مرگ مشکوک مرد جوانی که برای ترک اعتیاد به کمپ رفته بود، حالا به یکی از جنجالیترین پروندههای قضایی سال تبدیل شده است؛ جایی که چهار نفر از کارکنان و مددجویان کمپ به اتهام مشارکت در قتل عمد پای میز محاکمه ایستادهاند و روایتهای متناقض آنان، پرده از خشونتی ساختاری در برخی مراکز ترک اعتیاد برمیدارد.
به گزارش سرمایه فردا، در ایران، کمپهای ترک اعتیاد قرار است آخرین پناه کسانی باشند که از زندگیشان تنها ویرانهای باقی مانده و امید دارند در این مراکز دوباره روی پای خود بایستند. اما گاهی همین پناهگاهها به صحنه اتفاقاتی تبدیل میشوند که نهتنها با مفهوم درمان سازگار نیست، بلکه خود به چرخهای از خشونت، بیقانونی و بیپناهی دامن میزنند. مرگ پیمان، جوانی که با امید رهایی از اعتیاد قدم به کمپ گذاشت و ۱۹ روز بعد بیجان از آن خارج شد، یکی از همین روایتهای تلخ است؛ روایتی که نشان میدهد چگونه یک «درخت آرامش» میتواند به ابزار مرگ تبدیل شود و چگونه غیبت نظارت، جان انسانی را در سکوت از میان میبرد.
اواخر سال ۱۴۰۲ مرد جوانی به نام پیمان در یکی از بیمارستان های تهران به کام مرگ فرو رفت.این در حالی بود که ساعتی قبل از انتقال پیمان به بیمارستان کارکنان یک کمپ ترک اعتیاد واقع در شهریار او را با حال وخیم به بیمارستان رسانده بودند و اقدامات درمانی برای نجات جان او آغاز شد اما بی ثمر بود.
بررسی های ابتدایی حکایت از این داشت که پیمان ساعتی قبل از انتقال به بیمارستان به شدت مورد ضرب و جرح قرار گرفته بود به این ترتیب رسیدگی به موضوع مرگ مشکوک او با اعلام از سوی کادر درمان بیمارستان در دستور کار تیم جنایی قرار گرفت و با اعلام از سوی پزشکان معالج پیمان بلافاصله بازپرس جنایی و کارآگاهان پلیس آگاهی در سردخانه بیمارستان بالای سر جسد مقتول حاضر شدند و تحقیقات را آغاز کردند.
در حالی که بررسی های اولیه نشان می داد که پیمان از ۱۹ روز قبل از مرگش به قصد ترک اعتیادش وارد کمپ شده و از آنجا خارج نشده بود و همچنین با توجه به اینکه کارکنان کمپ او را به بیمارستان رسانده بودند بنابراین تحقیقات جنایی از محل کمپ آغاز شد و به دستور بازپرس پرونده دوربین های مدار بسته کمپ مورد بازبینی قرار گرفتند.
در تصاویر به دست آمده از دوربین های مدار بسته مشخص شد که چهار نفر از کارکنان و مددجویان کمپ روز حادثه به شدت پیمان را مورد ضرب و جرح قرار دادند.این افراد در حالی که به دبلایل مبهم اقدام به کتک زدن پیمان می کردند در نهایت او را به یک درخت واقع در محوطه کمپ بستند و ساعتی بعد متوجه وخامت حال او شده و اورژانس را خبر کرده بودند.
با تحقیقات به عمل آمده و با استناد به فیلم دوربین های موجود در کمپ، مدیر داخلی کمپ، سرآشپز مجموعه، و دو نفر از مددجویان که یکی از آنها رفیق صمیمی پیمان بود به اتهام ضرب و جرح منجر به مرگ پیمان بازداشت شدند که همگی زمانی که در برابر تصاویر واضح دوربین ها قرار گرفتند راهی برای انکار ایراد ضرب و جرح مرگبار نداشتند.
در ادامه جسد پیمان با دستور بازپرس جنایی به سردخانه پزشکی قانونی منتقل شد و بعد از انجام آزمایشات و معاینات لازم روی جسد علت تامه فوت خفگی وضعیتی ناشی از نحوه آویزان شدن مقتول از درخت تشخیص داده شد.
با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست هر چهار نفر متهم شناخته شده و با اتهام مشارکت در قتل عمدی پیمان در شعبه سیزدهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه قرار گرفتند.
در ابتدای جلسه رسیدگی پدر پیمان به عنوان ولی دم پرونده تقاضای قصاص هر چهار متهم حاضر در پرونده را کرد.سپس اولین متهم که یکی از مددجویان زندان بود پای میز محاکمه ایستاد و در دفاع از خود در برابر عنوان اتهامی گفت:«من از مددجویان قدیمی کمپ بودم و به دلیل اینکه بابت خدمات کمپ بعد از ترک به این مجموعه بدهکار بودم برای آنها به صورت رایگان کار می کردم و در انجام امور مربوط به کمپ خدمات می دادم.»
متهم ادامه داد:«پیمان روز حادثه بیقراری می کرد و در سوله محل اقامتش شروع به درگیری و دعوا کرده بود.ما بدون دستور مدیر داخلی به نام آقا منصور کاری نمی کردیم و از او کسب تکلیف کرده و او به ما گفت که پیمان را به درخت ببندید تا آرام شود.بعد هم برای اینکه آرام بگیرد من به او چند ضربه زدم اما ضرباتی که زدم به دست و پایش بود و به قفسه سینه و سرش ضربه ای وارد نکردم.او به شدت مقاومت می کرد و ما چاره ای نداشتیم او را کتک بزنیم تا آرام بگیرد.اما بعد از چند دقیقه دیدیم که مقاومت نمی کند و متوجه شدیم که حال او خیلی بد شده است.برای همین منصور موضوع را به مدیریت اصلی کمپ اطلاع داد و او گفت که اورژانس را خبر کنید اما قبل از رسیدن امدادگران اورژانس من خودم مرتب به پیمان تنفس مصنوعی می دادم.»
قاضی گفت:«در فیلم به دست آمده از دوربین های مدار بسته مشخص است که هر کدام از شما چهار نفر ضربات خیلی زیادی به او زدید و خود شما حدود سی ضربه به مقتول زدی.این اقدام چه دلیلی داشت؟»
متهم گفت:«قبول دارم که او را کتک زدم اما اتهام قتل را قبول ندارم چون ضربات من کشنده نبود.»
سپس وکیل این متهم نیز در دفاع از موکلش گفت:«هر چند ایراد ضرب و جرح از سوی موکل من مشهود است اما پزشکی قانونی علت تامه فوت را خفگی وضعیتی اعلام کرده است و این موضوع ارتباطی به کتک خوردن مقتول ندارد بلکه نحوه آویزان شدن او از درخت باعث مرگش شده نه کتک خوردنش.»
سپس نوبت به آشپز کمپ رسید که از خود دفاع کند و او گفت:«من خودم قبلا بیمار همین کمپ بودم اما مدتی بود که در آشپزخانه کار می کردم.من اصلا نفهمیدم درگیری پیمان با بقیه مددجویان چطور شروع شده بود چون در آشپزخانه بودم.همان موقع منصور که مدیر داخلی کمپ بود به ما گفت پیمان را بزنید تا آرام شود و بعد او را به درخت ببندید.من فقط دو ضربه با پا به پیمان زدم که چون پا برهنه بودم و کفش نداشتم ضربه های من محکم نبود.»
سپس وکیل متهم گفت:«در کمپ هر کسی آرام نگیرد اصطلاحی به نام فیکس کردن دارند و برای همین به دفعات افراد مختلف را به درخت می بندند تا آرام شود.این روش در کمپ ترک اعتیاد خیلی مرسوم است.اما موکل من در تمام مراحل درگیری نقش پررنگی نداشته.»
سومین متهمی که از خود دفاع کرد دوست صمیمی پیمان بود که در دفاع از خود گفت:«همه ما قربانیان موادمخدر هستیم و من فقط می توانم بگویم لعنت به مواد مخدر!پیمان دوست من بود و خیلی وقت ها با من درددل می کرد و از چیزهایی که او را به سمت اعتیاد کشاند حرف می زد.شرایط ترک او مثل من بود چون هر دو مصرف کننده شیشه بودیم.برای همین وقتی حالش بد شد من دقیقا می دانستم که الان چه رنجی می کشد و تمام حالت های او را می شناختم.او اینقدر حال بدی داشت که اگر از اینجا بیرون بروم کسی را که عامل معتاد شدنم هست می کشم.من می دانستم دچار توهم شده برای همین سعی کردم او را آرام کنم اما فایده ای نداشت.برای همین به خاطر اینکه به خودش بیاید چند ضربه به او زدم.«
سپس وکیل این متهم گفت:«موکل من دچار اختلال شخصیتی و بیماری روانی است هر چند پزشکی قانونی گفته که او مسئول اعمال خودش است اما تقاضای تشکیل کمیسیون پزشکی و بررسی دقیق سلامت روان موکلم هستم.»
سپس منصور به عنوان مدیر داخلی کمپ در مقام دفاع از خود گفت:«من از قدیمی های این کمپ هستم و قبلا در همین کمپ اعتیادم را ترک کردم.پیمان مددجوی آرامی نبود و من هم طبق قوانینی که مدیریت اصلی کمپ وضع کرده بود به بچه ها گفتم او را به درخت ببندند چون قانون کمپ همین بود.»
قاضی گفت:«در فیلم مشخص است که شما ضربه محکمی با مشت به سر مقتول زدی.چه توضیحی داری؟»
متهم گفت:«من به گردن او مشت زدم.»
وکیل منصور نیز گفت:«بستن مددجویان به درخت یکی از قوانین مرسوم کمپ بود تا جایی که به این درخت، درخت آرامش می گفتند به این معنی که اگر دست کسی را به آن درخت ببندند او به آرامش می رسد.شاید مقتول به دلیل ضعف فوت کرده چون بستن دست با دستمال به درختی که قطور نبود باعث مرگ نمی شود.»
در این قسمت از محاکمه وکیل ولیدم گفت:«همکارانمن سعی در تبرئه موکلان خود دارند در صورتی که متهمان در ابتدا مقتول را کتک زده و بعد که او را بی حال به درخت بستند مجددا او را مورد ضرب و جرخ قرار دادند.ما تقاضای قصاص هر چهار را نفر داریم.علاوه بر این مدیریت اصلی کمپ نیز که دستورات را تلفنی اعمال می کرد باید مجازات شود .«
به این ترتیب مدیریت کمپ نیز به دادگاه احضار شد و در توضیح وقوع حادثه گفت:«روز حادثه من برای تمدید پروانه به بهزیستی رفته بودم که منصور به من زنگ زد و گفت حال یکی از مددجویان بد است که من گفتم سریع اورژانس را خبر کنید.مددجویان کمپ ما افراد نرمال و طبیعی نیستند و در مسیر ترک اعتیاد دچار توهم می شوند. برای اینکه بیقراری آنها کم شود و به خودشان و بقیه آسیب نزنند مجبوریم آنها را فیکس کنیم که در این مواقع آنها را به درخت می بندیم.دو هفته قبل هم در مورد مشابه مددجو را به درخت فیکس کردند و بعد از اینکه حالش بهتر شد به او دارو دادیم و آرام شد.»
قاضی گفت:«چرا در کمپ پزشک حاضر نبود؟»
مدیر کمپ گفت:«مطابق قوانین پزشک موظف نیست که هر روز حضور داشته باشد و در هفته چند ساعت برای ویزیت بیماران به کمپ می آید از طرفی این حادثه در ساعت ۷ صبح رخ داده بود که ساعت کاری پزشک نیست.»
قضات دادگاه بعد از مشورت برای صدور رای وارد شور شدند.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا