الگوریتم‌ها جای ارتش‌ها را گرفتند

الگوریتم‌ها جای ارتش‌ها را گرفتند

جهان امروز دیگر بر سر خاک و منابع طبیعی نمی‌جنگد؛ میدان تازه رقابت، داده و الگوریتم است. در این «جنگ سرد دیجیتال»، ایالات متحده و چین هرکدام می‌کوشند قواعد آینده را بنویسند و کشورهایی که توان تولید فناوری ندارند، ناگزیر به پذیرش استانداردهایی می‌شوند که دیگران تحمیل کرده‌اند؛ وضعیتی که استقلال ملی را نه بر زمین، بلکه بر زیرساخت اطلاعاتی به چالش می‌کشد.

به گزارش سرمایه فردا، اگر استعمار کلاسیک با لشکرکشی و پرچم‌افرازی تعریف می‌شد، استعمار امروز بی‌صدا و بی‌پرچم پیش می‌رود. قدرت‌های بزرگ، به جای توپ و تفنگ، با کُد و الگوریتم وارد میدان شده‌اند و ذهن‌ها را به جای خاک تصرف می‌کنند. آنچه در نگاه نخست رقابتی فناورانه میان آمریکا و چین به نظر می‌رسد، در واقع بازتعریف مفهوم قدرت در قرن بیست‌ویکم است؛ قدرتی که بر داده بنا شده و می‌تواند اقتصاد، سیاست و حتی رفتار اجتماعی کشورها را شکل دهد. در چنین چشم‌اندازی، استقلال دیگر تنها به معنای مرزهای جغرافیایی نیست؛ استقلال دیجیتال، شرط بقا در نظم جهانی آینده است.

جهان امروز وارد مرحله‌ای تازه از رقابت قدرت‌ها شده است؛ رقابتی که دیگر بر سر خاک و منابع طبیعی نیست، بلکه بر سر داده، الگوریتم و زیرساخت دیجیتال شکل گرفته است. این وضعیت را بسیاری «جنگ سرد دیجیتال» می‌نامند؛ دوره‌ای که در آن ایالات متحده با اتکاء به غول‌های فناوری و چین با مدل نظارت دولتی، هرکدام تلاش می‌کنند استانداردهای جهانی هوش مصنوعی را به جهان تحمیل کنند. در این میان، کشورهایی که فاقد توان تولید فناوری هستند، ناگزیر به پذیرش قواعدی می‌شوند که دیگران نوشته‌اند و همین امر نوعی «استعمار الگوریتمی» را رقم می‌زند؛ سلطه‌ای خاموش و بی‌پرچم که استقلال ملی را نه بر خاک، بلکه بر داده و زیرساخت اطلاعاتی به چالش می‌کشد

ناصر غریب نژاد: آنچه در پس‌زمینه نظم بین‌المللی در حال شکل‌گیری است، میدان نبردی خاموش اما سرنوشت‌ساز است؛ نبردی که ابزار آن نه تانک و موشک، بلکه داده، الگوریتم و زیرساخت دیجیتال است. بسیاری از اندیشمندان از آن به‌عنوان «جنگ سرد دیجیتال» یاد می‌کنند؛ دوره‌ای که در آن رقابت قدرت‌های بزرگ برای سلطه بر آینده، از زمین و آسمان به فضای مجازی و شبکه‌های رایانشی منتقل شده است. در این میان، پرسش مهم این است: آیا جهان وارد دوره‌ای از استعمار جدید شده است؟ استعمار الگوریتمی که در آن کشورها نه با لشکرکشی، بلکه با کُدها و فناوری، کنترل و وابسته می‌شوند؟

 

هوش مصنوعی چگونه با ساختارهای اقتصادی و امنیتی گره خورده است؟

درک این مفهوم نیازمند آن است که بدانیم فناوری هوش مصنوعی چگونه با ساختارهای اقتصادی، امنیتی و هویتی بشر گره خورده است. در گذشته، قدرت‌های استعماری با کنترل مسیرهای تجارت و منابع، اراده خود را بر جهان تحمیل می‌کردند؛ امروز همین نقش را شرکت‌های فناوری و دولت‌هایی ایفا می‌کنند که توانایی طراحی و اعمال استانداردهای جهانی هوش مصنوعی را دارند.

در واقع، کسی که استاندارد تولید، مدیریت و پردازش داده را تعیین می‌کند، می‌تواند بر اقتصاد بین المللی و حتی سیاست داخلی بسیاری از کشورها نفوذ داشته باشد. این نفوذ، اغلب نامرئی، بی‌صدا و بدون پرچم است، اما اثرش از استعمارهای قرن نوزدهم کمتر نیست. رقابت اصلی این دوران میان ایالات متحده و چین جریان دارد؛ دو قدرتی که هرکدام مدل خاصی از کنترل و توسعه فناوری را پیش می‌برند. آمریکا با مجموعه عظیمی از شرکت‌های فناوری مانند گوگل، آمازون، اپل و مایکروسافت، ظرفیت قابل توجه ای برای تولید الگوریتم، پردازش داده و طراحی استانداردهای جهانی دارد.

در سوی دیگر، چین با الگوی نظارت دیجیتال دولتی، جمع‌آوری انبوه داده‌های جمعیتی و توسعه هوش مصنوعی در مقیاس حکومتی، الگویی متفاوت اما به همان اندازه قدرتمند ارائه کرده است. این رقابت، نبردی بر سر برتری فناورانه نیست بلکه رقابتی برای تعیین شکل آینده مفهوم قدرت در عرصه جهانی است؛ اینکه چه کسی ارزش‌های اصلی نظم دیجیتال آینده را به بازیگران بین المللی تحمیل خواهد کرد. در قلب این رقابت، داده‌ها قرار دارند؛ ماده خام عصر جدید. اگر در گذشته نفت موتور جهان صنعتی بود، امروز «داده» موتور جهان دیجیتال است. کشورهایی که به داده‌های کافی و زیرساخت پردازش آن‌ها دسترسی دارند، می‌توانند الگوریتم‌هایی بسازند که رفتار اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی مردم را پیش‌بینی و مدیریت کنند. اینجاست که استعمار الگوریتمی معنای خود را پیدا می‌کند، تسلطی که نه از طریق تصرف فیزیکی، بلکه از طریق وابسته‌سازی دیجیتال  ایجاد می‌شود. یک دولت ممکن است روی کاغذ مستقل باشد، اما اگر زیرساخت ابری‌اش، سامانه‌های هوش مصنوعی‌اش و حتی شبکه‌های ارتباطی‌اش وابسته به یک قدرت خارجی باشد، در واقع استقلالی ندارد.

در بسیاری از کشورها، به‌ویژه در جهان در حال توسعه، این وابستگی از همین امروز آغاز شده است. استفاده گسترده از پلتفرم‌های خارجی برای ذخیره داده، پردازش مکاتبات دولتی، مدیریت خدمات عمومی و حتی تحلیل رفتار جمعیتی، کشورها را در معرض نفوذ بی‌سابقه قرار داده است. این نفوذ تنها اقتصادی نیست؛ امنیتی نیز هست. کشوری که به‌صورت کامل در زیرساخت دیجیتال خارجی غوطه‌ور شده، در خطر از دست دادن حاکمیت داده قرار دارد؛ یعنی از دست دادن امکان مدیریت آینده خود.

 

خلأ حقوق بین‌الملل در هوش مصنوعی

خلأ حقوق بین‌الملل در این حوزه خطر را چند برابر کرده است. برخلاف حقوق دریاها، حقوق هوافضا یا حتی قوانین جنگ، در حوزه هوش مصنوعی تقریبا هیچ قاعده الزام‌آور بین المللی جدی وجود ندارد. دولت‌ها خود را ملزم به شفاف‌سازی نمی‌دانند و شرکت‌های فناوری به‌طور مستقل استانداردهای رفتار جهانی را تعیین می‌کنند. نبود قواعد عمومی مشترک، زمینه را برای رقابت بی‌مهار قدرت‌ها فراهم کرده و این رقابت، می‌تواند باعث پررنگ‌تر شدن نوعی «بی‌قانونی فناورانه» شود. در چنین نبردی، کشورهایی که توانایی تولید فناوری را ندارند، ناگزیر به تبعیت از استانداردهایی می‌شوند که توسط دیگران نوشته می‌شود، حتی اگر این استانداردها با ساختار اجتماعی و امنیتی‌شان سازگار نباشد. در این جنگ سرد دیجیتال، یکی از مهم‌ترین میدان‌ها زیرساخت ارتباطی است؛ از شبکه‌های 5G و 6G تا سیستم‌های ابری و سرورهای پردازش الگوریتمی.

هر کشوری که بتواند کنترل این زیرساخت‌ها را در دست بگیرد، عملاً می‌تواند بر توزیع داده، دسترسی اطلاعاتی و امنیت سایبری کشور دیگر تأثیر بگذارد. نمونه بارز آن رقابت شدید آمریکا با شرکت «هوآوی» چین است. واشنگتن معتقد بود که اجازه دادن به هوآوی برای ایجاد شبکه‌های 5G در کشورهای متحد، به چین امکان می‌دهد کنترل بی‌سابقه‌ای بر ارتباطات جهانی به‌دست بیاورد. در مقابل، چین نیز استدلال می‌کند که مدل آمریکایی اینترنت، سیستمی گسترده از نفوذ امنیتی ایجاد کرده است. این مثال به‌خوبی نشان می‌دهد که چگونه زیرساخت دیجیتال به بخشی از امنیت ملی کشورها تبدیل شده است. از سوی دیگر، الگوریتم‌ها خود به ابزارهای قدرت تبدیل شده‌اند. الگوریتم‌های رتبه‌بندی، توصیه‌گر، تحلیل‌گر رفتاری و تشخیص چهره، تنها ابزارهای نرم‌افزاری نیستند؛ بلکه ساختارهایی هستند که می‌توانند رفتار سیاسی، مصرفی و اجتماعی مردم را جهت‌دهی کنند. شبکه‌های اجتماعی نمونه روشن این موضوع‌اند.

پلتفرم‌هایی مانند ایکس، اینستاگرام، یوتیوب و تیک‌تاک نه‌تنها ابزار سرگرمی‌اند، بلکه بستر شکل‌گیری افکار عمومی هستند. وابستگی کشورها به این پلتفرم‌ها به قدرت‌های صاحب آن‌ها نفوذی می‌دهد که در بسیاری از موارد فراتر از قدرت دیپلماتیک یا اقتصادی است. استعمار الگوریتمی نه‌تنها با جمع‌آوری داده‌های مردم رخ می‌دهد، بلکه با جهت‌دهی به باورهای آنان نیز شکل می‌گیرد. الگوریتم‌های توصیه‌گر می‌توانند افکار عمومی را تقویت یا تضعیف کنند، نارضایتی را برجسته یا پنهان کنند، و حتی ذهنیت سیاسی نسل‌ها را تغییر دهند.

 

حاکمیت داده رفتار اجتماعی را قابل پیش‌بینی می کند

اگر در استعمار قدیم، ارتش‌ها برای تصرف خاک کشورها وارد می‌شدند، امروز شبکه‌های اجتماعی می‌توانند ذهن مردم را بدون ورود یک سرباز تحت تأثیر قرار دهند. در این میان بسیاری از قدرت‌های منطقه‌ای با چالشی جدی روبه‌رو هستند، چگونه بدون دسترسی گسترده به زیرساخت تولید الگوریتم و پردازش داده، می‌توانند در این جنگ سرد دیجیتال باقی بمانند؟ مهم‌ترین تهدید، وابستگی فناورانه است. هر کشوری که زیرساخت ابری، سامانه‌های هوش مصنوعی و ابزارهای تحلیل داده‌اش وابسته به دولت یا شرکت دیگری باشد، در معرض نظارت، فشار سیاسی و حتی بحران امنیتی قرار دارد. از سوی دیگر، فرصت‌هایی نیز وجود دارد. کشورهایی که بتوانند استانداردهای بومی در حوزه داده و هوش مصنوعی ایجاد کنند، می‌توانند از تبدیل‌شدن به مستعمره دیجیتال جلوگیری کنند. توسعه سامانه‌های داخلی، تقویت بازیگران خصوصی بومی، سرمایه‌گذاری در آموزش الگوریتمی و تصویب قوانین حمایتی، راه‌هایی برای کاهش وابستگی هستند.

مسئله دیگری که اهمیت دارد، مفهوم «حاکمیت داده» است. کشورهای پیشرفته دیرتر از آنچه باید فهمیدند که حاکمیت نه‌فقط بر خاک، بلکه بر داده نیز ضروری است. امروز بحث اصلی این نیست که چه کسی داده را جمع‌آوری می‌کند، بلکه این است که چه کسی آن را تفسیر می‌کند و با چه الگوریتمی. تفسیر داده ابزار قدرت است. اگر کشوری داده‌های جمعیتی‌اش را در اختیار یک قدرت خارجی قرار دهد، عملاً کل رفتار اجتماعی‌اش قابل پیش‌بینی و در برخی موارد قابل مدیریت می‌شود.

این موضوع در آینده به‌گونه‌ای خواهد شد که حاکمیت ملی بدون حاکمیت اطلاعاتی ممکن نخواهد بود. به همین دلیل، بسیاری از کشورها تلاش می‌کنند با ساخت شبکه‌های مستقل، قوانین سخت‌گیرانه‌ برای انتقال داده و ایجاد پلتفرم‌های داخلی، از خود محافظت کنند. این اقدامات اغلب از سوی رسانه‌های غربی به‌عنوان محدودسازی اینترنت معرفی می‌شود، اما در واقع بخشی از بازسازی مفهوم حاکمیت در دوره دیجیتال است. هیچ کشور مستقلی نمی‌پذیرد که داده‌های شهروندانش در سرورهای خارجی ذخیره شوند و الگوریتم‌های ناشناخته بر رفتار آنها تأثیر بگذارند. در چنین چشم‌اندازی، آینده روابط بین‌الملل بیش از هر زمان دیگری به فناوری گره خورده است.

 

جهان به‌سوی شکل‌گیری دو بلوک دیجیتال

جهان به‌سوی شکل‌گیری دو بلوک دیجیتال پیش می‌رود: یک بلوک آمریکایی که در غالب شرکت‌های خصوصی ظهور کرده  است و یک بلوک چینی که بر کنترل هوشمند استوار است. کشورهای دیگر، اگر راه‌حل‌های بومی ایجاد نکنند، ناگزیر به انتخاب میان این دو مدل خواهند بود. اما این انتخاب، انتخاب میان دو فناوری نیست؛ انتخاب میان دو نوع آینده است. آینده‌ای که یا در آن کشورهای کوچک‌تر آزادی عمل دارند، یا در آن کاملاً به الگوریتم‌های قدرت‌های بزرگ وابسته می‌شوند. آنچه وضعیت را پیچیده‌تر می‌کند، سرعت پیشرفت فناوری است.

کشورهایی که امروز عقب هستند، اگر نتوانند در پنج سال آینده زیرساخت دیجیتال خود را تقویت کنند، فاصله‌شان با قدرت‌های بزرگ به‌قدری زیاد خواهد شد که عملاً هرگز قابل جبران نیست. دلیلش ساده است: قدرت‌های بزرگ نه‌تنها داده بیشتری تولید می‌کنند، بلکه الگوریتم‌هایی طراحی می‌کنند که همواره با داده بیشتر دقیق‌تر می‌شوند. این چرخه قدرت‌ساز، ساختاری شبیه زنجیره جهانی سرمایه در قرن بیستم دارد؛ یعنی هرچه کشور قدرتمندتر باشد، داده بیشتری جمع می‌کند و هرچه داده بیشتری داشته باشد، قدرتمندتر می‌شود. این همان چرخه‌ای است که استعمار الگوریتمی را بازتولید می‌کند. اما با وجود همه این چالش‌ها، این دوره جدید فقط تهدید نیست؛ فرصت‌هایی نیز وجود دارد.

کشورهایی که امروز در مرحله‌گذارند می‌توانند با رویکردی هوشمندانه، مسیر مستقل خود را بسازند. توسعه دانشگاهی در علوم داده، حمایت از شرکت‌های نوپا، تقویت شبکه‌های داخلی، گسترش دیپلماسی فناوری و همکاری با کشورهای هم‌تراز، می‌تواند فضای تازه‌ای ایجاد کند. آینده متعلق به کشورهایی است که بفهمند داده نه کالاست و نه صرفاً منبع اقتصادی؛ بلکه عنصر اصلی حاکمیت است. اگر کشورها بتوانند این فهم را به قانون، سیاست، اقتصاد و ساختار آموزشی خود منتقل کنند، امکان ساخت نظمی جدید وجود خواهد داشت؛ نظمی که نه بر استعمار، بلکه بر استقلال دیجیتال استوار است.

 

هوش مصنوعی تنها یک ابزار فناورانه نیست

بنابراین باید گفت که هوش مصنوعی تنها یک ابزار فناورانه نیست؛ یک محیط جدید زیست انسانی است. انسان امروز در شبکه‌ای از الگوریتم‌ها زندگی می‌کند که تصمیماتش را شکل می‌دهند، خواسته‌هایش را بازتعریف می‌کنند و انتخاب‌هایش را هدایت می‌نمایند. جنگ سرد دیجیتال، رقابتی برای تسخیر ذهن بشر است. اگر در قرن بیستم قدرت‌ها برای تصرف خاک می‌جنگیدند، در قرن بیست‌ویکم برای تصرف آینده ذهن‌ها می‌جنگند و ابزار اصلی این نبرد، الگوریتم هوش مصنوعی است. نبود قواعد الزام‌آور بین‌المللی در حوزه هوش مصنوعی، خطر وابستگی اطلاعاتی کشورها به قدرت های بزرگ را دوچندان کرده است. زیرساخت‌های ارتباطی مانند شبکه‌های 5G و سامانه‌های ابری به میدان اصلی رقابت بدل شده‌اند و هر قدرتی که کنترل آنها را در دست گیرد، عملاً بر امنیت و اقتصاد دیگر کشورها نفوذ خواهد داشت. الگوریتم‌ها نیز به ابزارهای قدرت تبدیل شده‌اند؛ از شبکه‌های اجتماعی گرفته تا سامانه‌های تحلیل داده، همه می‌توانند افکار عمومی را شکل دهند و رفتار اجتماعی را مدیریت کنند. به همین دلیل، مفهوم «حاکمیت داده» به اندازه حاکمیت بر خاک اهمیت یافته است و بدون استقلال اطلاعاتی، استقلال سیاسی و اقتصادی معنایی ندارد.

بنابراین اگر کشورها اگر راه‌حل‌های بومی ایجاد نکنند، ناگزیر به انتخاب میان دو مدل خواهند بود؛ انتخابی که در واقع انتخاب میان دو نوع آینده مستقل اقتصادی یا وابسته سیاسی است. با این حال، فرصت‌هایی نیز برای عبور از این چالش ها وجود دارد، توسعه دانشگاهی در علوم داده، حمایت از شرکت‌های نوپا، تقویت شبکه‌های داخلی و دیپلماسی فناورانه می‌تواند مسیر استقلال دیجیتال را هموار کند. از این رو باید گفت که هوش مصنوعی تنها یک ابزار فناورانه نیست، بلکه محیط جدید زیست انسانی است که در آن جنگ سرد دیجیتال، رقابتی برای تسخیر ذهن‌هاست و استعمار الگوریتمی، شکل تازه‌ای از سلطه جهانی است و می تواند خطر جدی برای کشورهای در حال توسعه باشد که در چنگال استعمار نوین بیفتند.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید