راهبرد اصلاح‌طلبان در دولت پزشکیان

راهبرد اصلاح‌طلبان در دولت پزشکیان

جریان اصلاحات در هفته‌های اخیر با رد قاطع شایعات فشار برای استعفای رئیس‌جمهور پزشکیان، تلاش کرده مرزی روشن میان تحلیل‌های بیرونی و راهبرد واقعی خود ترسیم کند. اصلاح‌طلبان نه قصد رویارویی مستقیم با دولت دارند و نه می‌خواهند سرمایه اجتماعی انتخابات را تضعیف کنند؛ بلکه در حال بازتعریف نقش خود میان جامعه و قدرت‌اند.

تحولات سیاسی اخیر در درون جریان اصلاح‌طلب، تصویر پیچیده‌ای از رابطه آن‌ها با دولت چهاردهم ارائه می‌دهد؛ تصویری که در ظاهر، آمیخته‌ای از حمایت، فاصله‌گذاری و بازاندیشی راهبردی است، اما در لایه‌های عمیق‌تر نشان‌دهنده تلاش این جریان برای بازتعریف هویت سیاسی خود در یکی از حساس‌ترین مقاطع تاریخ معاصر ایران است. استعفای فیاض زاهد از شورای اطلاع‌رسانی دولت، نامه راهبردی کمیته سیاسی جبهه اصلاحات به سیدمحمد خاتمی با محوریت فاصله گیری از قدرت و نوسازی اندیشه و نیز تأکید دوباره حزب اتحاد ملت بر حمایت از مسعود پزشکیان، سه نقطه معناداری هستند که در ظاهر از یک «رفتار سینوسی» خبر می‌دهند؛ اما در واقع، بیانگر رقابت میان دو پارادایم درونی اصلاح‌طلبان است؛ اصلاح‌طلبی قدرت‌محور سنتی و اصلاح‌طلبی جامعه‌محورِ در حال تولد.

در هفته‌های اخیر، بحث‌هایی درباره قصد برخی چهره‌ها برای اعمال فشار جهت استعفای رئیس‌جمهور منتخب مطرح شد؛ ادعایی که طیفی از اصلاح‌طلبان به‌طور کامل رد کردند. همین تکذیب‌های قاطع نشان داد که این جریان تلاش دارد مرزی روشن میان تحلیل‌های بیرونی و راهبرد واقعی خود ترسیم کند. اصلاح‌طلبان در شرایط فعلی، نه به دنبال رویارویی مستقیم با دولت پزشکیان‌اند و نه برنامه‌ای برای فروکاستن سرمایه اجتماعی متولدشده در انتخابات دارند؛ بالعکس، می‌کوشند موقعیت خود را در مختصات سیاسی جدید به‌گونه‌ای بازسازی کنند که از یک‌سو مسئولیت دعوت مردم به رأی‌دادن به پزشکیان را فراموش نکنند و از سوی دیگر، استقلال گفتمانی جریان اصلاحات را قربانی مصلحت‌سنجی‌های کوتاه‌مدت نکنند.

اتفاقات یکی دو هفته گذشته به‌خوبی نشان داد که اختلافات اخیر بیشتر جنبه تاکتیکی دارد تا راهبردی. استعفای فیاض زاهد، برخلاف برخی برداشت‌ها، حاصل زاویه‌گیری کلی با دولت نبود، بلکه نوعی اعتراض نمادین در برابر بازتولید الگوهای مدیریتی دولت قبل بود. این استعفا مکمل همان پارادایم تازه‌ای است که کمیته سیاسی جبهه اصلاحات در نامه خود آن را «فاصله‌گیری از قدرت برای نزدیک‌ترشدن به مردم» توصیف می‌کند. همین مضمون در دو جمله کلیدی نامه کمیته سیاسی جبهه اصلاحات به خاتمی نیز تکرار می‌شود؛ «باید اصلاح‌طلبی را از نو بسازیم» و «باید به جای انتظار، آغازگر تغییر باشیم.»

در همین حال، حزب اتحاد ملت که دبیرکلی آن بر عهده آذر منصوری که همزمان ریاست جبهه اصلاحات است، در جلسه اخیر دفتر سیاسی خود بار دیگر تأکید کرد که این حزب همچنان از پزشکیان حمایت می‌کند؛ حمایتی که نه صرفاً سیاسی، بلکه مبتنی بر وظیفه اخلاقیِ «پاسداری از ظرفیت ایجادشده برای اصلاح امور» توصیف شد. حزب اتحاد ملت با طرح موضوعاتی مانند افزایش آمار خودکشی، فشار روانی بر جامعه، و ضرورت استفاده از متخصصان مستقل، به‌وضوح نشان می‌دهد که پیگیری مسائل مردم را اولویت اصلی خود می‌داند. برآیند این گزاره‌ها نشان می‌دهد که اصلاح‌طلبان در یک مرحله گذار قرار دارند؛ گذار از کنش انتخاباتی به کنش بازتعریف‌گر، از سیاست دولتی به سیاست اجتماعی، و از تکیه بر قدرت رسمی به بازسازی سرمایه اجتماعی.

بازگشت به جامعه؛ محور اصلی مشی جدید اصلاح‌طلبان در قبال دولت چهاردهم

نامه اخیر کمیته سیاسی جبهه اصلاحات ایران به سیدمحمد خاتمی در کنار بیانیه این جببه پس از جنگ دوازده روزه، مهم‌ترین اسناد سیاسی جریان اصلاح‌طلب پس از آغاز دولت چهاردهم به شمار می‌آید. این دو نامه، نه یک بیانیه مقطعی، بلکه نوعی «مانیفست عبور از اصلاح‌طلبی دهه هفتاد» است؛ مانیفستی که می‌کوشد چارچوب گفتمانی و عملی جریان اصلاحات را در نسبت با دولت پزشکیان و وضعیت بحرانی کشور بازتعریف کند. در نامه کمیته سیاسی، پنج محور اصلی دیده می‌شود که هرکدام مستقیماً بر شیوه تعامل اصلاح‌طلبان با دولت تأثیر می‌گذارد؛ بازگشت به جامعه، عبور از سیاست جناحی، مرزبندی اخلاقی با قدرت، صراحت در بازشناسی خطاها، و نوسازی ساختار درونی.

در محور نخست، یعنی «بازگشت به جامعه»، کمیته سیاسی صراحتاً اعلام می‌کند اصلاح‌طلبی باید از «اتاق‌های سیاست» به «میدان زندگی مردم» بازگردد. این نکته، اساساً نوع رابطه جریان اصلاح‌طلب با دولت را تعریف می‌کند؛ دولت پزشکیان، حتی اگر همسو باشد، جایگزین جامعه نیست. اصلاح‌طلبان با پذیرش این پیش‌فرض، در ماه‌های اخیر تلاش کرده‌اند به‌جای قرار گرفتن در موقعیت «بازوی سیاسی دولت»، خود را در جایگاه «نماینده جامعه در برابر ساختار رسمی» تثبیت کنند. این جهت‌گیری جدید توضیح می‌دهد که چرا برخی چهره‌های اصلاح‌طلب در برخی موضوعات از دولت فاصله می‌گیرند، اما در سطح راهبردی همچنان بر حمایت از او تأکید دارند.

محور دوم نامه، اصلاح‌طلبی را از سطح یک جناح سیاسی به یک جنبش ملی برای نجات ایران ارتقا می‌دهد. پیام این بخش روشن است؛ اصلاح‌طلبان می‌خواهند استقلال گفتمانی خود را حفظ کنند و صرفاً در حد یک «ائتلاف انتخاباتی با دولت» باقی نمانند. آنچه این رویکرد را قابل‌توجه می‌کند، هم‌زمانی آن با طرح ادعاهایی درباره فشار بر پزشکیان برای استعفا است. تکذیب قاطع چنین فشارهایی از سوی اصلاح‌طلبان، بازتاب همین رویکرد است: حفظ استقلال، بدون تبدیل‌شدن به نیرویی در برابر دولت.

در محور سوم، «مرزبندی اخلاقی با قدرت» مطرح می‌شود؛ جمله‌ای کلیدی که تبیین می‌کند چرا اصلاح‌طلبان نمی‌خواهند در قدرت سیاسی حل شوند. این مرزبندی به معنای رویارویی با دولت نیست، بلکه ناظر بر جلوگیری از تقلیل اصلاح‌طلبی به حمایت بی‌قیدوشرط از ساختار رسمی است. در محور چهارم، یعنی «بازشناسی خطاهای گذشته»، اصلاح‌طلبان ولو غیرمستقیم، اعلام می‌کنند که دیگر قصد ندارند در برابر جامعه نقش توجیه‌گر گذشته را ایفا کنند. این اعتراف به خطا، بخشی از تمایل اصلاح‌طلبان برای ترمیم سرمایه اجتماعی خود است و با سیاست دولت پزشکیان، که نیازمند همراهی و مطالبه‌گری سازمان‌یافته است، پیوند می‌خورد.

در محور پنجم نیز بحث «نوسازی ساختار» مطرح می‌شود؛ امری که همان قدر ناظر بر آینده درونی جبهه اصلاحات است که بر آینده مشارکت این جریان در دولت چهاردهم و انتخابات‌های آتی. به‌طور کلی، نامه کمیته سیاسی نشان می‌دهد که اصلاح‌طلبان در دولت چهاردهم به دنبال نقشی جدید هستند: نه در مقام شریک قدرت، نه در مقام منتقد بیرونی، بلکه در جایگاه نیرویی میانجی که وظیفه‌اش پیوند دولت با جامعه و بازسازی اعتماد عمومی است.

جلال جلالی زاده: اصلاح طلبان نباید از نقد دولت پزشکیان بترسند

پیرو نکات فوق، جلال جلالی‌زاده طی گفت‌وگو با هفت صبح درباره چرایی سردرگمی ظاهری در مشی سیاسی اصلاح‌طلبان نسبت به دولت چهاردهم می‌گوید که «اصلاح‌طلبان از سال ۷۶ تا امروز هزینه سنگینی برای کسانی پرداخته‌اند که با پرچم اصلاح‌طلبی اما با نیت قدرت‌طلبی وارد سیاست شده‌اند». او که هم‌اکنون به‌عنوان عضو حزب اتحاد ملت فعالیت می‌کند، معتقد است که «اصلاح‌طلبان واقعی همواره برای آزادی‌های اجتماعی، شفافیت، مبارزه با فساد و کمک به حل مشکلات اقتصادی وارد میدان شده‌اند، اما پس از پیروزی هر دولت، کسانی که در دوران انتخابات برای پیروزی کاندیدای اصلاح‌طلب تلاش کرده‌اند، به‌سرعت از صحنه کنار گذاشته می‌شوند و نیروهای قدرت‌محور جای آن‌ها را می‌گیرند». به گفته نماینده مجلس ششم، «این چرخه معیوب سبب شده بدنه اجتماعی اصلاح‌طلبان سرخورده شود و اعتماد عمومی آسیب ببیند.»

جلالی‌زاده که سال‌ها در مقام مدرس دانشگاه نیز مسائل سیاسی را تحلیل کرده است، باور دارد که «اصلاح‌طلبان نباید وارد ساختار قدرت شوند، مگر آنکه حضورشان به تحقق مطالبات مردم بینجامد.» این فعال سیاسی با اشاره به انتصاب برخی چهره‌های مخالف اصلاحات در دولت چهاردهم، این روند را «بی‌اعتنایی به زحمات هواداران اصلاحات» تعبیر می‌کند و یادآور می شود که «این موارد باعث شده بخش‌هایی از بدنه اصلاح‌طلب دچار یأس شوند، زیرا احساس می‌کنند وعده‌های داده‌شده درباره چینش نیروهای هم‌سو محقق نشده است.»

تحلیلگر مسائل سیاسی همچنین درباره ادعای «خالی کردن پشت دولت» از سوی اصلاح‌طلبان به هفت صبح چنین توضیح می دهد که «این تحلیل چندان دقیق نیست»؛ زیرا دولت پزشکیان، به تعبیر او در شرایطی روی کار آمده که در بسیاری از حوزه‌ها قدرت چندانی ندارد و حتی برخی وزرا و مدیران به او تحمیل شده‌اند. به باور جلالی‌زاده، «تا زمانی که دولت نتواند در سطوح کلیدی مدیران هماهنگ با خط‌ مشی خود را انتخاب کند، انتظار همگرایی کامل اصلاح‌طلبان واقع‌بینانه نیست.»

به رغم این اعلام حمایت، عضو حزب اتحاد ملت در ادامه تحلیل خود صراحتا شعار وفاق دولت چهاردهم را زیر سوال برد و تصریح کرد که، «مفهوم وفاق در سیاست ایران اغلب شعاری بیش نیست، زیرا هر جریان سیاسی تنها زمانی مسئولیت‌پذیر خواهد بود که سهم واقعی در قدرت داشته باشد». جلالی‌زاده اضافه می‌کند که « وقتی یک وزیر یا استانداری که با مشی اصلاح‌طلبانه همسو نیست نمی‌تواند مدیرانی منصوب کند که مطالبات جریان اصلاحات را پیش ببرند، و همین ناهماهنگی‌ها دولت را دچار تعارض و تضعیف می‌کند.»

این فعال حزبی در پایان متذکر شد که «اصلاح‌طلبان اگر می‌خواهند دوباره اعتماد مردم را جلب کنند، نباید از نقد دولت پزشکیان بترسند.» او با یادآوری تجربه مجلس ششم تأکید می‌کند که «جریان اصلاحات نباید خود را فدای افراد کند و باید آنچه را در راستای منافع مردم و اهداف اصلاح‌طلبی است پیگیری و بدون ملاحظه بیان کند.» به باور جلالی زاده، «تنها با این روش است که اصلاح‌طلبان می‌توانند به‌عنوان یک چهره سیاسی اصلاح‌طلب نقش مؤثری در آینده کشور داشته باشند.»

غلامعلی جعفرزاده ایمن‌آبادی: اصلاح طلبان دگماتیک عمل نمی کنند

غلامعلی جعفرزاده ایمن‌آبادی هم به عنوان دیگر چهره اصلاح طلب در گفت‌وگو با هفت صبح، ابتدا این «تصور را که اصلاح‌طلبان این روزها تکلیف روشنی با خود ندارند،» رد می‌کند و تاکید دارد، «روایت‌هایی که از نامه‌نگاری‌ها یا اختلاف‌نظرها مطرح می‌شود، بیشتر برداشت‌های نادرست از فرآیند طبیعی نقد در جریان اصلاح‌طلبی است.» به تعبیر نماینده مجلس نهم، «اصلاح‌طلبان بر خلاف جریان‌های دُگماتیک، وقتی به خطا یا ضعف عملکردی می‌رسند، خودشان پیش‌قدم نقد می‌شوند و این نشانه پویایی است، نه نشانه سردرگمی». این فعال سیاسی در تحلیل خود بدون اشاره به استعفای فیلض زاده خاطرنشان می کند که، «هر دولتی فراز و فرود دارد و طبیعی است که بخشی از نیروها فضا را برای کار مناسب نبینند و کنار بکشند و بخشی دیگر با وجود نقدها همچنان همکاری کنند.»

نماینده مجلس دهم با اشاره به مباحث مطرح‌شده درباره استعفای برخی مدیران، این تحلیل را که چنین اتفاقاتی «فرار از پاسخگویی» است، کاملاً نادرست می‌داند و به »هفت صبح» می‌گوید: «کسانی که کنار می‌روند ممکن است صرفاً به این نتیجه رسیده باشند که ادامه همکاری برایشان مقدور نیست و این هیچ ارتباطی به اختلاف میان اصلاح‌طلبان و دولت چهاردهم ندارد». در عین حال، ایمن‌آبادی تأکید می‌کند که «تا آخر از پزشکیان حمایت خواهند کرد و به کوری چشم دشمنان این اختلافات موردی به‌هیچ‌وجه به معنای شکاف سیاسی نیست.»

نماینده ادوار در ادامه این مصاحبه، ارزیابی کلان‌تری ارائه می‌دهد در پاسخ به سوالی پیرامون نوع مواجهه اصلاحات با بحران‌های انباشته دولت در حوزه اقتصاد، دیپلماسی، معیشت و محیط‌ زیست و …، موضوع را اینگونه تبیین می کند که «این مشکلات محصول سال‌ها تصمیم‌گیری است و نمی‌توان انتظار داشت دولت جدید در مدت کوتاه معجزه کند». به اعتقاد او، «بخشی از جریان تندرو در کشور بدون توجه به منافع ملی منتظر لغزش دولت است، در حالی‌که اکنون زمان همدلی و کمک است نه تخریب.»

ایمن آبادی سپس در بخش دیگری از سخنانش توضیح می‌دهد که «اصلاح‌طلبان هیچ‌گاه مشی ثابت و انعطاف‌ناپذیر نداشته‌اند و همان‌طور که در دوران خاتمی نیز نقدهای درون‌جریانی وجود داشت، اکنون هم نقد منصفانه را اقدامی در جهت کمک به موفقیت دولت می‌دانند». به باور او «نقد از سر دلسوزی نه‌تنها اشکالی ندارد، بلکه برای اصلاح روندها ضروری است.»

فعال سیاسی در پاسخ به پرسشی در خصوص تکلیف اصلاح‌طلبان طی سه سالی که از عمر دولت چهاردهم باقی مانده، آن هم با توجه به یک‌سال عملکرد دولت پزشکیان در سایه وقوع جنگ، تشدید تحریم و بازگشت قطعنامه‌ها تنها به بیان این جمله بسنده کرد که «همه جریان‌ها باید به دولت مستقر کمک کنند، زیرا نتیجه عملکرد دولت در نهایت به مردم بازمی‌گردد.» نماینده ادوار مجلس در پایان خطاب به رسانه‌ها عنوان داشت که «نقش رسانه همراهی با دولت برای عبور از بحران‌هاست نه تیز کردن شمشیر نقد از سر بی‌انصافی، و امیدوار است رسانه‌ها نیز به موفقیت دولت کمک کنند.»

 

دیدگاهتان را بنویسید