برف دیگر مثل گذشته نمی‌بارد

برف دیگر مثل گذشته نمی‌بارد

آبان به نیمه رسیده و هنوز خبری از برف نیست. نه در تهران، نه در کوهستان‌های همیشه سفید، نه حتی در مناطق برف‌خیز. کارشناسان می‌گویند برف‌ها زودتر آب می‌شوند، دیرتر می‌بارند، و کمتر از همیشه می‌مانند. این فقط یک تغییر آب‌وهوایی نیست؛ زنگ خطری است برای منابع آب، کشاورزی، و آینده اقلیمی ایران.

به گزارش سرمایه فردا، برف دیگر مثل گذشته نمی‌بارد. نه فقط دیرتر از موعد، بلکه کم‌رمق‌تر و ناپایدارتر. آنچه زمانی «سدهای بی‌دیوار» نامیده می‌شد، حالا به خاطره‌ای زمستانی بدل شده که هر سال زودتر از زمین محو می‌شود. گفت‌وگوهای «هفت صبح» با کارشناسان منابع آب، هواشناسی و محیط زیست نشان می‌دهد که کاهش بارش برف نه‌تنها یک پدیده اقلیمی جهانی است، بلکه در ایران به بحرانی چندوجهی تبدیل شده: افت دبی رودخانه‌ها، خالی ماندن سدها، تهدید امنیت غذایی، و تشدید روند تغییر اقلیم. با وجود هشدارهای علمی، سیاست‌گذاری آب همچنان در مدار پروژه‌های انتقال و نادیده‌گرفتن سازگاری اقلیمی می‌چرخد. آیا ایران برای زمستان‌های بی‌برف آماده است؟

آبان تقریبا به نیمه رسیده و یک قطره برف هم از آسمان نیامده است. دیروز خبر رسید که شاهد بارش اندکی برف در خراسان شمالی بوده‌ایم. مدتهاست که بسیاری از نقاط کشور برف سنگین به خود ندیده‌اند و مناطق برف خیز هم دیگر مثل قدیم برف ندارند. چه بلایی بر سر برف‌های زمستان آمده و آیا این پدیده خاص ایران است؟

نعمت الله کریمی استادیار گروه فناوری‌های منابع آب پژوهشکده منابع آب در گفت‌وگو با «هفت صبح» پدیده کاهش میزان بارش برف را خاص ایران ندانسته و کشورهای همسایه نظیر ترکیه و افغانستان را هم درگیر چنین رخدادی معرفی می‌کند.

به گفته او بر اساس اطلاعاتی که در ۲۳ سال گذشته گردآوری شده، میزان ماندگاری برف در کشور هفت درصد کاهش یافته یعنی چیزی حدود ۲۵ روز برف زودتر از گذشته آب می‌شود و پوشش برفی از روی زمین محو می‌شود. شروع بارش برف هم با تاخیر انجام می‌شود.

استادیار گروه فناوری‌های منابع آب آغاز زمان بارش برف در دو دهه گذشته را آبان ماه اعلام می‌کند اما به دلیل تغییرات رخ داده در مدل بارش‌ها، حالا در آذرماه بارش‌های برفی آغاز می‌شود. کاهش ماندگاری برف (زودتر آب شدن) هم باعث شده به جای آنکه تا خرداد ماه برف روی زمین داشته باشیم، در اواخر فروردین پوشش برفی خود را از دست بدهیم.

او دما و میزان بارش برف را دو عامل موثر در ماندگاری برف می‌داند. سهم افزایش دما در کاهش این ماندگاری ۶۰ درصد و حجم کاهش بارش برف ۴۰ درصد در این رخداد معرفی می‌شود. زیرا هرچه برف بیشتر ببارد، میزان ماندگاریش هم بیشتر خواهد بود اما این روزها چون برف کمتری می‌بارد، زودتر پوشش برفی را از دست می‌دهیم.

 

کاهش ذخایر آبی به دلیل ذوب برف

با توجه به کاهش میزان بارش برف و کاهش ماندگاری آن که منجر به افت دبی رودخانه‌ها می‌شود، آیا مشکل دیگری پیش روی کشور قرار دارد؟ آن‌طور که کریمی می‌گوید: برف‌ها نقش ذخیره‌کننده آب را دارند و در بهار با ذوب تدریجی، آب مناسبی در اختیار ما قرار می‌دادند به همین دلیل به پوشش برفی، «سدهای بدون دیوار» هم گفته می‌شد اما این روزها چون پوشش برفی کاهش یافته، بارش باران ممکن است به صورت سیلاب به یکباره از دسترس خارج شود؛ ذوب برف را بعد از فروردین ماه دیگر نداریم و به این ترتیب سدها خالی می‌مانند.

او کاهش پوشش برفی را هم عامل موثری در روند پدیده تغییر اقلیم معرفی می‌کند زیرا برف در گذشته به دلیل درخشانی که داشت، امواج خورشیدی را انعکاس می‌داد و باعث می‌شد زمستان‌ها خیلی سردتر باشد اما اکنون به دلیل نبود پوشش‌های برفی دیگر زمستان‌ها سرد نیست. ضمن آنکه برخی گیاهان و جانورانی که در مناطق یخچالی زندگی می‌کردند هم با ذوب شدن یخ‌ها از بین رفته و منقرض شده‌اند.

خبر بد اینکه این استادیار گروه فناوری‌های منابع آب با بررسی روند‌ها در ربع قرن اخیر هیچ افق روشنی در توقف روند کاهشی در بارش برف پیش‌بینی نمی‌کند و بر این باور است که با توجه به شدت گرفتن افزایش دما در یکی دو سال اخیر؛ ممکن است حتی شرایط هم بدتر شود.

 

بارش برف، شاید از نیمه آذر ماه

آمارهای سازمان هواشناسی هم گفته‌های کریمی استادیار گروه فناوری‌های منابع آب را تایید می‌کنند. به گواه آمارهای موجود خشک‌ترین پاییز سال‌های اخیر را پشت سر می‌گذاریم، در چنین شرایطی آیا می‌توان امیدوار بود که امسال برفی از آسمان ببارد؟ احد وظیفه رئیس مرکز ملی اقلیم و مدیریت بحران خشکسالی سازمان هواشناسی در گفت‌وگو با «هفت صبح» میزان کاهش بارش پاییز را ۸۰ درصد کمتر از نرمال می‌داند و اعلام می‌کند که از ابتدای پاییز تاکنون دست کم ۲۰ استان اصلا رنگ بارندگی را به خود ندیده‌اند. البته این امیدواری وجود دارد که در زمستان در نیمه غربی و بخش‌های شمالی کشور بارش‌ها به وضعیت نرمال بازگردد، ولی در جنوب و شهرهایی مثل خوزستان، بوشهر، بخش‌های جنوبی فارس، سیستان و بلوچستان و هرمزگان همچنان خبری از بارش‌های نرمال نخواهد بود.

آمارها نشان می‌دهد که ذخایر برفی در ایران طی دو دهه گذشته رو به کاهش است و میزان ماندگاری برف در کشور به میزان ۲۵ روز کم شده است. کارشناسان برف را «سدهای بدون دیواری» توصیف می‌کنند که ذوب تدریجی آن علاوه بر تغذیه سفره آب‌های زیرزمینی، آب رودخانه‌ها در تابستان را تامین می‌کند و امکان ذخیره‌سازی آن در پشت سدها را فراهم می‌کند. عدم بارش برف نه تنها در کاهش قدرت ذخیره‌سازی آب موثر است بلکه بر تشدید روند تغییرات اقلیمی در کشور نیز تاثیرگذار خواهد بود

به گفته رئیس مرکز ملی اقلیم و مدیریت بحران خشکسالی سازمان هواشناسی، زمستان گرمتری از شرایط معمول را در پیش رو داریم اما مسئله اینجاست که نابهنجاری دمایی در کشور یکسان نبوده و توزیع متقارنی ندارند. بخش‌های شمالی کشور یک درجه از معمول گرمتر و میزان گرمای بخش‌های جنوبی در حد معمول بوده‌ است. بنابراین انتظار داریم که سهم بارش برف هم به دلیل کاهش بارش‌ها و تغییرات دمایی کمتر از مقدار معمول باشد و در نقاط مختلف متفاوت باشد.

وظیفه می‌گوید: وقتی کم بارشی داشته و دما هم بالاتر از حد متعارف است، سهم برف هم کاهش می‌یابد. به این ترتیب خط برف که نمایانگر دمای متوسط است، بالاتر قرار می‌گیرد و مساحت پوشش برفی و ضخامت برف نیز کمتر می‌شود یا به عبارتی انباشت برف و ذخیره آبی ناشی از ذوب برف کاهش می‌یابد؛ مسلما چنین پدیده‌ای در آورد رودخانه‌ها در فصل گرم اثر داشته و میزان آورد رودخانه را کاهش داده و باعث افت دبی رودخانه‌ها می‌شود.

آن‌طور که او از روی نمودارها و گراف‌ها پیش‌بینی می‌کند، حداقل تا دو یا سه هفته آینده هیچ خبری از بارش‌های جدی نیست اما این بدان معنی نیست که امسال کشور رنگ برف را به خود نمی‌بیند، به‌طور معمول استان‌هایی که سابقه بارش برف داشته‌اند، امسال هم برف خواهند داشت اما مهم آن است که سامانه‌های خیلی قوی که بارش‌های گسترده و فراگیر در کشور ایجاد می‌کنند، به ایران وارد شوند که متاسفانه تاکنون شاهد نفوذ یک سامانه جدی در کشور نبوده‌ایم و حداقل تا دو یا سه هفته آینده هم چنین سامانه‌ای در راه نیست.

به گفته وظیفه عملا بارش‌های جدی کشور از آذرماه شروع می‌شود. از نیمه‌های آذر به بعد دوره برف شروع می‌شود و انتهای آذر تا حداکثر نیمه‌های اسفند شاهد بارش برف خواهیم بود. بعد از آن بارندگی‌ها تبدیل به باران می‌شود، مگر در ارتفاعات بالا که ممکن است در فرورین هم شاهد برف باشیم.

 

تاثیر منفی بر سفره‌های زیرزمینی

داستان کمبود بارش برف فقط به سرد نبودن زمستان و خالی ماندن سدها خلاصه نمی‌شود. احمد طاهری مرکز ملی هوا و تغییر اقلیم سازمان حفاظت محیط زیست نیز در گفت‌وگو با «هفت صبح» از تاثیر کاهش بارش برف بر امنیت غذایی و کشاورزی سخن می‌گوید.

او بر این باور است که ذوب تدریجی برف زمینه تغذیه سفره آب‌های زیرزمینی را فراهم می‌کند و وقتی بارش برف کم می‌شود، خطر جدی در رابطه با تغذیه منابع آب زیرزمینی ایجاد می‌شود. به همین خاطر در برنامه ملی تغییر اقلیم که اخیرا به تصویب هیئت وزیران رسیده است، مهمترین بحثی که مطرح شده، موضوع سازگاری با پیامدهای تغییر اقلیم و پیش‌بینی الگوهای بارش است و ما ناگزیریم که خود را با این تغییرات سازگار کنیم.

کاهش بارش برف زنگ خطری جدی برای منابع آب ایران به شمار می‌رود و اگرچه سال‌هاست که شعار سازگاری با کم آبی توسط وزارت نیرو و دیگر دستگاه‌های مسئول داده می‌شود و کارگروه‌های مختلفی در این رابطه شکل گرفته است، اما هنوز رویکردهای تامین آب در ایران هیچ تغییری نکرده و باز هم پروژه‌های پول‌ساز انتقال آب، تنها گزینه روی میز سیاستگذاران آب است. در این میان متاسفانه سازمان حفاظت محیط زیست هم به ماشین امضای این پروژه‌های نان و آب دار تبدیل شده است.

 

سهمیه‌بندی آب در تهران

بلاخره خبر بدی که نباید می رسید رسید سدها به حداقل ذخیره آب رسیده اند و تهران در آستانه سهمیه‌بندی آب قرار  گرفته است. با وجود بهره‌برداری از پروژه انتقال آب طالقان، همچنان سایه سنگین بی آبی بر پایتخت حفظ شده است. وعده تأمین آب از طالقان برای ۳ میلیون نفر از جمعیت تهران، در برابر واقعیت خشکسالی و افت شدید ذخایر سدهای اصلی، بیش از آنکه آرامش‌بخش باشد، بر تناقض‌های مدیریتی و ضعف سیاست‌گذاری در حوزه منابع آب تأکید می‌کند. بنابراین در مقطع کنونی اگر بارش‌های مؤثر پاییزی در هفته‌های پیش‌رو آغاز نشوند، تهران با سهمیه‌بندی گسترده و قطعی آب در شهر مواجه خواهد شد. راه‌حل، نه در وعده‌های انتقال آب، بلکه در اصلاح ساختار مصرف، بازچرخانی منابع و بازنگری در سیاست‌گذاری است.

باید توجه داشت که آب شرب پایتخت عمدتاً از پنج سد اصلی تأمین می‌شود: سد امیرکبیر (کرج)، سد لار، سد لتیان، سد ماملو و سد طالقان. اما بررسی وضعیت فعلی این سدها نشان می‌دهد که همگی با کاهش شدید ذخایر مواجه‌اند و توان پاسخگویی به نیازهای روزافزون جمعیت تهران را از دست داده‌اند.

وضعیت سدهای تامین کننده آب تهران

سد امیرکبیر، نخستین سد چندمنظوره ایران که از سال ۱۳۴۰ در مدار بهره‌برداری قرار دارد، اکنون تنها ۱۴ میلیون مترمکعب آب در مخزن خود دارد یعنی کمتر از ۸ درصد ظرفیت آن. طبق اعلام شرکت آب منطقه‌ای تهران، این میزان تنها برای دو هفته تأمین آب شرب کفایت می‌کند. در چنین شرایطی، این سد نه‌تنها از مدار تولید برق خارج شده، بلکه در آستانه رسیدن به حجم مرده قرار دارد؛ نقطه‌ای که برداشت آب برای حفظ ایمنی سازه ممنوع می‌شود. از طرف دیگر سال گذشته همین موقع ۸۵ درصد ظرفیت این سد پر بوده و آیا این میزان افت ذخیره آب عجیب نیست؟

همچنین سد لار، یکی از بزرگ‌ترین سدهای کشور، با خشکی ۹۹ درصدی عملاً از چرخه تأمین آب خارج شده است. این سد که زمانی نقش مهمی در تغذیه شبکه آبرسانی تهران داشت، حالا به نمادی از فرسایش منابع آبی تبدیل شده است.

سد لتیان، نیز که در شرق تهران واقع شده، بخشی از آب مناطق شرقی پایتخت را تأمین می‌کند. هرچند اطلاعات رسمی از وضعیت فعلی آن منتشر نشده، اما با توجه به کاهش ۴۳ درصدی ورودی آب به سدهای تهران نسبت به سال گذشته، می‌توان حدس زد که لتیان نیز در وضعیت بحرانی قرار دارد.

سد ماملو، در جنوب شرق تهران، نیز تحت تأثیر خشکسالی و کاهش ورودی‌ها قرار گرفته و ظرفیت آن به‌شدت کاهش یافته است. این سد که نقش مهمی در تأمین آب مناطق جنوبی دارد، اکنون با چالش‌های مشابه سایر سدها مواجه است.

سد طالقان، تازه‌ترین امیدواری در میان منابع آبی تهران، به‌تازگی وارد مدار بهره‌برداری شده و قرار است آب مورد نیاز ۳ میلیون نفر را تأمین کند. اما این پروژه هنوز در مراحل اولیه است و نمی‌تواند به‌تنهایی بار بحران را به دوش بکشد.

در مجموع، کاهش شدید بارندگی، افت ورودی آب، و خشکسالی پنج‌ساله فشار سنگینی بر منابع آبی تهران وارد کرده‌اند. در چنین شرایطی، سهمیه‌بندی آب نه‌تنها محتمل، بلکه اجتناب‌ناپذیر به نظر می‌رسد. اگر بارش‌های مؤثر پاییزی در هفته‌های پیش‌رو آغاز نشوند، تهران با یکی از سخت‌ترین بحران‌های آبی خود در دهه‌های اخیر مواجه خواهد شد—بحرانی که تنها با اصلاح ساختار مصرف، بازنگری در سیاست‌گذاری و سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های پایدار قابل مدیریت خواهد بود.

 

دلایل نابودی منابع آبی تهران چه بوده است؟

در سال های اخیر کاهش شدید ورودی آب از رودخانه‌های بالادست، برداشت‌های زیست‌محیطی و شرب، و نبود بارش‌های مؤثر پاییزی، سدهای تامین کننده آب تهران به ویژه سد امیرکبیر را در آستانه رسیدن به «حجم مرده» قرار داده است؛ نقطه‌ای که برداشت آب برای حفظ ایمنی سازه ممنوع می‌شود. در ابتدای پاییز امسال، با کاهش ذخایر به ۲۸ میلیون مترمکعب، نیروگاه سد کرج از مدار خارج شد. سطح آب آن‌قدر پایین آمده که دیگر امکان عبور از تونل ورودی نیروگاه وجود ندارد. اکنون با رسیدن حجم آب به حدود ۲۵ میلیون مترمکعب و فاصله‌ای کمتر از ۴ میلیون مترمکعب تا حجم مرده، هشدارها جدی‌تر از همیشه شده‌اند. اگر بارش‌های مؤثر در همین ماه جاری در حوضه آبریز سد آغاز نشوند، آخرین روزهای برداشت از این منبع حیاتی را سپری خواهیم کرد.

در چنین شرایطی، بهره‌برداری از پروژه انتقال آب طالقان به تهران، هرچند در ظاهر امیدبخش است، اما نمی‌تواند بحران را به‌طور کامل حل کند. این پروژه قرار است آب مورد نیاز ۳ میلیون نفر را تأمین کند، اما با توجه به کاهش شدید منابع آبی در سایر سدهای استان از جمله سد لار که طبق گزارش‌ها ۹۹ درصد ظرفیت آن خالی است نمی‌توان به یک پروژه انتقالی به‌عنوان راه‌حل پایدار نگاه کرد.

با توجه به افت ذخایر در سایر سدهای تهران، و ناتوانی در تولید برق از منابع آبی، سهمیه‌بندی آب در تهران دیگر یک سناریوی احتمالی نیست، بلکه به واقعیتی قطعی تبدیل شده است. سیاست‌گذاران باید به‌جای اتکای صرف به پروژه‌های انتقال، به مدیریت تقاضا، بازچرخانی آب، و اصلاح الگوی مصرف روی بیاورند. چون در شرایطی که ۹۳ درصد ظرفیت یکی از مهم‌ترین سدهای کشور خالی است، هیچ وعده‌ای نمی‌تواند جای منابع واقعی را بگیرد.

 

بحران آب پایتخت ریشه ساختاری دارد

تهران چگونه به مرز بی‌آبی رسید؟ هرچند کاهش بارندگی و تداوم خشکسالی در سال‌های اخیر نقش مهمی در افت ذخایر سدهای تهران داشته، اما بحران آب پایتخت را نمی‌توان صرفاً به آسمان بی‌باران نسبت داد. مجموعه‌ای از عوامل ساختاری، مدیریتی و مصرفی در کنار تغییرات اقلیمی، تهران را به نقطه‌ای رسانده‌اند که حتی با بهره‌برداری از پروژه‌های انتقال آب، سهمیه‌بندی دیگر اجتناب‌ناپذیر شده است.

نخستین عامل، رشد بی‌رویه جمعیت و ساخت‌وساز است. تهران در دهه‌های اخیر با رشد شتابان جمعیت و توسعه کالبدی مواجه بوده است. ساخت‌وسازهای گسترده، افزایش تعداد واحدهای مسکونی، و مهاجرت‌های داخلی باعث شده‌اند تقاضای آب به‌صورت تصاعدی افزایش یابد. در حالی که ظرفیت منابع آبی ثابت یا در حال کاهش بوده، مصرف‌کنندگان جدید هر سال به شبکه اضافه شده‌اند—بدون آنکه زیرساخت‌های آبی متناسب با این رشد توسعه یابند.

دومین عامل، الگوی مصرف ناپایدار و نبود فرهنگ صرفه‌جویی است. تهران از جمله شهرهایی است که سرانه مصرف آب در آن بالاتر از میانگین جهانی است. نبود سیاست‌های مؤثر در آموزش عمومی، ضعف در تعرفه‌گذاری پلکانی، و عدم اجرای جدی طرح‌های بازچرخانی آب، باعث شده‌اند که مصرف‌کنندگان خانگی، تجاری و صنعتی بدون درک محدودیت منابع، به مصرف ادامه دهند. در چنین شرایطی، حتی بارندگی‌های نرمال نیز نمی‌توانند پاسخگوی تقاضای فزاینده باشند.

عامل سوم، فرسودگی شبکه و هدررفت آب است. بخش قابل توجهی از شبکه توزیع آب تهران فرسوده است. نشت از خطوط انتقال، شکستگی لوله‌ها، و نبود سیستم‌های هوشمند مدیریت فشار، باعث شده‌اند که درصد قابل توجهی از آب تولیدشده، پیش از رسیدن به مصرف‌کننده نهایی، از دست برود. این هدررفت، در شرایطی که منابع محدودند، به بحران دامن می‌زند.

چهارمین عامل، وابستگی به منابع سطحی و بی‌توجهی به منابع زیرزمینی است. تهران بیش از حد به سدهای سطحی وابسته است. در حالی که منابع زیرزمینی می‌توانند نقش مکمل ایفا کنند، برداشت‌های بی‌رویه از سفره‌های آب زیرزمینی در سال‌های گذشته باعث افت شدید سطح آب و فرونشست زمین در مناطق اطراف تهران شده است. این بحران پنهان، نه‌تنها منابع جایگزین را از بین برده، بلکه خطرات زیست‌محیطی جدی به همراه داشته است.

و در نهایت، ضعف در سیاست‌گذاری و مدیریت یکپارچه منابع، شاید مهم‌ترین عامل باشد. نهادهای متعدد با اختیارات پراکنده، نبود هماهنگی میان وزارت نیرو، شهرداری، سازمان محیط زیست و سایر ارگان‌ها، و تصمیم‌گیری‌های مقطعی، باعث شده‌اند که بحران آب نه‌تنها مدیریت نشود، بلکه با هر سال، پیچیده‌تر شود. پروژه‌های انتقال آب، بدون اصلاح الگوی مصرف، تنها مسکنی موقت‌اند.

در جمع‌بندی باید گفت بی‌آبی تهران نتیجه یک زنجیره ناکارآمدی است: از آسمان بی‌باران تا زمین فرونشسته، از لوله‌های ترک‌خورده تا سیاست‌های ناهماهنگ. اگر این زنجیره اصلاح نشود، حتی بارش‌های سنگین نیز نمی‌توانند بحران را حل کنند. تهران برای عبور از این وضعیت، نیازمند بازنگری در سیاست‌گذاری، اصلاح ساختار مصرف، و سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های پایدار است پیش از آنکه سهمیه‌بندی، به خاموشی آب در شیرهای شهر تبدیل شود.

 

دیدگاهتان را بنویسید