در قلب پایتخت، برجها هر روز قد میکشند، اما سدها هر روز فرو مینشینند. تهران در میانهی یک تناقض تاریخی ایستاده: توسعهای که بیمحابا پیش میرود، و منابعی که بیصدا تحلیل میروند. بحران آب دیگر یک هشدار زیستمحیطی نیست؛ تهدیدی است برای امنیت، اقتصاد و آیندهی شهری که نفسهایش را با چاههای خشک و بارانهای کمرمق تنظیم میکند.
به گزارش سرمایه فردا، تهران، کلانشهری که روزگاری نماد پیشرفت و تمرکز ملی بود، حالا درگیر جدالی نابرابر میان توسعه و بقاست. از یک سو، ساختوسازهای بیوقفه، جمعیتی تازه را به شبکههای آب و فاضلاب تحمیل میکنند؛ از سوی دیگر، سدهای نیمهخالی، سفرههای زیرزمینی با بیلان منفی و فرونشست زمین، نشانههایی از فروپاشی تدریجی منابع حیاتیاند. در این میان، سیاستهای مدیریت مصرف، همچون مسکنی موقت، تنها بر سطح بحران اثر میگذارند، بیآنکه به ریشهی آن—یعنی صدور بیرویه مجوزهای ساختوساز و فقدان برنامهریزی اکولوژیک—بپردازند. تهران امروز، نه فقط نیازمند توسعه، بلکه نیازمند بازتعریف توسعه است؛ توسعهای که به جای رقابت با طبیعت، با آن همزیستی کند. پیش از آنکه از فراز برجهای بلند، تنها منظرهای از خشکی و فرونشست را نظارهگر باشیم.
بیتردید، یکی از بزرگترین چالشهای پیش روی ایران در عصر حاضر، بحران آب است. این بحران ابعاد پیچیدهای دارد و تنها به حوزه محیط زیست محدود نمیشود، بلکه امنیت غذایی، توسعه اقتصادی، ثبات اجتماعی و حتی امنیت ملی را تحت تأثیر قرار داده است. در این میان، کلانشهری مانند تهران، به عنوان قلب تپنده کشور، با چالشی دوگانه و به ظاهر پارادوکسیکال دست و پنجه نرم میکند؛ از یک سو با کمبود منابع آبی فزاینده روبرو است و از سوی دیگر با افزایش بیامان تقاضا برای آب به دلیل رشد جمعیت ناشی از ساختوسازهای بیرویه.
تهران، این کلانشهر خسته، امروز درگیر جدالی نابرابر است؛ از یک طرف، ساختمانها همچون غولهای بتنی و آجری، هر روز بلندتر میشوند و آسمان را قلمرو خود میدانند و از سوی دیگر، سدها در سکوت میمیرند و چاهها هر روز نفسهای آخر خود را میکشند. اینجا، در میانه میدان کشمکش توسعه و محیط زیست، کارشناسان با دیدگاههایی متعارض، هر یک طرفدار بخشی هستند.
دیوارهای تهران هر روز بلندتر میشود، اما منابع آبیاش هر روز پایینتر میروند. در حالی که شمارش معکوس برای رسیدن به «روز صفر» آب از ماهها قبل آغاز شده، موتورهای ساختوساز در پایتخت همچنان با سرعتی بیسابقه میتپند. اما در این میان وضعیت منابع آبی تهران و حوضههای آبریز آن، بهوضوح در مرز هشدار قرار دارد. آمار منتشرشده، حکایت از آن دارد که حجم آب موجود در سدهای «لتیان»، «کرج»، «لار» و «ماملو» _ که شریانهای اصلی حیات تهران هستند _ اغلب به کمتر از ۴۰ درصد از ظرفیت اسمی خود رسیده است. برای مثال، اگر ظرفیت کل این سدها را حدود ۱/۲ میلیارد مترمکعب در نظر بگیریم، در بهترین شرایط، کمتر از ۵۰۰ میلیون مترمکعب آب قابل استحصال وجود دارد.
از سوی دیگر دادههای هواشناسی نشان میدهد میانگین بارشها در حوضهآبریز تهران در دو دهه اخیر، روندی نزولی داشته و در برخی سالها تا ۳۰ درصد نسبت به میانگین بلندمدت کاهش یافته است. اما این همه ماجرا نیست، بحران آبهای زیرزمینی با برداشتهای بیرویه از دشتهای اطراف تهران باعث فرونشست زمین در مناطقی مانند دشت «ورامین» شده است. سالانه معادل چندین میلیون مترمکعب بیشتر از میزان تغذیه، از این سفرهها برداشت میشود، به طوری که بیلان منفی سفرههای آب زیرزمینی استان تهران به رقمی بالغ بر ۲۰۰ میلیون مترمکعب در سال رسیده است.
این ارقام به وضوح نشان میدهد که «منبع» آب در حال کوچک شدن بوده و بحران آبی همچنان پایتخت نشینان را تهدید می کند.
در طرف دیگر این معادله، تقاضا برای آب آشامیدنی قرار دارد که با شتابی نگرانکننده در حال افزایش است. طبق آمار هرساله به طور متوسط بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار واحد مسکونی جدید فقط در شهر تهران به بهرهبرداری میرسد. این رقم به معنای افزوده شدن دهها هزار مشترک جدید به شبکه آب و فاضلاب است. برای نمونه، اگر هر خانوار به طور متوسط ۳ و نیم نفر جمعیت داشته باشد، تنها در یک سال، جمعیتی معادل ۵۲۵ تا ۷۰۰ هزار نفر به مصرفکنندگان آب تهران افزوده میشود.
در این میان اما ساخت و سازهای انبوهی که توسط سازمان ها و ارگان ها انجام می شوند نیز به این چالش دامن می زند. پروژههای انبوهسازی مانند آنچه در اطراف دریاچه چیتگر و یا توسط نهادهای بزرگ دولتی و نظامی مانند نیروی انتظامی، شهرداری و بنیاد مستضعفان در حال اجراست و هر کدام میتوانند جمعیتی در حد یک شهر کوچک را در خود جای دهند. این پروژهها که اغلب با هدف تأمین مسکن کارکنان این ارگانها اجرا میشوند، بدون برنامهریزی هماهنگ برای تأمین منابع آب پایدار، فشار غیرقابل تصوری را بر سیستم آبرسانی تهران وارد میکنند.
اما در کنار این ساختوسازها، آمارهای متناقضی از وجود بیش از ۳۰۰ هزار واحد مسکونی خالی در تهران وجود دارد. این امر نشان میدهد مشکل، تنها کمبود مسکن نیست، بلکه توزیع ناعادلانه و سوداگری بر زمین و مسکن است که منجر به ایجاد تقاضای کاذب و در نتیجه فشار مضاعف بر منابع انرژی موجود میشود.
اجرای طرحهای محدودیت مصرف و اعمال جریمههای تصاعدی برای مشترکان پرمصرف، اگرچه اقدام لازم و درستی است، اما همچون مسکنی است که تنها علائم بیماری را کاهش میدهد، بدون آنکه به درمان ریشهای بپردازد.
کارشناسان بر این باورند که این اقدامات عمدتاً بر «مصرف نهایی» متمرکز هستند، در حالی که بخش عمدهای از افزایش تقاضا، ناشی از «افزایش تعداد مشترکان» است. شما میتوانید مصرف هر مشترک را مدیریت کنید، اما وقتی تعداد مشترکان از مرز ۱۰ میلیون نفر در کلانشهر تهران عبور کند، حتی با مصرف بهینه نیز عدد نهایی مصرف، کماکان بسیار بالا خواهد بود. در واقع تمرکز صرف بر جریمه پرمصرف ها، دولت و شهرداری را از پرداختن به مسئله اصلی _ که همان «توقف صدور مجوزهای ساختوساز جدید در مناطقی که ظرفیت آبی آنها تکمیل شده» است _ بازمیدارد.
سعید نوروزی، کارشناس اقتصادی، از جمله طرفداران طرح تداوم ساختوساز است که در گففت و گو با «هفت صبح» میگوید:«هر توقف در این چرخه، به معنای از دست رفتن معاش هزاران خانواده است. صنعت ساختوساز، موتور محرک اقتصاد پایتخت محسوب میشود، نمیتوان آن را متوقف کرد». وی روایتی جالب از اعداد و ارقام در حوزه ساخت و ساز ارائه میکند و میگوید:«گردش مالی سالانه ۱۴۰ هزار میلیارد تومانی در بخش مسکن، اشتغال مستقیم ۳۵۰ هزار نیروی کار و وابستگی معیشت ۱.۲ میلیون نفر به این صنعت، مسایلی نیستند که بتوان به سادگی از کنار آنها گذشت.»
کارشناسان این صنعت عقیده دارند، درمیانه این جدال، کارگران ساختمانی، مهندسان، مصالحفروشان و خانوادههای آنان، قربانیان خاموش هرگونه توقف در چرخه ساختوساز خواهند بود.
تصور کنید شهری را که در آن شبکه آبرسانی آن از فشار کافی افتاده و آب به طبقات بالای همین برجهای سر به فلک کشیده نمیرسد؛ اینآیندهای قابل پیشبینی برای کلانشهری مانند تهران است که در دامن یک تناقض گرفتار آمده است: «توسعه کالبدی در برابر توسعه پایدار». شهری که منابع آبی آن با سرعتی هشداردهنده در حال کاهش است، اما ظرفیت مصرف آن با شتابی بیشتر در حال افزایش.
زهره انصافی، کارشناس محیط زیست با نگرانی وضعیت موجود را اینگونه برای هفت صبح تشریح میکند:«ما در حال مصرف سرمایهای طبیعی هستیم که میلیونها سال برای تشکیل آن زمان صرف شده است. ادامه برداشت بیرویه از ذخائر منابع آبی زیر زمینی، خیانت به نسلهای آینده است.»
وی به آمارهای رسمی در این زمینه اشاره میکند و میگوید:«کاهش ۶۲ درصدی ذخایر سدهای اصلی طی دهه گذشته، فرونشست سالانه ۲۴ سانتیمتر در دشت تهران و افت سالانه ۱.۵ متری سطح آبهای زیرزمینی، گوشهای از این واقعیتهاست.»
وقتی سالانه صدها هزار مترمربع به سطح زیربنای تهران افزوده میشود، در واقع داریم جمعیتی جدید را بدون در نظر گرفتن کوچکترین زیرساخت جدید آبی، به پایتخت تحمیل میکنیم. این افزایش جمعیت، مستقیماً به معنای افزایش تصاعدی تقاضا برای آبی است که اکنون هم جوابگوی مصرف کنونی نیست.
در حاشیه شهر، کشاورزان قدیمی روستاهای اطراف، از روزهایی یاد میکنند که چاههایشان پرآب بود و امروز با چشمانی اشکآلود، خشکی زمینهایشان را تماشا میکنند، این تصویری هشدارآمیز است.
راه حل این بحران، توقف مطلق توسعه نیست، بلکه تغییر جهت به سمت «توسعه هوشمند» و «مدیریت یکپارچه» است. سیدستار مهدوی، کارشناس حوزه املاک به صراحت به «هفت صبح» میگوید:«توقف هوشمندانه ساختوساز امری ضروری است، به نظرم باید ارگانها و سازمانهای مسئول مانند «شهرداری» و «وزارت نیرو» با همکاری یکدیگر، نقشهای از «مناطق ممنوعه ساختوساز» از نظر تأمین آب تهیه کنند. نقشه راهی که صدور هرگونه پروانه ساخت در این مناطق باید منوط به ارائه «گواهی تأمین آب پایدار» از سوی وزارت نیرو باشد.»
وی اضافه میکند:«باید بانک اطلاعاتی دقیقی از خانههای خالی تهیه و با ابزارهای مالیاتی مناسب، مالکان این واحدها را به اجاره یا فروش آنها تشویق کرد. این کار میتواند بخش عمدهای از تقاضای کاذب برای ساختوسازهای جدید را کاهش دهد.»
امیر محمدی، برنامهریز شهری، نیز در گفت و گو با «هفت صبح» راه حل را در تعادل میداند:«میتوان هم خانه ساخت و هم منابع را حفظ کرد، اما به شرطی که خرد جمعی بر منافع فردی غالب شود. ماباید هرچه سریع تر به الگوی توسعه هوشمند تکیه بزنیم، یعنی ساختوساز مبتنی بر ظرفیت اکولوژیک، استفاده از فناوریهای کاهش مصرف آب، بازچرخانی ۸۵ درصدی آبهای خاکستری در پروژههای جدید.»
وی یک نمونه تجربه موفق جهانی را مثال می زند و میگوید:«سنگاپور با مدیریت یکپارچه منابع، توانسته در کنار توسعه شگفتانگیز ساخت و ساز ، منابع آبی خود را نیز حفظ و تقویت کند.»
اما هادی یوسفی، کارشناس منابع آبی نیز در گفت و گو با «هفت صبح»تاکید میکند:«راه نجات، شفافیت و هوشمند سازی است. ابتدا باید با یک فرمان قاطع، صدور هرگونه مجوز ساخت در مناطقی که ظرفیت آبی آنها تکمیل شده را متوقف کنیم. در گام بعدی، باید با ابزارهای مالی، خانههای خالی را به بازار برگردانیم و توسعه را به شهرهایی هدایت کنیم که پتانسیل آبی دارند. ما به یک «توسعه مبتنی بر ظرفیت» نیاز داریم، نه توسعه اجباری».
تهران امروز در دوراهی تاریخ ایستاده است. از یک سو، چرخهای توسعه که باید برای نانآوری خانوادهها بچرخد و از سوی دیگر، فریاد زمین که طاقت هیچ بار اضافی را ندارد. اما پاسخ در کجاست؟ شاید جوابش در ساختن بلندمرتبههایی باشد که در کنار بلندیشان، مسئولیتپذیری را نیز بیاموزند؛ در توسعهای که به جای مقابله با طبیعت، با آن همآواز شود.
باید قبول کرد که بحران آب در تهران، یک بحران «مدیریتی» است، نه یک بحران «طبیعی». تا زمانی که چرخه معیوب «کمبود منابع → افزایش مشترک جدید → فشار بیشتر به منابع → تشدید کمبود» ادامه دارد، هیچ طرح انضباط آبی به تنهایی کارساز نخواهد بود. آنچه تهران را نجات خواهد داد، نه جریمه مشترکان، بلکه «جریمه کردن تفکر غلط توسعه بیرویه» است. زمان آن رسیده که به جای بلندتر کردن ساختمانها، بلندای اندیشه و تدبیر خود را افزایش دهیم، پیش از آنکه روزی برسد که از بالای برجهای سر به فلک کشیده، تنها منظرهای از خشکی و تشنگی را نظارهگر باشیم.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا