بیانیه اخیر جبهه اصلاحاتبا مواضع نهضت آزادی پس از فتح خرمشهر مقایسه شده و آن نمونهای از کنشگری سیاسی فاقد انسجام و منطق راهبردی است. این بیانیه، بهجای تمرکز بر نقش مخرب طرف غربی در جنگ ۱۲ روزه، با اتهامزنی به ایران و طرح پیشنهادهایی متناقض و غیرواقعی، عملاً بهانهای برای فشار بیشتر دشمن فراهم کرده است. نصری با اشاره به فقدان اجماع در میان اصلاحطلبان و تکرار ایدههای شکستخورده، هشدار داده که چنین رویکردهایی در شرایط فشار خارجی، به تضعیف انسجام ملی و جایگاه کشور منجر خواهد شد.
به گزارش سرمایه فردا، بیانیه اخیر جبهه اصلاحات که روز یکشنبه منتشر شد، از جهات متعددی یادآور نوع فعالیت نهضت آزادی در دوران جنگ تحمیلی است. این بیانیه در حالی منتشر شده که طرف غربی یک جنگ ۱۲روزه به ایران تحمیل کرده است. جبهه اصلاحات با صدور این بیانیه بهگونهای عمل کرده که به نظر میرسد به دشمن پاسگل داده و به جای تمرکز بر نقش مخرب طرف مقابل، به ایران اتهامزنی کرده است. این رویکرد شباهت زیادی به موضعگیری نهضت آزادی پس از فتح خرمشهر در سال ۱۳۶۱ دارد، زمانی که این گروه پس از پیروزی بزرگ ایران در بازپسگیری خرمشهر، خواستار توقف جنگ شدند، در حالی که متجاوز هنوز تنبیه نشده بود و انگیزههای حمله مجدد از سوی صدام به ایران وجود داشت.
بیانیه جبهه اصلاحات پس از تصویرسازی یک وضعیت کاملاً بازنده برای ایران مجموعهای از مطالبات را مطرح کرده که یا ربطی به موضوع اصلی بیانیه ندارند یا ایدههایی تکراری هستند که هماکنون در دستور کار دیپلماسی ایران قرار دارند. در صدر این مطالبات، رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی قرار گرفته است. جبهه اصلاحات تلویحاً مدعی است که این گزینه مهمترین دستور کار برای آشتی ملی است، اما این ادعا با چند سؤال اساسی مواجه است. نخست اینکه جبهه اصلاحات بر اساس چه دادههای آماری یا نظرسنجی این موضوع را به عنوان اولویت ملی معرفی کرده است؟
علاوه بر این، بیانیه خواستار مذاکره با آمریکا استفاده از ظرفیت دیپلماسی برای جلوگیری از مکانیسم ماشه و تعامل با کشورهای همسایه شده است. این در حالی است که ایران هیچگاه گزینه دیپلماسی را کنار نگذاشته و همواره به دنبال تعامل سازنده بوده است. با این حال، طرفی که میز مذاکره را خراب کرده طرف غربی است که با نقض تعهدات خود از جمله حمله به ایران در حین مذاکره اعتماد ایران را خدشهدار کرده است. طرح چنین مطالباتی بدون اشاره به نقش تخریبگر طرف مقابل صرفاً به اتهامزنی علیه ایران منجر میشود و به دشمن بهانهای برای فشار بیشتر میدهد.
یکی از جالبتوجهترین بندهای این بیانیه، پیشنهاد «تعلیق داوطلبانه غنیسازی» است که با سایر بندهای بیانیه در تناقض است. جبهه اصلاحات از یک سو خواستار مذاکره با آمریکا شده و از سوی دیگر،پیشنهاد حذف موضوع اصلی مذاکره یعنی برنامه هستهای ایران را داده است. همچنین بیانیه خواستار پذیرش نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی در ازای رفع کامل تحریمها شده است. این خواسته هرچند مطلوب ایران است، اما به طرف غربی بستگی دارد و بدون تضمین از سوی طرف مقابل، صرفاً یک پیشنهاد خیالی باقی میماند.
بیانیه جبهه اصلاحات پر از تناقضات و پیشنهادهایی است که فاقد پشتوانه آماری یا منطقی هستند. این بیانیه چندین اتهام به نهادهای مختلف ایران وارد کرده و همزمان خواستار تغییر رویکردهای حاکمیت شده است. این مطالبه شباهت زیادی به یادداشت محمدجواد ظریف با عنوان «تغییر پارادایم» و اظهارات حسن روحانی در ویدئوی اخیرش دارد. با این حال هیچکدام از این افراد و گروهها ایده عملیاتی مشخصی برای تحقق این «تغییر» ارائه نکردهاند. مطالب مطرحشده در این بیانیه، عمدتاً ایدههایی تکراری هستند یا پیش از این آزموده شده و به شکست رسیدهاند و یا هماکنون در دستور کار دیپلماسی ایران قرار دارند. از سوی دیگر افرادی که این مطالبات را مطرح میکنند خود سالها در ساختارهای مختلف نظام مسئولیت داشتهاند و به جای طرح شعارهای کلی، باید پاسخگوی عملکرد گذشته خود باشند.
علاوه بر این مرجعیت نویسندگان این بیانیه نیز محل تردید است. بلافاصله پس از انتشار بیانیه چندین چهره برجسته اصلاحطلب و همچنین نمایندگان احزاب عضو جبهه اصلاحات همچون «ندای ایرانیان» و «سازندگی» علیه این بیانیه واکنش نشان دادند. این واکنشها نشاندهنده فقدان اجماع در میان خود اصلاحطلبان است و این سؤال را مطرح میکند که آیا این بیانیه واقعاً به نمایندگی از جبهه اصلاحات منتشر شده یا صرفاً بیانگر نظرات یک گروه کوچک و خاص است؟ نویسندگان بیانیه باید توضیح دهند که چگونه بدون همراهی بدنه اصلاحطلبان خود را نماینده کل جامعه معرفی کرده و مطالباتی را به عنوان اولویت ملی مطرح میکنند.
یکی از شبهات تاریخی درباره جنگ تحمیلی این است که چرا پس از فتح خرمشهر جنگ متوقف نشد. نهضت آزادی و جبهه ملی از همان زمان با ادامه جنگ مخالفت کرده و ایران را به خروج از وادی دفاع متهم میکردند. این در حالی بود که صدام همچنان به دنبال تصرف مجدد خرمشهر بود و عقل حکم میکرد ایران برگ برندهای برای بازدارندگی خود داشته باشد. نهضت آزادی با استناد به قطعنامه ۵۱۴ شورای امنیت، خواستار آتشبس شد، اما این قطعنامه هیچ تضمینی برای تأمین خواستههای ایران ارائه نمیداد. رجایی خراسانی، نماینده وقت ایران در سازمان ملل تأکید کرده بود که طرف مقابل پیش از هر مذاکرهای خواستار آتشبس بود، بدون اینکه تضمینی برای نتایج مذاکرات یا تأمین حقوق ایران وجود داشته باشد.
این الگو در بیانیه جبهه اصلاحات نیز تکرار شده است. این گروه در زمان تنشآفرینی طرف غربی به جای تمرکز بر نقش دشمن به ایران اتهامزنی کرده و پیشنهادهایی مانند تعلیق غنیسازی را مطرح کردهاند بدون اینکه تضمینی از طرف مقابل برای رفع تحریمها یا جلوگیری از تهاجم مجدد مطالبه کنند. این رویکرد مشابه مواضع نهضت آزادی است که بدون توجه به تهدیدات صدام خواستار توقف جنگ شدند.
بیانیه جبهه اصلاحات، با شباهتهای آشکار به مواضع نهضت آزادی در دوران جنگ تحمیلی، نشاندهنده یک الگوی تکراری در کنشگری سیاسی است که به جای حمایت از منافع ملی به اتهامزنی داخلی و ارائه پیشنهادهای غیرواقعی میپردازد. در شرایطی که ایران تحت فشار خارجی قرار دارد انتظار میرود گروههای سیاسی با حفظ وحدت و تمرکز بر منافع ملی از اقداماتی که به تضعیف جایگاه کشور منجر میشود پرهیز کنند.
نویسنده: مصطفی نصری
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا