قتل در دعوای دوستانه

قتل در دعوای دوستانه

این روزها قتل در دعوای دوستانه داستان تکراری است که جوانان امروز را گرفتار کرده که ناشی از عدم شناخت کافی دوستان است.

به گزارش سرمایه فردا، ریشه بسیاری از بزهکاری ها در دنیای امروز به ضعف روابط خانوادگی و عدم حمایت و نظارت کافی والدین از فرزندان برمی گردد.

حدود دو سال قبل مادر و پدر جوانی به نام نوید با مراجعه به کلانتری شهرک غرب خبر از مفقود شدن ناگهانی فرزند سی ساله خود دادند.

پدر نوید در گزارش فقدان فرزندش به ماموران گفت:«پسرم در نزدیکی خانه ما به تنهایی در یک خانه مجردی زندگی می کرد اما تقریبا هر روز از من و مادرش خبر می گرفت و به همدیگر سر می زدیم.اما از دیشب ناگهان تلفنش خاموش شد و هر جایی را که دنبال او گشتیم انگار آب شده و در زمین فرو رفته بود.برای همین سراغ یکی از دوستان صمیمی او به نام علی رفتیم.علی که از بچگی با نوید دوست بودند، می گفت که قرار بوده نوید دیشب به خانه یکی از دوستانش به نام فرهاد برود.»

پدر نوید در ادامه گفت:«فرهاد یکی از دوستان نوید بود که اخیرا با همدیگر زیاد رفت و آمد می کردند.حتی این اواخر یک بار وقتی من و همسرم با نوید اختلاف و دلخوری پیدا کردیم سراغ فرهاد رفتیم و از او خواستیم به پسرمان مشاوره بدهد و او را راهنمایی کند تا مشکلش را با ما حل کند و او به ما اطمینان خاطر داد و گفت که خیالتان راحت باشد من حواسم به نوید هست.اما دیشب بعد از گم شدن نوید، علی به ما گفت شما در مورد فرهاد اشتباه کردید چون او آدم خوبی نیست.علی می گفت من چند بار به نوید هشدار داده و گفته بودم که فرهاد انسان منفعت طلبی است و دوست دلسوزی نیست اما باز هم نوید دست از ارتباط با او نمی کشد.»

در حالی که با ثیت گزارش فقدان نوید رسیدگی به موضوع در دستور کار ماموران پلیس قرار گرفته بار دیگر پدر نوید سراغ پلیس رفت و گفت:«ساعتی بعد از ثبت گزارش گم شدن پسرمان فرهاد با من تماس گرفت و گفت نوید قصد داشته خودروی ۲۰۶ خود را بفروشد و من می خواستم آن را از او بخرم برای همین ماشین را به خانه من آورد.ولی حالا نوید برای کاری از خانه بیرون رفته و ماشینش اینجا مانده است.»

پدر نوید ادامه داد:«فرهاد به من گفت جای پارک ماشین نوید خوب نیست و از من خواست برای برداشتن ماشین پسرم به خانه او بروم.»

به این ترتیب فرهاد به عنوان تنها مظنون پرونده که احتمال می رفت آخرین نفری باشد که نوید را دیده بود به پلیس آگاهی احضار شد و تحت تحقیقات قرار گرفت.

رهاد در ابتدا منکر هر گونه ارتباط با موضوع گم شدن نوید شد و گفت:«نوید مثل خیلی شب ها به خانه من آمد و با همدیگر گپ زدیم.او خیلی وقت ها به من سر می زد و چند ساعتی را با همدیگر می گذراندیم اما بعد از اینکه از خانه من خارج شد دیگر از او خبری ندارم.»

ضد و نقیض گویی های فرهاد از جمله در مورد ساعت رفت و آمد نوید به خانه اش سبب شد ظن ماموران نسیبت به او بیشتر برانگیخته شود و تحت بازجویی ها تخصصی و فنی قرار گرفت تا اینکه بالاخره به جنایت ارتکابی اعتراف کرد و جزئیات قتل نوید را شرح داد.

اعتراف به قتل رفیق

فرهاد در همان بازجویی های ابتدایی به ماموران گفت:«شب حادثه قرار بود نوید به خانه من بیاید.او خیلی شب ها به من سر می زد و همیشه من با او با محبت و مهمان نوازی برخورد می کردم.نوید یک خودرو ۲۰۶ داشت که قصد فروش آن را داشت و قبلا بین من و او صحبت از معامله این خودرو پیش آمده بود و من گفته بودم شاید ماشین را از او بخرم.تا اینکه شب حادثه او به من زنگ زد و گفت می خواهد به خانه ام بیاید تا درباره ماشین با هم حرف بزنیم و من به او گفتم خانه هستم و بیا اما از او دلخور بودم.چون من متوجه شده بودم که نوید از خانه من مقداری طلا و یک گوشی تلفن همراه سرقت کرده است.من خیلی به نوید خوبی کرده بودم و انتظار این رفتار را از او نداشتم.»

متهم ادامه داد:«آن شب وقتی نوید به خانه من رسید با او سرسنگین بودم و خودش هم متوجه این موضوع شد و علت را پرسید.من هم بالاخره علت ناراحتی ام را به او گفتم اما او زیر بار نمی رفت که سرقت ها را انجام داده است و با عصبانیت برخورد کرد.من هم عصبانی شدم و وقتی با همدیگر بحثمان شد برای اینکه او را بترسانم اسلحه ای را که در خانه داشتم بیرون کشیده و به سمت نوید گرفتم.ناگهان دستم روی ماشه کشیده شد و یک گلوله شلیک شد و مستقیم به سر نوید اصابت کرد.»

فرهاد در ادامه گفت:«وقتی دیدم که دوستم غرق در خون روی زمین افتاد خیلی ترسیدم و نمی دانستم باید چه کنم.یک جنازه روی دستم مانده بود و هر لحظه ممکن بود راز قتل لو برود.برای همین جسد را تکه تکه کردم و با ماشین خود نوید،و بقایای جسد را به حاشیه جاده تهران به قم برده و آنجا دفن کردم.»

ادله ای برای جنایت

با اعتراف متهم به قتل خانه او و ماشین نوید که جسد با آن حمل شده بود تحت بررسی قرار گرفت.در این بررسی ها باقی مانده لکه های خون در ماشین و در حمام و سرویس بهداشتی خانه فرها کشف شد اما به دلیل اینکه لکه های خون شسته شده بود دقیقا قابل تشخیص نبود که به چه کسی متعلق است.

در بررسی منزل فرهاد مشخص شد که یکی از دیوارهای خانه به تازگی کاغذ دیواری شده است و وقتی علت آن از همسر فرهاد پرسیده شد زن جوان گفت:«رنگ دیوار کثیف و کدر بود برای همین فرهاد پیشنهاد داد که این دیوار را کاغذ کنیم.»

اما وقتی ماموران جنایی کاغذ دیواری را کندند، مشاهده شد که رنگ زیر آن تمیز و تازه بوده و همچنین خراشی روی دیوار دیده شد که مشخص شد رد خراش گلوله است.

در همین حال ماموران به آدرسی که متهم برای محل دفن بقایای جسد گفته بود مراجعه کردند اما جسد کشف نشد.

 

رای قصاص

از زمانی که جسد پیدا نشد متهم بار دیگر اتهامات وارد شده را انکار کرد با این حال به رغم منکر شدن متهم با توجه به ادله موجود در پرونده ، با صدور کیفرخواست متهم در شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران رسیدگی شد.متهم در دادگاه بار دیگر منکر اتهام خود شد اما قضات دادگاه با توجه به ادله و مستندات او را به قصاص محکوم کردند.

رای صادر شده به دلیل ایراد نقص تحقیقات از سوی قضات دیوانعالی کشور نقض شد و پرونده بار دیگر در شعبه دهم دادکاه کیفری یک استان تهران رسیدگی شد.

در ابتدای جلسه رسیدگی پدر و مادر نوید تقاضای قصاص فرهاد را کردند و متهم در دفاع از خود گفت:«من اقاریر خود در مراجل ابنتدایی را قبول ندارم چون من تحت فشار اقرار کرده بودم.آن شب بعد از اینکه نوید از خانه من بیرون رفت دیگر از او خبری ندارم و هرگز مرتکب جنایت نشدم.من مطمئنم نوید زنده است و پدر و مادر او قول می دهم که فرزندشان را برایشان پیدا کنم.»

قضات دادگاه بعد از پایان جلسه با توجه مستندات پرونده متهم را به قصاص و به دلیل جنایت بر میت به پرداخت دیه محکوم کردند.

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید