استراتژی اسرائیل در خاورمیانه وارد کردن ایران و آمریکا به جنگ تمام عیار است. در شرایط کنونی رویکردهای متفاوتی برای مقابله با آن تدبیر شده است.
به گزارش سرمایه فردا، استراتژی اسرائیل در خاورمیانه بر یک هدف متمرکز شده است منطقه ای کردن جنگ از راه کشاندن ایران و حزب الله به آن. موساد، شین بت و سازمان های منطقه ای شریکشان، ماموریت دارند چنین هدفی را اجرایی کرده و به ویژه ایران و در پی آن ایالات متحده را به جنگ بکشانند. دولت اسرائیل تا ۵ نوامبر، فرصت دارد. پس از آن با شکست ترامپ، آمال بی بی کمرنگ خواهد شد. هریس با وجود حمایت قاطع از اسرائیل، باورمند به خاورمیانه ای کردن جنگ نیست. حتی به اغلب احتمال کاخ سفید هم اینروزها در جهت نشان دادن تحرکات اسرائیل نسب به منطقه ای کردن جنگ، تهران را بی اطلاع نگذاشته است.
ولی با این همه دشمنی در استراتژی اسرائیل در خاورمیانه، صبر استراتژیک جمهوری اسلامی تا کی می تواند ادامه یابد؟ مضافا این که بی گمان موساد و شین بت سناریوهای خطرناک و متعدد دیگری در جهت وادار سازی ایران به جنگ در برنامه دارند.
در اینجا است که نقش و مسئولیت پزشکیان در جایگاه رئیسجمهور در مجمع ملل متحد آشکار خواهد شد. ایشان می تواند جامعه جهانی را اندکی نسبت به جمهوری اسلامی خوش بینتر و کلی نسبت به نتانیاهو بدبین تر و بلکه خشمگین تر کند.
۱- پرهیز کردن کامل از نطق انقلابی و تمرکز کامل بر ضرورت صلح منطقه ای و جهانی و حتی ارائه راه حل جهان پسند.
۲- پرهیز از بکارگیری واژه های حساسیت زایی مانند هولوکاست و…
۳- دیدار و یا دستکم احوالپرسی با بایدن و هریس و نیز رهبران اتحادیه اروپایی.
هرچند پزشکیان در جهت استمرار دکترین وفاق ملی، ناگزیر است تابع پروتکل های شکل گرفته از داخل حکومت و رهبری بوده و نباید از آنها تخطی نکند. ولی در این میان شاید در جهت دستیابی به اهداف ریاستش در ۲۰۲۵، شاهد نبوغ رئیس جمهور برای گونه ای همپوش سازی بین نیات خود و دستورات حکومت باشیم. به هر روی به گمانم چگونگی رویکرد پزشکیان در هنگام اقامتش در نیویورک تاثیری کانونی بر دور کردن ایران از ورود به جنگ خواهد داشت.
همچنین رئیس جمهور پزشکیان در عراق خواهان همکاری ساختاری کشورهای اسلامی در جهت برپایی اتحادیه ای مشابه اروپا شد. اتحادیه ای که از جمله مرز در آن جایی نداشته باشدو بتواند استراتژی اسرائیل در خاورمیانه را خنثی کند.
اما درباره تشکیل اتحادیههای مشابه اروپایی آن سخت است. چراکه متشکل از ۲۷ ملت است که در پی توافق ماستریخت(۱۹۹۳) تکوین یافت. ولی روند و چگونگی شکل گیری آن بس شگفت و پیچیده بوده است.
اندیشه تشکیل دادن اتحادیه اروپایی دستکم به نیمه دوم سده نوزدهم و پیشنهاد ویکتور هوگوی صلحگرا بر می گردد. یعنی ۱۷۰ سال پیش. کلنگ اولیه اجرایی آن نیز در ۱۹۵۱ با تکوین پیمان بنه لوکس و سپس اتحادیه ذغال و فولاد در ۱۹۵۷ زده شد؛
هر ۲۷ کشور عضو با وجود تفاوت های بارز در قدرت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، پذیرفتند که با چشم پوشی از فرقه گرایی، تفاوت های مسلکی و مذهبی و علائق متمایز ملی، تا جایی که موجبات تنش با دیگران می شود، به منشور واحد اروپایی بپیوندند؛
۳- به رغم آن که اتحادیه هنوز فاقد قانون اساسی جامع رسمی است، هر ۲۷ ملت عضو به دهها قانون مشترک فراگیر باورمندند. حذف اعدام، حذف مرز به عنوان سد تعامل(پیمانشنگن. ۲۹ کشور)، سیاست مشترک کشاورزی، حذف کامل تعرفه گمرکی، پول واحد(۲۲ کشور)، قوانین مشترک قضایی، سرمایه گذاری و…
۴- امنیت ۲۷ کشور اتحادیه در هم بافته است. بدین معنی که ۲۲ ملت آن عضو ناتو بوده و ۵ کشور دیگر نیز همکاری های گسترده ای با آن دارند. هم چنین سال ها است پیمان عدم تجاوز به یکدیگر را تایید کرده اند؛
۵- تفاوت در سیاست خارجی هر ۲۷ کشور در مقیاس بزرگ کمرنگ است. مثلا مواضع آنان در برابر اوکراین و روسیه، اسرائیل(اشغالگر)، ایران. تهدیدها و هم پیمان های اتحادیه مشخص است و چالش عمده درونی در این زمینه برجسته نیست؛
۶- فرهنگ سازش، سازگاری، مداراجویی و تسامح، بین همه ۲۷ ملت و اصولا شهروندان اروپایی ساختاری و همه گیر شده و در یک کلام اروپاییان در تعامل با هم و دیگران، واجد فرهنگ مشترکی شده اند.
ضرورت همبستگی ژرف در جهت همراهی و همکاری متقابل برای چیرگی بر استراتژی اسرائیل در خاورمیانه مهم است. در همین چارچوب احزاب و رهبران صلحگرا و وحدتگرا با پیشینه ای طولانی هدایت کاروان بزرگ اتحادیه را در دست باید گرفت.
هرچند تشکیل اتحادیه کشورهای اسلامی به دلایلی همچون ناچیز بودن دادوستد بازرگانی فیمابین، سیاست های خارجی بسیار متفاوت، فرقه گرایی شدید، دشمتی ها، اختلافات، تنش ها، مناقش
ات و درگیری های درونی- برونی، کمبود رهبران صلحگرا و اقتصادهای غیرمکمل یکدیگر، به اغلب احتمال، تکوین چنین اتحادیه ای تا آینده قابل دید، نزدیک به محال خواهد بود.
این روزها سخت ترین روزهای تاریخ جنوب لبنان است. اسراییل(اشغالگر) طی دو روز اخیر، سخت ترین حملات هوایی با تلفات گسترده را به حزب الله وارد کرده است. ولی پاسخ محکمی از حزب الله دریافت نکرده است. چرا؟چه شده؟
قدرت تسلیحاتی حزب الله نسبت به ۱۸ سال پیش، بیش از ۱۰ برابر شده است. حزب الله پس از اسرائیل، توانمدترین ارتش در هلال خضیب را دارد. پس چرا واکنش محکمی به استراتژی اسرائیل در خاورمیانه نمی دهد؟
از دیدگاه شاخص های ژئواستراتژی، اگر حزب الله این روزهای سخت را تاب آورده و بتواند جنگ را فرسایی کند، استراتژی ارزنده ای است.
حزب الله و ایضا ایران نمی خواهند تسلیم استراتژی اسرائیل در خاورمیانه شده و به درگیری و جنگ تمام عیار منطقه ای ورود کنند. جنگی که به اغلب احتمال به معنی رویارویی مستقیم با ایالات متحده خواهد بود.
محتمل است حزب الله قصد دارد اسرائیل را به نبردهای فرسایشی بکشاند. این چشم اسفندیار ارتش اسراییل است.
همچنین حزب الله در پی وادار کردن و تحمیل اسرائیل برای روی آوردن به نبرد زمینی است. ورود اسراییل به چنین گونه جنگی اشتباه بزرگ ولی احتمالا اجتناب ناپذیری است.
چنان چه مجموع این سه تاکتیک از سوی حزب الله پیگیری و مدیریت شود، تاب آوری این سازمان فراتر از انتظارات کارشناسان نظامی خواهد بود.
اسرائیل(اشغالگر) با وجود بهره گیری تمام قد از برتری هوایی و ایجاد ناامنی مطلق در جنوب لبنان، همراه با کشتار و انهدام فراگیر، نخواهد توانست حملات زمینی را در دستور کار قرار دهد. چنین رویکردی زمینه شکست و یا درجا زدن و استیصال ارتشش را فراهم خواهد آورد. عدم پیشروی در زمین برای وادار کردن حزب الله به عقب نشینی تا شمال رود لیتانی، به منزله تداوم جنگ فرسایشی است. بدون ورود آمریکا، امکان تکوین جنگ همه جانبه و زمینی برای اسرائیل ناممکن است. حتی چنان چه حسن نصرالله هم ترور شود، اسرائیل بدون دستیابی به نبرد زمینی در جبهه شمالی پیروز نخواهد شد.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا