی‌تری برای تأویل فراهم می‌کند، گرچه انگل با طیف گسترده‌تری از مخاطبان ارتباط برقرار می‌کند.

در پایان، مان-سو پس از یافتن شغل جدید، ظاهراً به وضعیت معیشتی سابق بازمی‌گردد، اما دیگر آن آدم شاداب ابتدای فیلم نیست. نور و سرسبزی آغازین جای خود را به فضایی خاکستری و بی‌روح داده و خانواده نشاط گذشته را ندارد. مان-سو در مسیر کار، در میان چوب‌های بریده محصور است؛ تصویری از گرفتار شدن در مناسبات خشک سرمایه‌داری، در حالی که دستش به خون سه نفر آلوده است. پارک چان ووک همچون استاد کاغذساز، سوژه‌ای زمخت را زیر تیغ می‌برد و فیلمی پرظرافت و تماشایی خلق می‌کند که بار دیگر نشان می‌دهد این اعجوبه سینمای شرق دور همچنان حرف‌های جدی برای گفتن دارد.

دیدگاهتان را بنویسید