ابهام دیپلماتیک یا آشفتگی سیاسی؟

ابهام دیپلماتیک یا آشفتگی سیاسی؟

لغو دیدار برنامه‌ریزی‌شده میان وزیر امور خارجه ایران و مشاور خاورمیانه ترامپ در حاشیه اجلاس سازمان ملل، نه‌تنها پیامدهای دیپلماتیک داشت، بلکه موجی از پرسش‌ها و بی‌اعتمادی را در فضای داخلی برانگیخت. این اتفاق، بار دیگر مرز میان «ابهام تاکتیکی» و «ابهام ناشی از بی‌نظمی» را به چالش کشیده و ضرورت بازنگری در سیاست اطلاع‌رسانی دولت را برجسته کرده است.

به گزارش سرمایه فردا،در دنیای دیپلماسی، گاه یک دیدار برگزارنشده، بیش از دیدارهای رسمی پیامد دارد. لغو ناگهانی مذاکره میان عباس عراقچی و استیو ویتکاف، مشاور خاورمیانه ترامپ، در حاشیه اجلاس سازمان ملل، نمونه‌ای از همین دست است—اتفاقی که نه‌تنها مسیر گفت‌وگو را مسدود کرد، بلکه شکاف‌هایی در سیاست‌گذاری و اطلاع‌رسانی دولت را آشکار ساخت. این گزارش، به بررسی ابعاد رسانه‌ای، دیپلماتیک و داخلی این رخداد می‌پردازد.

روابط پرتنش تهران و واشنگتن

هفته گذشته، فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت چهاردهم، اعلام کرد که قرار بوده دیداری مستقیم میان عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، و استیو ویتکاف، مشاور امور خاورمیانه دونالد ترامپ، در حاشیه اجلاس سران سازمان ملل برگزار شود. اما در لحظه آخر، ویتکاف از حضور در این مذاکره خودداری کرد. این خبر، با وجود آنکه به نتیجه‌ای نرسید، موجی از واکنش‌های سیاسی و رسانه‌ای را در داخل و خارج کشور به دنبال داشت.

اهمیت این رخداد، نه در خود مذاکره، بلکه در پیام‌های متناقضی است که از آن ساطع شد. از یک سو، چنین دیداری می‌توانست آغازگر فصل تازه‌ای در روابط پرتنش تهران و واشنگتن باشد. از سوی دیگر، لغو آن می‌تواند نشانه‌ای از بی‌ثباتی تصمیم‌گیری در تیم ترامپ یا اختلافات درونی کاخ سفید تلقی شود. اما در فضای داخلی، پرسش‌های جدی‌تری مطرح شد: اگر مذاکره مستقیم در دستور کار بوده، چرا در مواضع رسمی، همچنان بر غیرمستقیم بودن مذاکرات تأکید می‌شود؟

این تناقض میان گفتار و رفتار، فضایی از بی‌اعتمادی را در افکار عمومی ایجاد کرده است. برخی تحلیلگران معتقدند دولت ناچار بوده بخشی از برنامه‌های خود را محرمانه نگه دارد تا ابتکار عمل در دست ایران باقی بماند. اما وقتی محرمانه‌سازی با شکست دیپلماتیک همراه می‌شود، بیشتر از آنکه نشانه‌ای از قدرت باشد، به آشفتگی تعبیر می‌شود.

ابهام در سیاست خارجی، اگر هدفمند و کنترل‌شده باشد، می‌تواند ابزار مؤثری برای مدیریت بحران یا افزایش قدرت چانه‌زنی باشد. اما زمانی که در تهران بر مذاکره غیرمستقیم تأکید می‌شود و هم‌زمان در نیویورک وزیر خارجه آماده دیدار مستقیم است، این دیگر ابهام نیست بلکه نشانه‌ای از عدم هماهنگی و سردرگمی در تصمیم‌گیری است.

 

پنهان‌کاری در برابر افکار عمومی

اگر عراقچی بدون مجوز وارد چنین مسیری شده باشد، موضوع به چالشی میان دولت و نهادهای بالادستی تبدیل خواهد شد. و اگر مجوز داشته، پنهان‌کاری در برابر افکار عمومی و تکرار روایت غیرمستقیم بودن مذاکرات، تنها بی‌اعتمادی را تشدید می‌کند و فضای رسانه‌ای را به نفع رسانه‌های معاند باز می‌گذارد.

پیامدهای این وضعیت چندلایه‌اند. نخست، رسانه‌های خارجی از هرگونه دوگانگی در پیام‌های رسمی بهره‌برداری می‌کنند. دوم، در شرایط اقتصادی و اجتماعی شکننده، مردم بیش از گذشته به دنبال صداقت و شفافیت‌اند. هر نشانه‌ای از پنهان‌کاری یا تناقض‌گویی، سرمایه اجتماعی دولت را تضعیف می‌کند.

از منظر دیپلماتیک نیز، طرف مقابل از این ناهمخوانی‌ها برای افزایش فشار استفاده خواهد کرد. اگر آمریکا به این نتیجه برسد که دولت ایران در مواضع خود دچار چندگانگی است، طبیعتاً سخت‌تر به تعهدات پایبند خواهد بود و بیشتر تلاش خواهد کرد ابتکار عمل را در دست بگیرد.

اما مهم‌ترین پیامد این رخداد، تأثیر آن بر فضای داخلی است. افکار عمومی زمانی با سیاست‌های پیچیده خارجی همراهی می‌کند که روایت‌های رسمی با واقعیت‌های پشت پرده هم‌خوانی داشته باشند. در جامعه‌ای که با بحران‌های اقتصادی و اجتماعی دست‌وپنجه نرم می‌کند، هر نشانه‌ای از عدم صداقت در سطوح عالی، می‌تواند مرجعیت خبری مردم را از رسانه‌های داخلی به سمت رسانه‌های خارجی سوق دهد تغییری که هم ضعف رسانه‌های داخلی را آشکار می‌کند و هم سرمایه اجتماعی نظام را تهدید می‌سازد.

از این‌رو، شاید زمان آن رسیده باشد که دولت چهاردهم در سیاست اطلاع‌رسانی خود بازنگری جدی کند. محرمانه بودن بخشی از مذاکرات، امری طبیعی است؛ اما نباید به انتشار پیام‌های متناقض منجر شود. تفاوت میان «ابهام تاکتیکی» و «ابهام ناشی از بی‌نظمی» دقیقاً در همین‌جاست.

برای عبور از این بحران، دولت باید دو اقدام اساسی را در دستور کار قرار دهد: نخست، ایجاد هماهنگی کامل میان نهادهای تصمیم‌گیر در حوزه سیاست خارجی؛ دوم، ارائه روایت واحد، صادقانه و قابل‌پیش‌بینی به افکار عمومی. تنها در این صورت است که می‌توان از شوک رسانه‌ای اخیر عبور کرد و مانع از آن شد که به بحرانی در اعتماد عمومی بدل شود.

دیدگاهتان را بنویسید